🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
درود مانای عزیز چه شعری ...شروع طوفانی داشت و در آخر با غمی بزرگ به
عادل دانشی در همراه با سکوتی آرام
درود بر شما استاد سپیدی زیبا و ایهام دار سرودید مانای عزیز نقد رو به خوبی
فرامرز عبداله پور در زِ دستِ زلفِ سیاهش ملالی اَسْت دلم
سلام و درود استاد طارق عزیز خیلی ممنون وتشکر ازحضور همیشه سبزتان 🙏⚘🌹 زنده باشید به مهر
اعضا تایید شده: 1780
تعداد اشعار: 26785
تعداد مطالب: 2897
تعداد کل نظرات و نقدها:147266
لعل تو خنده بر گهر آفتاب زد
زلف تو حلقه بر کمرآفتاب زد
صد بار بیش حسن تو در مجلس شراب
جام هلال را به سرآفتاب زد
دل آب شد ز جلوه طرف نقاب او
بیچاره شبنمی که درآفتاب زد
شستم به خون ز صفحه دل مهر آسمان
زان دشنه ها که بر جگر آفتاب زد
دل محو جلوه های تو شد این چنین شود
شبنم که خیمه در گذرآفتاب زد
از چشم شور خون شفق شد به خاک ریخت
شیری که صبح بر شکر آفتاب زد
دست بلند همت اگر در نگار نیست
بر سنگ می توان گهر آفتاب زد
آن را که شد عزیمت صادق دلیل راه
چون صبح دست در کمرآفتاب زد
هر کس سپر فکند ز آفت مسلم است
این تیغها که بر سپر آفتاب زد
صائب کسی که روی نتابید از شکست
چون ماه می ز جام زر آفتاب زد
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :
درود .سپاسگزارم .آموختم از کلامتان 🙏🌹
سلام با اجازه اگر بتوانید دو نکته را در سروده رعایت بفرمایید شعرتان فرازمندنر میشود! یک: ارتباطِ دو مصراع
طارق خراسانی در همراه با سکوتی آرام
سلام مانای عزیز از نقد زیبایت دانستم به حقیقت شعر بخوبی پی برده ای برای دخترم سارا
معصومه بیرانوند در همراه با سکوتی آرام
سلام و درود بر شما خیلی جالب بود و پر معنا
مهرداد مانا در همراه با سکوتی آرام
و بالاخره شعر سپید واقعی را از این قلم خواندم . شعری کوتاه که مانند
بستن فرم