غزل شمارهٔ ۱ : اگر نه مد بسم الله بودی تاج عنوان ها |
151 |
|
غزل شمارهٔ ۲ : آنچنان کز رفتن گل، خار می ماند به جا |
187 |
|
غزل شمارهٔ ۳ : نغمه آرام از من دیوانه می سازد جدا |
271 |
|
غزل شمارهٔ ۴ : جان روشندل ز جسم مختصر باشد جدا |
136 |
|
غزل شمارهٔ ۵ : شد به دشواری دل از لعل لب دلبر جدا |
115 |
|
غزل شمارهٔ ۶ : خط نمی سازد مرا زان لعل جان پرور جدا |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۷ : با خودی هرگز نگردد دل ز درد و غم جدا |
127 |
|
غزل شمارهٔ ۸ : گر چه باشند آن دو زلف مشکبار از هم جدا |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۹ : می شوند از سرد مهری دوستان از هم جدا |
128 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰ : گر چه جان ما به ظاهر هست از جانان جدا |
113 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱ : می رسد هر دم مرا از چرخ آزاری جدا |
127 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲ : نیست از زخم زبان پروا دل بی تاب را |
222 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳ : چشم روشن می دهد از کف دل بی تاب را |
121 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴ : می توان در زلف او دیدن دل بی تاب را |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵ : نم به دل نگذاشت خونم خنجر قصاب را |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶ : غوطه در دریا دهد آتش عنانی آب را |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷ : بوی پیراهن دلیل راه شد یعقوب را |
133 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸ : من ملایم کردم از آه آسمان سخت را |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹ : تا توان کردن ز خون ما نگارین دست را |
144 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰ : از جهان تا رشته تابی دسترس باشد ترا |
141 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱ : یک نظر بازست نرگس چشم بیمار ترا |
144 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲ : رتبه بال پری باشد پر تیر ترا |
120 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳ : نیست چون بال و پری تا گرد سر گردم ترا |
176 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴ : سخت می خواهم که در آغوش تنگ آرم ترا |
128 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵ : نیست سنگ کم اگر در پله میزان ترا |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶ : تشنه خون کرد مستی چشم فتان ترا |
163 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷ : می کند گلگل نگه رخسار خندان ترا |
115 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸ : خار ناسازست بوی گل به پیراهن ترا |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹ : خواب ناز از حسن روزافزون نشد سنگین ترا |
125 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰ : جنت در بسته سازد مهر خاموشی ترا |
135 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱ : نیست ممکن رام کردن چشم جادوی ترا |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲ : صوفیان بردند از ره چشم جادوی ترا |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳ : گر چه محجوب از نظر کرده است بی جایی ترا |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴ : حسن بی پروا به فرمان هوس باشد چرا؟ |
149 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵ : جان عرشی، فرش در زندان تن باشد چرا؟ |
821 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶ : چشم می پوشی ازان رخسار جان پرور چرا؟ |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷ : غیر حق را می دهی ره در حریم دل چرا؟ |
207 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹ : در طلب سستی چو ارباب هوس کردن چرا؟ |
136 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸ : در هوای کام دنیا می فشانی جان چرا؟ |
105 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰ : آه عالمسوز را در سینه دزدیدن چرا؟ |
139 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱ : نیستی طفل، اینقدر بر خاک غلطیدن چرا؟ |
112 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲ : مد احسان است بسم الله دیوان صبح را |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳ : گریه مستانه می سازم شراب تلخ را |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴ : غمزه اش افزود در ایام خط بیداد را |
115 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵ : ره مده در خط مشکین، شانه شمشاد را |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶ : ره مده در خط مشکین، شانه شمشاد را |
116 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷ : می گدازد خون گرمم نشتر فصاد را |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸ : از شکست ماست گردش، چرخ بی بنیاد را |
84 |
2 |
غزل شمارهٔ ۴۹ : چشم حیران ساخت رویش خط مشک اندود را |
130 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰ : دل چسان پیچد عنان آه دردآلود را؟ |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱ : نیست حاجت دیده بان حسن عتاب آلود را |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲ : از عذار او بپوشان دیده امید را |
121 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳ : ناله من می زند ناخن به دل ناهید را |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴ : تنگدستی راست سازد نفس کج رفتار را |
112 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵ : کجروی بال و پر سیرست بد کردار را |
128 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶ : آه می باشد مسلسل خاطر افگار را |
156 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷ : کم نسازد جام می زنگ دل افگار را |
167 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸ : نیست غیر از آه، دلسوزی دل افگار را |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹ : داد سیل گریه من غوطه در گل بحر را |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰ : عشق کو تا گرم سازد این دل رنجور را |
141 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱ : نیست از سنگ ملامت غم سر پر شور را |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲ : خط نسازد بی صفا آن عارض پر نور را |
134 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳ : چون ز می افروختی آن عارض پر نور را |
148 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴ : سهل مشمر همت پیران با تدبیر را |
131 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵ : سر به گردون می دهم این آه پر تأثیر را |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶ : وصف زلف یار عاجز می کند تقریر را |
158 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷ : مهر خاموشی کند کوته زبان تقریر را |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸ : خوب دارد زاهد شیاد، داروگیر را |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹ : چرب نرمی می کند کوته زبان شمشیر را |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۷۰ : شد غرور حسن از خط بیش آن طناز را |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۷۱ : از فغان شد سر گرانی بیش آن طناز را |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۷۲ : هر خسی قیمت نداند ناله شبخیز را |
125 |
|
غزل شمارهٔ ۷۳ : نعل در آتش گذارد روی گرمت بوس را |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۷۴ : نیست از راز نهان من خبر جاسوس را |
119 |
|
غزل شمارهٔ ۷۵ : ننگ کفر من به فریاد آورد ناقوس را |
127 |
|
غزل شمارهٔ ۷۶ : عشق کو تا چاک سازم جامه ناموس را |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۷۷ : پرده دار حرف دعوی کن لب خاموش را |
142 |
|
غزل شمارهٔ ۷۸ : بر جگر تا خورده ام نیش خمار نوش را |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۷۹ : چند بتوان خاک زد در چشم، عقل و هوش را؟ |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۸۰ : نوش این غمخانه در دنبال دارد نیش را |
120 |
|
غزل شمارهٔ ۸۱ : از صفای دل نباشد حاصلی درویش را |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۸۲ : صرف بیکاری مگردان روزگار خویش را |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۸۳ : غوطه دادم در دل الماس داغ خویش را |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۸۴ : تر به اشک تلخ می سازم دماغ خویش را |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۸۵ : من گرفتم ساختی پوشیده سال خویش را |
124 |
|
غزل شمارهٔ ۸۶ : من که خواهم محو از عالم نشان خویش را |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۸۷ : غنچه سان پر گل اگر خواهی دهان خویش را |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۸۸ : حسن چون آرد به جنگ دل سپاه خویش را |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۸۹ : ساختم از قتل نادم دلربای خویش را |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۹۱ : چون کند آن غمزه خونریز عریان تیغ را |
150 |
|
غزل شمارهٔ ۹۰ : روح پاک من کند پاکیزه گوهر تیغ را |
176 |
|
غزل شمارهٔ ۹۲ : کی نیام پوچ می سازد به تمکین تیغ را؟ |
115 |
|
غزل شمارهٔ ۹۳ : آه باشد به ز زلف عنبرین عشاق را |
116 |
|
غزل شمارهٔ ۹۴ : از سیه بختی نگردد دیده گریان برق را |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۹۵ : ساقی محجوب می باید شراب عشق را |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۹۶ : بر نمی آید مراد از کعبه گل عشق را |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۹۷ : مرکز خاک است گردون آسمان عشق را |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۹۸ : نیست ماه و آفتابی آسمان عشق را |
159 |
|
غزل شمارهٔ ۹۹ : نیست در دوران من میخانه حاجت خلق را |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۰ : با زمین گیری به منزل می رسانم خلق را |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۱ : ریخت چون دندان، شود افزون غم نان خلق را |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۲ : غم ز خاطر می برد غمخانه من خلق را |
122 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۳ : نیست از زخم زبان غم عاشق بی باک را |
141 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۴ : هر تنک ظرفی ننوشد خون گرم تاک را |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۶ : مورم اما خوشه چین خرمن دونان نیم |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۵ : از بلندی مانع گردش شود افلاک را |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۷ : خلق خوش چون صلح می سازد گوارا جنگ را |
115 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۸ : نعل در آتش نهد دیوانه من سنگ را |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۹ : جذبه مجنون سبک سازد ز تمکین سنگ را |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۰ : بی کسی کی خوار سازد زاده اقبال را؟ |
152 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۱ : دامن دریای خونخوارست بالین سیل را |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۲ : گل نزد آبی بر آتش بلبل خودکام را |
105 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۳ : نیست از روی زمین سیری دل خود کام را |
143 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۴ : نیست فرق از تن دل افسرده خودکام را |
119 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۵ : کرده ام بر خود گوارا تلخی دشنام را |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۶ : نیست دلگیری ز دنیا بنده تسلیم را |
137 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۷ : نیست از درد غریبی چون گهر پروا مرا |
145 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۸ : غوطه در گل داده بود اندیشه دنیا مرا |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۹ : از نظر یک لحظه دوری نیست محبوب مرا |
115 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۰ : عشق خونگرم از محبت کرده ایجاد مرا |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۱ : خلق خوش در نوبهار عافیت دارد مرا |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۲ : گر چه جا در دیده آن نور نظر دارد مرا |
133 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۳ : خواب وقت فیض در محراب می گیرد مرا |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۴ : التفات زاهدان خشک، تر سازد مرا |
119 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۵ : شور عشقی کو، که رسوای جهان سازد مرا؟ |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۶ : چشم او چندان که مست خواب می سازد مرا |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۷ : تر زبانی معدن زنگار می سازد مرا |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۸ : تنگ ظرفم، باده کم زور می سازد مرا |
105 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۹ : دیدن لعل لبش خاموش می سازد مرا |
138 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۰ : تن پرستی زیر دست خاک می سازد مرا |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۱ : نیست ممکن قرب آتش بال و پر سوزد مرا |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۲ : برگ عیش آماده از فقر و قناعت شد مرا |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۳ : از سر زلف تو بر دل کار مشکل شد مرا |
116 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۴ : سنگ طفلان از جنون رطل گرانی شد مرا |
118 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۵ : عشق پنهان باعث روشن روانی شد مرا |
119 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۶ : سر به جیب خویش دزدیدم، کلاهی شد مرا |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۷ : تا به کی بند گرانجانی به پا باشد مرا |
112 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۸ : نیستم بلبل که بر گلشن نظر باشد مرا |
316 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۹ : چون ز دنیا نعمت الوان هوس باشد مرا؟ |
118 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۰ : بلبل خوش نغمه ام، با گل سخن باشد مرا |
121 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۱ : پرده دار و حاجب و دربان نمی باشد مرا |
134 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۲ : داغ عشق از سینه روشن به دست آمد مرا |
125 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۳ : بشکفد پروانه چون در انجمن بیند مرا |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۴ : چون به خاطر آن دو لعل آبدار آید مرا |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۵ : صبح از جان های روشن یاد می آید مرا |
112 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۶ : سرنمی پیچم به سنگ بیستون از کار عشق |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۷ : زلف را نبود سرانجامی که می باید مرا |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۸ : نیست تاب درد غربت جان افگار مرا |
127 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۹ : گر چه سیمای خزان دارد رخ چون زر مرا |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۰ : شد یکی صد شورش عشق از نصیحتگر مرا |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۱ : می کشد خاطر به جا و منزل دیگر مرا |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۲ : داغ رسوایی خدادادست منصور مرا |
105 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۳ : نیست ظرف باده توحید، مخمور مرا |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۴ : بی زبانی پرده داری می کند راز مرا |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۵ : می برد از هوش پیش از آمدن بویش مرا |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۶ : نیست ممکن بر گرفتن دیده از رویش مرا |
113 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۷ : شد گرفتاری فزون در روزگار خط مرا |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۸ : از بهار افزود شور عشق چون بلبل مرا |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۹ : می کشد هر دم ز بی تابی به جایی دل مرا |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۰ : کی سبکباری ز همراهان کند غافل مرا؟ |
124 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۱ : نیست بر ابر بهاران، دیده پر نم مرا |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۲ : چهره شد نیلوفری از سیلی اخوان مرا |
126 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۳ : پرده ظلمت نپوشد چشم حیران مرا |
105 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۴ : چشم بر خورشید تابان نیست ویران مرا |
129 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۵ : برگ کاهی نیست کشت نابسامان مرا |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۶ : پیش تیغ و تیر ناچارست استادن مرا |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۷ : می پرد امشب ز شادی دیده روزن مرا |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۸ : نیست از دشمن محابا یک سر سوزن مرا |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۹ : مشکل است از کوی او قطع نظر کردن مرا |
143 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۰ : سبز می گردد روان چون آب از ماندن مرا |
118 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۱ : یارب از دل مشرق نور هدایت کن مرا |
117 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۲ : ساقی از رطل گرانسنگی سبکدل کن مرا |
139 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۳ : در بهشت افکند آن رخسار گندم گون مرا |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۴ : کو می گرمی که در جوش آورد خون مرا؟ |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۵ : نان به خون دل شد از تیغ زبان رنگین مرا |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۶ : خواب غفلت گر به این عنوان شود سنگین مرا |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۷ : شیشه ای، می بود اگر چون شمع بر بالین مرا |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۸ : چشم شوخش می برد آرام و تسکین مرا |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۹ : طاق کرد از هر دو عالم طاق آن ابرو مرا |
133 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۰ : برگ عیشی نیست چشم از نوبهار او مرا |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۱ : باعث آزار شد ترک دل آزاری مرا |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۲ : جلوه برقی است در میخانه هشیاری مرا |
115 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۳ : تر نسازد گریه های ابر نیسانی مرا |
126 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۴ : نیست بر خاطر غباری از پریشانی مرا |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۵ : خواب غفلت شد گران از بس ز خودبینی مرا |
122 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۶ : چشم مستش از نگاهی کرد سودایی مرا |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۷ : در دل هر قطره آماده است دریایی مرا |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۸ : می کشد در خاک و خون مژگان دلجویی مرا |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۹ : گر به این دستور خیزد، شمع ماتم می کند |
188 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۰ : جامه آزادگی چالاک باشد سرو را |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۱ : دردمندی سر به گردون می رساند آه را |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۲ : ناتوانی از اجابت نیست مانع آه را |
144 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۳ : هست در نقصان تمامی ها دل آگاه را |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۴ : کاسه زانوست جام جم دل آگاه را |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۵ : دلفریبی چون به جولان آورد آن ماه را |
124 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۶ : نیست پروای فنای خود دل وارسته را |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۷ : گو نباشد شمع بر خاک این به خون آغشته را |
146 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۸ : از مروت نیست چیدن غنچه نشکفته را |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۹ : بال و پر شد شوق من سنگ نشان خفته را |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۰ : جا به عرش دوش خود دادم سبوی باده را |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۱ : نیست یک جو غم ز بی برگی دل آزاده را |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۲ : دل شود شاد از شکست آرزو آزاده را |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۳ : عمر در تلخی سرآید در شراب افتاده را |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۴ : پوست زندان است بر تن زاهد افسرده را |
137 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۵ : می کنم از سینه بیرون این دل افسرده را |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۶ : دل سیه سازد در و دیوار، سودا کرده را |
121 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۷ : می کند پامال، تن آخر دل آسوده را |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۸ : کرد بی تابی فزون زنگ دل غم دیده را |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۹ : از غبار خط فزون شد روشنایی دیده را |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۰ : از خسیسان چاره نبود مردم بگزیده را |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۱ : از هوا گیرد سر دیوانه سنگ خاره را |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۲ : در شکایت ریختی دندان نعمت خواره را |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۳ : می کنم از سینه بیرون این دل غمخواره را |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۴ : می کنم از سینه بیرون این دل غمخواره را |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۵ : طی به ماهی سازد از کندی، ره یک روزه را |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۶ : چون دهد پیغام تسکین بی قرار بوسه را؟ |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۷ : نیست از داغ جنون پروا دل غم پیشه را |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۸ : هر که دید از باده لعلی به سامان شیشه را |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۹ : دید تا در آتش تعجیل، نعل لاله را |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۰ : سخت دشوارست پیچیدن عنان ناله را |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۱ : نیست در طالع قدوم میهمان این خانه را |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۲ : می کند عشق گران تمکین، سبک جانانه را |
117 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۳ : سنگ طفلان مومیایی شد دل دیوانه را |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۴ : از خرابی چون نگه دارم دل دیوانه را؟ |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۵ : کرد سودا آسمان سیر این دل دیوانه را |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۶ : بیش شد از چوب گل سودا من دیوانه را |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۷ : از سر و سامان چه می پرسی من دیوانه را؟ |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۸ : شمع چندانی که سوزد بال و پر پروانه را |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۹ : کوکب سعدی بود از هر شرر پروانه را |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۰ : از نظرها چون کند وحشت نهان دیوانه را |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۱ : آه از زنگ کدورت پاک سازد سینه را |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۲ : صاف کن ای سنگدل با دردمندان سینه را |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۳ : هست یک نسبت به نیک و بد دل بی کینه را |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۴ : از غباری خانه گردد بی صفا آیینه را |
115 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۵ : چهره ات خورشید سیما می کند آیینه را |
151 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۶ : چهره ات بال سمندر می کند آیینه را |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۷ : چهره ات گل در گریبان می کند آیینه را |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۸ : یک نفس گر دور سازی از کنار آیینه را |
115 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۹ : شوق دیدار تو می بخشد نظر آیینه را |
116 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۰ : گر زند آتش به جان رویش چنین آیینه را |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۱ : از سرشک تلخ خود باشد شراب ناب ما |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۲ : چون ندارد حرف ره در خلوت محجوب ما |
133 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۳ : داغ برگ عیش گردد در دل ناشاد ما |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۴ : از کمر بیرون نیامد تیشه فرهاد ما |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۵ : صبح بر خورشید می لرزد ز آه سرد ما |
153 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۶ : در گذر ای آسمان از وادی آزار ما |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۷ : از ته دل نیست در میخانه استغفار ما |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۸ : از ملامتگر نیندیشد دل افگار ما |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۹ : می نماید پایکوبان دار را منصور ما |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۰ : حاجت دام و کمندی نیست در تسخیر ما |
112 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۱ : تن به بیماری دهد چشمش پی تسخیر ما |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۲ : در نظر واکردنی گردید طی پرواز ما |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۳ : پنبه دامن می کشد از داغ مرهم سوز ما |
131 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۴ : گر نظربازی به بال خود کند طاوس ما |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۵ : تا خرام قامت او برد از سر هوش ما |
105 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۶ : شد چو گل از روی خندان، خرده زر رزق ما |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۷ : آهوان را در کمند آورد چشم پاک ما |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۸ : قرعه و تسبیح را محرم نداند حال ما |
105 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۹ : از نصیحت خامتر گردد دل خودکام ما |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۰ : مهر خاموشی که گیرد از دهان زخم ما؟ |
125 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۱ : چون حباب از یکدلان باده نابیم ما |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۲ : با طلب مطلوب را همخانه می یابیم ما |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۳ : راز دل ها را ز لوح سینه می یابیم ما |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۴ : نه ز خامی نقش ها را خام می بندیم ما |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۵ : یاد ایامی که با هم آشنا بودیم ما |
276 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۶ : ناامیدی بردهد اشکی که می باریم ما |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۷ : با زمین گیری سپهر گرم رفتاریم ما |
125 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۸ : در نظرها گر چه بیکاریم در کاریم ما |
125 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۹ : دیده سیر و دل بی مدعا داریم ما |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۰ : از غبار کاروان چون چشم برداریم ما؟ |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۱ : شیوه های چشم او را در نظر داریم ما |
113 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۲ : از حیات بی وفا یاری طمع داریم ما |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۳ : یاد رخسار ترا در دل نهان داریم ما |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۴ : پیش آن آیینه رو راه سخن داریم ما |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۵ : گر چه ما را نیست بر روی زمین ویرانه ای |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۶ : از تحمل خصم را هموار می سازیم ما |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۷ : اشک پیش مردم فرزانه می ریزیم ما |
113 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۸ : خار در پیراهن فرزانه می ریزیم ما |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۹ : گر به ظاهر چون لب پیمانه خاموشیم ما |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۰ : چشم مست یار شد مخمور و مدهوشیم ما |
135 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۱ : جان به لب داریم و همچون صبح خندانیم ما |
105 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۲ : بی کسی را کعبه مقصود می دانیم ما |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۳ : آسمان را خانه زنبور می دانیم ما |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۴ : خون دل را باده گلفام می دانیم ما |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۵ : گر چه از عقل گران لنگر فلاطونیم ما |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۶ : نور معنی در جبین تاک می بینیم ما |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۷ : زیر شمشیر حوادث پای بر جاییم ما |
248 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۸ : صبر و طاقت از دل بی تاب می جوییم ما |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۹ : تا شد از صدق طلب چون صبح، روشن جان ما |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۰ : فارغ است از سیر گل مجنون سرگردان ما |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۱ : سرخ رو می گردد از ریزش کف احسان ما |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۲ : خنده ها بر شمع دارد دیده گریان ما |
118 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۳ : دلبر محجوب می خواهد دل پر خون ما |
124 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۴ : نیست بر سبزان گلشن، دیده پر خون ما |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۵ : درنمی آید به چشم از لاغری مجنون ما |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۶ : راز دل را می توان دریافت از سیمای ما |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۷ : می کشد هر لحظه بزم تازه ای بر روی ما |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۸ : زخم پنهانم اگر بیرون دهد خونابها |
123 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۹ : ای دل بیدار را از چشم مستت خوابها |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۰ : ای ز مژگان تو در چشم گلستان خارها |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۱ : ای زبون در حلقه زنجیر زلفت شیرها |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۲ : ای ترا در سینه هر ذره پنهان رازها |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۳ : ای ره خوابیده را از نقش پایت بالها |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۴ : تا ز چشم شوخ او در گردش آمد جام ها |
136 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۵ : پخته می گردند از سودای زلفش خام ها |
132 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۶ : ای در آتش از گل روی تو نعل لاله ها |
153 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۷ : سر نمی پیچند از تیغ اجل دیوانه ها |
127 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۸ : متصل گردد فلک را بر یک آیین آسیا |
147 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۹ : در بهاران از چمن ای باغبان بیرون میا |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۰ : مشو از نفس ایمن تا توانی آرمید آنجا |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۱ : به قدر رم ازین عالم، توانی آرمید آنجا |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۲ : مرو چون غافلان ای طالب منزل به خواب اینجا |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۳ : نه هر کس سر برون با تیغ و خنجر می برد اینجا |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۴ : کدامین برق جولان گوشه ابرو نمود اینجا؟ |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۵ : چه گردیدی گره، تخمی پی فردا بکار اینجا |
136 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۶ : گهر نشمرده می ریزند بر کوته زبان اینجا |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۷ : منال از نقش کم گر شد قمارت بدنشین اینجا |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۸ : فقیری پیشه کن، از اغنیا حاجت مخواه اینجا |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۹ : دگر با نوخطی دارد دل من در میان سودا |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۰ : ز سختی های دوران دیده بینا شود پیدا |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۱ : مرا آن روز راه حرف با دلبر شود پیدا |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۲ : که را می گشت در دل کز زمین انسان شود پیدا؟ |
120 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۳ : ز زلف آه آخر روی جانان می شود پیدا |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۴ : در آن زلف سیه دلهای خونین می شود پیدا |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۵ : هزاران همچو بلبل هر بهاری می شود پیدا |
420 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۶ : اگر در دل ز سوز عشق داغی می شود پیدا |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۷ : عتاب و لطف می گردد ز ابروی بتان پیدا |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۸ : به عریانی نگردد از لطافت آن بدن پیدا |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۹ : ز سیما می شود روشندلان را مهر و کین پیدا |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۰ : سپند از مردم چشم است حسن عالم آرا را |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۱ : ز سرسبزی حیات جاودان بخشد تماشا را |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۲ : به هر نوعی که می خواهد دلت بشکن دل ما را |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۳ : چه می آری به گردش هر نفس آن چشم شهلا را؟ |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۴ : نمی گردد کف بی مغز مانع سیر دریا را |
116 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۵ : به خاموشی محیط معرفت کن جان گویا را |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۶ : چنان دانسته می باید درین دنیا نهی پا را |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۷ : نه بوی گل، نه رنگ لاله از جا می برد ما را |
144 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۸ : اگر غفلت نهان در سنگ خارا می کند ما را |
142 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۹ : اگر چه نیست غیر از کوه غم فریادرس ما را |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۰ : نگردید آتشین رخساره ای فریادرس ما را |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۱ : ندارد بحر و کان سرمایه دست و دل ما را |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۲ : خدایا درپذیر این نعره مستانه ما را |
113 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۳ : نمی باشد ز بی برگی چراغی خانه ما را |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۴ : ز بت چون پاک سازد بت شکن بتخانه ما را؟ |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۵ : دهن بستن ز آفت ها نگهبان است دل ها را |
142 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۶ : زبان برگ بود از ذکر خامش بوستانها را |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۷ : سبک جولان کند شوق سبکروحش گرانها را |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۸ : که دارد این چنین سرگشته و بی تاب دریا را؟ |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۹ : اگر چه گریه سرشار من، تر کرد دریا را |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۰ : چه پروا از غبار خط مشکین است آن لب را؟ |
164 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۱ : بزرگانی که مانع می شوند ارباب حاجت را |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۲ : اگر از اهل ایمانی مهیا باش آفت را |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۳ : به دست خود کند بیدادگر بنیاد دولت را |
166 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۴ : نهان کرده است رویت در نقاب حشر جنت را |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۵ : مهیا شو دلا در عشق انواع ملامت را |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۶ : ز چشم خلق پنهان دار کنج عزلت خود را |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۷ : ندارد در خور من باده ای گردون مینایی |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۸ : سبک از حرف بی مغزان نسازم گوهر خود را |
115 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۹ : مزن بر سنگ پیش سخت رویان گوهر خود را |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۰ : ازان چون شمع می کاهم درین محفل تن خود را |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۱ : خوشا روزی که بینم دلبر بگزیده خود را |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۲ : فرو خوردم ز غیرت گریه مستانه خود را |
210 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۳ : برآتش می گذارم خرقه پشمینه خود را |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۴ : به زور خود شدی مغرور تا انداختی خود را |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۵ : خط از سنگین دلی گفتم برآرد لعل دلبر را |
140 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۶ : نسوزد دل به آه گرم من چرخ بد اختر را |
112 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۷ : لب یاقوت او تا داد از خط عرض لشکر را |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۸ : زبان کوتاه باشد آشنای بحر گوهر را |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۹ : ز آه سرد پروا نیست عشاق بلاکش را |
126 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۰ : بلند آوازه سازد شور عاشق عشق سرکش را |
124 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۱ : ز خط عنبرین زیبد نقاب آن روی دلکش را |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۲ : گل اندامی که می دادم به خون دیده آبش را |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۳ : ز روی آتشینش حیرتی رو داد آتش را |
147 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۴ : به مژگان خارخار از سینه می رویاند آتش را |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۵ : به ساغر احتیاجی نیست حسن نیم مستش را |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۶ : به عزم صید چین سازد چو زلف صیدبندش را |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۷ : چمن پیرا اگر می دید روی چون بهارش را |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۸ : ز دست یکدگر شکرلبان گیرند سنگش را |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۹ : چه خوش باشد در آغوش آورم سرو روانش را |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۰ : به زلف عنبرین روبند خوبان جلوه گاهش را |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۱ : کنم نظاره چون بی پرده رخسار نکویش را؟ |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۲ : نگاه عجز باشد گر زبانی هست عاشق را |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۳ : نه از گل می گشاید دل، نه از گلزار عاشق را |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۴ : مجو از زاهدان خشک طینت گوهر عرفان |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۵ : معلم نیست حاجت در تپیدن کشته دل را |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۶ : سفیدی های مو بیدار کی سازد سیه دل را؟ |
117 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۷ : به دنیای دنی بگذار جسم پای در گل را |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۸ : مهیا در دل تنگ است برگ عیش بلبل را |
125 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۹ : نکرد از ناله شبخیز با خود گرمخون گل را |
126 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۰ : اگر آزاده ای بگذار اسباب تجمل را |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۱ : به دنیا ساختم مشغول چشم روشن دل را |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۲ : درین گلشن نباشد نعل در آتش چسان گل را؟ |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۳ : ز ارباب تجرد نیست بر دل بار عالم را |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۴ : نه آسان است بر گردن گرفتن کار عالم را |
122 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۵ : به جوش آورد باد نوبهاران خون عالم را |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۶ : مسوز ای سنگدل از انتظار می کبابم را |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۷ : مکن یارب گران در منتهای عمر گوشم را |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۸ : به وحدت می توان کردن سبک غم های عالم را |
112 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۹ : مکن بی بهره یارب از قبول دل بیانم را |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۰ : نظر کن در ترازو داری آن خورشید تابان را |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۱ : به هم پیچد خط مشکین بساط حسن خوبان را |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۲ : ز باران جمع گردد خاطر آشفته مستان را |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۳ : ز روی لاله گون متراش خط عنبرافشان را |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۴ : مکن کوتاه در ایام خط زلف پریشان را |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۵ : چه داند آن ستمگر قدر دل های پریشان را؟ |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۶ : مسخر کرد خط عنبرین رخسار جانان را |
124 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۷ : فروغ حسن از خط بیش گردد لاله رویان را |
138 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۸ : ز سرو و گل چمن مینا و جام آورد مستان را |
141 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۹ : ز منع افزون شود شوق گرستن بی قراران را |
122 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۰ : ز خلوت نیست بر خاطر غمی وحدت شعاران را |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۱ : فروغ مهر باشد دیده اخترشماران را |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۲ : نمی خواهیم روی تلخ ابر نوبهاران را |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۳ : نسازد رویگردان کثرت لشکر دلیران را |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۴ : نباشد الفتی با جسم، جان سینه ریشان را |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۵ : زبان لاف رسوا می کند ناقص کمالان را |
120 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۶ : محابا نیست از برق حوادث خوشه چینان را |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۷ : ز رنجش نیست خوشتر هیچ خلقی تندخویان را |
135 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۸ : گزیری از علایق نیست زیر چرخ یک تن را |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۹ : متاب از کشتن ما ای غزال شوخ گردن را |
122 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۰ : بدل زان با تپیدن های دل کردم دویدن را |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۱ : ز مهر و ماه سازد سیر، رویت چشم روزن را |
150 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۲ : به چشم کم مبین ای کج نظر دلهای پر خون را |
130 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۳ : نبردم زیر خاک از عجز با خود دعوی خون را |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۴ : نگه دار از لب پیمانه آن لبهای میگون را |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۵ : شکوه حسن لیلی آنچنان پر کرد هامون را |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۶ : ز بس اندیشه لیلی به هم پیچید مجنون را |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۷ : خموشی مهر خاموشی زند بر لب سخن چین را |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۸ : طلایی شد چمن ساقی بگردان جام زرین را |
117 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۹ : اگر چه رنگ آن گل می برد از کار گلچین را |
119 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۰ : چه پروا از عتاب و ناز عشاق بلاجو را |
126 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۱ : به هر تردامنی منمای آن آیینه رو را |
166 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۲ : تهی چشمان چه می دانند قدر روی نیکو را؟ |
113 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۳ : صفای ساعدت نیلی شمارد دست موسی را |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۴ : سمندر کرد اشک گرم من مرغان آبی را |
127 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۵ : هوا ابرست، پر کن از شراب ناب کشتی را |
112 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۶ : دلم خاک مراد خویش داند نامرادی را |
121 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۷ : مده در جوش گل چون لاله از کف میگساری را |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۸ : خوش آن آزاده کز مردم نهان دارد فقیری را |
161 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۹ : ز اسرار حقیقت بهره ور کن عشقبازی را |
115 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۰ : گر آن شیرین سخن تلقین کند گفتار طوطی را |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۱ : تکلف نیست در گفتار رند لاابالی را |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۲ : به عصیان مگذران زنهار ایام جوانی را |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۳ : مده از دست در پیری شراب ارغوانی را |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۴ : به آهی می توان از خود برآوردن جهانی را |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۵ : نه هر چشمی سزاوارست رخسار معانی را |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۶ : کسوفی هست دایم آفتاب زندگانی را |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۷ : غنیمت دان درین وحشت سرا خلوت گزینی را |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۸ : زر و سیم جهان در پرده دارد عمر کاهی را |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۹ : رسانیده است حسن او به جایی بی وفایی را |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۰ : خرابی باعث تعمیر باشد بینوایی را |
135 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۱ : کند لیلی چنین گر جلوه مستانه در صحرا |
147 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۲ : به دل های پر از خون حرف آن زلف دو تا بگشا |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۳ : ندارد حاجت مشاطه روی گلعذار ما |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۴ : ز خط سبز شد فیروزه ای لعل نگار ما |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۵ : نباشد چون تن آسانان ز خورد و خواب عیش ما |
112 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۶ : فلک پرواز سازد آه را درد گران ما |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۷ : رموز سرگذشت عاشقان گر دیدنی دارد |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۸ : ز تأثیر دل بیدار، چشم تر شود بینا |
130 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۹ : می جان بخش اگر چه جام زر می گیرد از مینا |
153 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۰ : اگر این بار می آید به دستم گردن مینا |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۱ : مدار از دامن شب دست وقت عرض مطلب ها |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۲ : ندارد خواب چشم عاشق دیوانه در شبها |
133 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۳ : ز سختی های عالم قانعان را هست لذت ها |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۴ : زهی ز اندیشه لعل تو پر خون جام فکرت ها |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۵ : مدار از منزل آرایان طمع معماری دلها |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۶ : به یک پیمانه می، کرد ساقی حل مشکل ها |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۷ : اگر مردی مرو در پرده ناموس چون زنها |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۸ : زهی از غیرت رویت گریبان چاک گلشن ها |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۹ : مباش ای رهنورد عشق نومید از تپیدن ها |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۰ : ز خرمن صلح کن با دانه ای از دوربینی ها |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۱ : ترا پر چون صدف شد گوش از سیماب در دریا |
129 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۲ : به هر شورش مده چون موج از کف دامن دریا |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۳ : نماند از نارسایی مدی از احسان درین دریا |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۴ : چسان گردد تهی از عقد گوهر سینه دریا؟ |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۵ : محمل شوق کجا، کعبه امید کجا |
130 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۶ : من و مصری که شکرخیز بود خاک آنجا |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۷ : صاف گشتن ز خودی باده ناب است اینجا |
136 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۸ : هر که هست، از می دیدار تو مست است اینجا |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۹ : سخن از صلح مگو، عالم جنگ است اینجا |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۰ : مستی و بی خبری رتبه عام است اینجا |
211 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۱ : همه کس طالب آن سرو روان است اینجا |
167 |
1 |
غزل شمارهٔ ۴۸۲ : فتنه روز جزا خانه نشین است اینجا |
116 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۳ : خام ماندم ز می کهنه کشیدم تا دست |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۴ : نیست در دیده ما منزلتی دنیا را |
118 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۵ : آرزو چند به هر سوی کشاند ما را؟ |
139 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۶ : می شود راز دل از جبهه نمایان ما را |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۷ : گریه سوختگان اشک کباب است ترا |
139 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۸ : دست شستن ز بقا آب حیات است ترا |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۹ : چه غم از کشتن عشاق فگارست ترا؟ |
138 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۰ : خون ما گر سبب چهره آل است ترا |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۱ : ای که از عالم معنی خبری نیست ترا |
139 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۲ : حسن اگر جلوه دهد بر سر بازار ترا |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۳ : کیست گردن ننهد دام جهانگیر ترا؟ |
133 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۴ : طالعی کو، که کشم مست در آغوش ترا؟ |
116 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۵ : نه به چشم و دل تنها نگرانیم ترا |
127 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۶ : باغبان در نگشوده است گلستان ترا |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۷ : گر نبینیم به خلوت رخ چون ماه ترا |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۸ : نمک خال بود داغ تمنای ترا |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۹ : گل ازان زود به بازار رساند خود را |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۰ : هر که چون شیشه به پیمانه رساند خود را |
116 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۱ : در سفر زود خجالت کشد از دعوی خویش |
125 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۲ : حسن کی در دل چون سنگ نماید خود را؟ |
105 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۳ : راه خوابیده رسانید به منزل خود را |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۴ : چشم بگشا، سبک از خواب گران کن خود را |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۵ : ما که در خم ننمودیم فلاطون خود را |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۶ : نیست اندیشه ای از زخم زبان سرکش را |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۷ : از نظر کرد نهان خط رخ آن مهوش را |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۸ : تا به حدی است لطافت رخ پرتابش را |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۹ : شانه گر باز کند زلف گرهگیرش را |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۰ : سخن آن است که از جای درآرد دل را |
117 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۱ : عشق سازد ز هوس پاک دل آدم را |
132 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۲ : فقر بی قدر کند سلطنت عالم را |
118 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۳ : وحشتی داده ز اوضاع جهان دست مرا |
139 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۴ : تلخی عالم ناساز شراب است مرا |
113 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۵ : هر نفس تازه گلی زیب کنارست مرا |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۶ : نفس سوخته روشنگر جان است مرا |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۷ : نوخطی سلسله جنبان جنون است مرا |
134 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۸ : دل پریخانه آن روی چو ماه است مرا |
129 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۹ : گل داغ است اگر تاج زری هست مرا |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۰ : چون خم از کوی مغان پای سفر نیست مرا |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۱ : دل مقید به شکرزار هوس نیست مرا |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۲ : رنگی از لاله عذاران جهان نیست مرا |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۳ : در بیابان طلب، راهبری نیست مرا |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۴ : چون گشاید ز چمن خاطر ناشاد مرا؟ |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۵ : آن که سوز جگر و دیده تر داد مرا |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۶ : آنچنان عشق تو بدخوی برآورد مرا |
163 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۷ : نخل قد تو هم آغوش بلا کرد مرا |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۸ : سبک از عقل به یک رطل گران کرد مرا |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۹ : نیم آن شعله که خاموش توان کرد مرا |
113 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۰ : عزلت از عالم دلگیر برآورد مرا |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۱ : می کند وقت خوش از عمر برومند مرا |
139 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۲ : تا دل از روی تو شد مطلع انوار مرا |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۳ : برسانید به خاک قدم یار مرا |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۴ : از گلستان نشود غنچه دل باز مرا |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۵ : می کند گرم طلب شعله آواز مرا |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۶ : چون می کهنه چه شد گر نبود جوش مرا؟ |
125 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۷ : هوش نگذاشت به سر آن لب می نوش مرا |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۸ : دل سیه شد ز سیه خانه افلاک مرا |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۹ : آشنایی به کسی نیست درین خانه مرا |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۰ : می پرد چشم به خال لب جانانه مرا |
105 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۱ : وصل و هجرست یکی چشم و دل حیران را |
179 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۲ : تازه دارد دل من خار و خس مژگان را |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۳ : مژه مانع نشود اشک سبک جولان را |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۴ : میزبانی که ز جان سیر کند مهمان را |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۵ : شد ز زنجیر فزون شور جنون مجنون را |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۶ : نیست آسودگی از سیر و سفر مجنون را |
121 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۷ : تندی خوی ضرورست سخن آیین را |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۸ : گل به صد دیده شبنم نگران است او را |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۹ : غم مردن نبود جان غم اندوخته را |
127 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۰ : گر به گلزار بری آن رخ افروخته را |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۱ : گریه بسیار بود نو به وجود آمده را |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۲ : صلح در پرده بود یار به جنگ آمده را |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۳ : شوق اگر قافله سالار شود قافله را |
132 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۴ : نشد از روی تو سیراب نظر آینه را |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۵ : چند بر کوردلان جلوه دهم معنی را؟ |
105 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۶ : لب میگون تو خمار کند تقوی را |
126 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۷ : گریه از دل نبرد کلفت روحانی را |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۸ : خوش کن از لاله رخان زلف پریشانی را |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۹ : تا به کی در ته زنگار بود خنجر ما؟ |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۰ : هست پیوسته به دریای کرم گوهر ما |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۱ : حلقه هر در باغی نشود دیده ما |
117 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۲ : گر چه از درد خزانی شده رخساره ما |
123 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۳ : تا چه گل ریشه دوانیده در اندیشه ما؟ |
123 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۴ : هست چون تاک پر از باده رگ و ریشه ما |
115 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۵ : آب حیوان زند آب در میخانه ما |
177 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۶ : سیل را گنج شمارد دل ویرانه ما |
119 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۷ : روشن است از دل بی کینه ما سینه ما |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۸ : گرد اندوه پذیرد ز طرب سینه ما |
105 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۹ : مشرق مهر بود سینه بی کینه ما |
146 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۰ : چرخ پر گوهر شب تاب شد از گریه ما |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۱ : از بساط فلک آن سوی بود بازی ما |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۲ : علم نصرت ما آه سحرگاهی ما |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۳ : دل نگردید شب وصل تهی از گله ها |
154 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۴ : کمال حسن کجا، دیده پر آب کجا؟ |
135 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۵ : به مجلسی که کشی از نقاب بند آنجا |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۶ : به محفل تو که خاموش بود سپند آنجا |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۷ : نگاه دار سر رشته حساب اینجا |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۸ : رسیدگی ز مطالب گذشتن است اینجا |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۹ : به تیغ کج نشود راست هیچ کار اینجا |
117 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۰ : خوش آن که از دو جهان گشت بی نیاز اینجا |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۱ : عیار حسن ز صاحب نظر شود پیدا |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۲ : عجب که یک دل خوش در جهان شود پیدا |
122 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۳ : چه می کنند حریفان عشق صهبا را؟ |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۴ : فکنده ایم به امروز کار فردا را |
113 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۵ : چه نسبت است به گردنکشی مدارا را؟ |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۶ : کجا نظر به گل و یاسمن بود ما را؟ |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۷ : به شاهراه توکل بود سفر ما را |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۸ : نداد عشق گریبان به دست کس ما را |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۹ : مبین ز موج تهیدست خوار دریا را |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۰ : مبر به جای اطاعت به کار طاعت را |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۱ : چه حاجت است به افسانه خواب غفلت را؟ |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۲ : مده به چشم و دل خویش راه، غفلت را |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۳ : چنین که عقل کشیده است زیر بند ترا |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۴ : ز دوزخ است چه پروا نیازمند ترا؟ |
117 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۵ : به صید شیر نر ای بی جگر چه کار ترا؟ |
129 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۶ : اگر به بندگی ارشاد می کنیم ترا |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۷ : خمار می نکند زرد ارغوان ترا |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۸ : مکن ز ساده دلی خرج چشم بد خود را |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۹ : چه غم ز آه من آن خط روح پرور را؟ |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۰ : ز درد و داغ چه پرواست دردپرور را؟ |
133 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۱ : شکیب نیست ز معشوق، عشق سرکش را |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۲ : ز آه سرد چه پرواست حسن سرکش را؟ |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۳ : عرق به چهره نشسته است آن پریوش را |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۴ : ز گریه سرکشی افزود آن پریوش را |
117 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۵ : گذاشتیم به اغیار زلف پر خم را |
127 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۶ : مکن به غنچه گره نوبهار عالم را |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۷ : گداخت دیدن آن روی بی نقاب مرا |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۸ : به خنده ای بنواز این دل خراب مرا |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۹ : چو تار چنگ، فلک چون نمی نواخت مرا |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۰ : ز خاک کوی تو پرواز مشکل است مرا |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۱ : گرفتگی دل از چشم روشن است مرا |
124 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۲ : ز عشق، سینه پر داغ گلشنی است مرا |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۳ : به اعتبار جهان هیچ کار نیست مرا |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۴ : اگر چه حوصله وصل یار نیست مرا |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۵ : همان کسی که به دست کرم سرشت مرا |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۶ : چو برگ بر سر حاصل نمی توان لرزید |
147 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۷ : اگر چه عشق به ظاهر خراب کرد مرا |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۸ : زبان هر هرزه درایی به جان رساند مرا |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۹ : ز درد و داغ محبت سرشته اند مرا |
146 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۰ : ارگ چه سیل فنا برد هر چه بود مرا |
155 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۱ : شد از رکاب تو پیدا هلال عید مرا |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۲ : ز خود برآمده ام، با سفر چه کار مرا؟ |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۳ : نمی توان ز سخن ساختن خموش مرا |
129 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۴ : کنند تازه خطان مشکسود داغ مرا |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۵ : کجا به دام کشد سایه نهال مرا |
124 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۶ : چه احتیاج دلیل است در رحیل مرا؟ |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۷ : ز خامشی دل روشن شود سیاه مرا |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۸ : نه دل ز عالم پر وحشت آرمیده مرا |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۹ : به خاک و خون نکشد خصمی زمانه مرا |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۰ : شکست نقش مرادست بوریای مرا |
126 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۱ : به هر که هر چه ضرورست داده اند آن را |
116 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۲ : احاطه کرد خط آن آفتاب تابان را |
139 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۳ : بهار شد که ببندند در گلستان را |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۴ : لبت به خون جگر شسته روی مرجان را |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۵ : ببین به دور لبش خط عنبرافشان را |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۶ : بود به حفظ خدا دل قوی ضعیفان را |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۷ : ز اشک گرم خطر نیست خار مژگان را |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۸ : گرفت خط تو دلهای بی قراران را |
115 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۹ : گل است باده گلرنگ باده خواران را |
121 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۰ : چه حاجت است به خال آن بیاض گردن را؟ |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۱ : ز کوه غم دل و دست گشاده را غم نیست |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۲ : ز هوش برد چنان حیرت تو گلشن را |
117 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۳ : چه حاجت است به گلگونه، روی گلگون را؟ |
125 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۴ : بس است تیغ تغافل من بلاجو را |
116 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۵ : ز داغ نیست محابا به درد ساخته را |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۶ : ز حرف سرد چه پروا روان سوخته را؟ |
119 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۷ : رساند ابر به جایی گهرفشانی را |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۸ : دوام نیست چو ایام گل جوانی را |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۹ : به کوی عشق مبر زاهد ریایی را |
124 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۰ : اگر به لاله شوی هم پیاله در صحرا |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۱ : ازان دو سلسله عنبرین گره بگشا |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۲ : چو دیگران نه به ظاهر بود عبادت ما |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۳ : رسیده است به آفاق صیت دولت ما |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۴ : به هر ترنمی از جای می رود دل ما |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۵ : شدیم پیر و نشد تر دو چشم بی نم ما |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۶ : چراغ راه ندارد به بزم روشن ما |
121 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۸ : ز عمر باج ستاند می دو ساله ما |
118 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۹ : حدیث خام مجویید در رساله ما |
130 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۷ : ز خون شکفته شود چون شراب شیشه ما |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۰ : ز نوبهار شود چون شکفته لاله ما؟ |
112 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۱ : ز هم نمی گسلد عیش جاودانه ما |
124 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۲ : رسیده است به معراج اوج پستی ما |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۳ : شکست رنگ می از ترک میگساری ما |
146 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۴ : رسید صبر به فریاد بینوایی ما |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۵ : هزار حیف که گل کرد بینوایی ما |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۶ : مرا ز نشأه می ساخت کامیاب هوا |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۷ : زهی به غمزه جانسوز برق مذهب ها |
128 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۸ : چنان که از نمک افزون شود جراحتها |
125 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۹ : به دور کاکل و زلف تو سنبلستان ها |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۰ : شکوفه شور فکنده است در گلستان ها |
233 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۱ : اگر چه خوش نبود سیر بوستان تنها |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۲ : غم حساب ندارم ز می پرستی ها |
124 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۳ : به خرج رفت حیاتم ز هرزه کوشی ها |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۴ : زهی نقاب جمالت برهنه رویی ها |
125 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۵ : آن را که نیست وسعت مشرب درین سرا |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۶ : آسان چسان شود ز وطن دیده ور جدا؟ |
125 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۷ : بلبل نمی شود به قفس از چمن جدا |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۸ : چشمی که شد ز دیدن حسن آفرین جدا |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۹ : می می کند خیال تنک ظرف آب را |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۰ : روی تو غنچه ساخت گل آفتاب را |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۱ : هر کس نکرده در گرو می کتاب را |
140 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۲ : می سوزد آرزو دل پراضطراب را |
137 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۳ : در ششدرست مهره اسیر جهات را |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۴ : دلکوب نیست حادثه دنیاپرست را |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۵ : از دل بپرس نیک و بد هر سرشت را |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۶ : فصل بهار کرد مصور بهشت را |
118 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۷ : می فارغ از جهان مکرر کند ترا |
117 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۸ : سرگشته چند فکر پریشان کند ترا؟ |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۹ : بی آب ساخت خط، لب جان پرور ترا |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۰ : هم ناله رباب نباشد کسی چرا؟ |
129 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۱ : در جوش گل شراب ننوشد کسی چرا؟ |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۲ : ترجیح می دهد به پدر اوستاد را |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۳ : قید عیال، پست کند رای مرد را |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۴ : بادام تلخ نیست سزاوار قند را |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۵ : خط تلخ ساخت آن دهن همچو قند را |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۶ : عشق است غمگسار دل دردمند را |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۷ : افسردگی است چاره دل دردمند را |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۸ : وادید کرده است به من تلخ، دید را |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۹ : یک بار بی خبر به شبستان من درآ |
116 |
|
غزل شمارهٔ ۷۰۰ : روی تو سوخته است دل لاله زار را |
141 |
|
غزل شمارهٔ ۷۰۱ : دیوانه کرد سبزه خطت بهار را |
117 |
|
غزل شمارهٔ ۷۰۲ : دریاب صبح فیض نسیم بهار را |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۷۰۳ : در آتش است نعل، نسیم بهار را |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۷۰۴ : از شرم، حرص دلبری افزود ناز را |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۷۰۵ : مستی ز خط زیاده شد آن دلنواز را |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۷۰۶ : دانسته ام غرور خریدار خویش را |
210 |
|
غزل شمارهٔ ۷۰۷ : از کینه پاک کن دل افگار خویش را |
129 |
|
غزل شمارهٔ ۷۰۸ : کوتاه ساز رشته آمال خویش را |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۷۰۹ : پوشیده گر به زلف کنی روی خویش را |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۷۱۰ : حاجت به خون گرم جگر نیست داغ را |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۷۱۱ : پیوسته دل سیاه بود خلق تنگ را |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۷۱۲ : تیغ زبان لاف نباشد کمال را |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۷۱۳ : هست از زوال نعل در آتش کمال را |
126 |
|
غزل شمارهٔ ۷۱۴ : نتوان به خواب کرد مسخر خیال را |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۷۱۵ : در کوی عشق ره نبود جبرئیل را |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۷۱۶ : عارف متابعت نکند قال و قیل را |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۷۱۷ : در گردش آورید می لعل فام را |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۷۱۸ : پیچیده است دست تو دست کلیم را |
117 |
|
غزل شمارهٔ ۷۱۹ : شد استخوان ز دور فلک توتیا مرا |
137 |
|
غزل شمارهٔ ۷۲۰ : غمگین نیم که خلق شمارند بد مرا |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۷۲۱ : می در پیاله خون جگر می شود مرا |
131 |
|
غزل شمارهٔ ۷۲۲ : سودا به کوه و دشت صلا می دهد مرا |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۷۲۳ : از آفتاب عشق نگردید رنگ من |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۷۲۴ : ابروی او نرفت ز مد نظر مرا |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۷۲۵ : پیچیده درد هجر تو بر یکدگر مرا |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۷۲۶ : از گرد خط، فزود محبت به دل مرا |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۷۲۷ : از بس گرفت تنگی دل در میان مرا |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۷۲۸ : از بس گرفت تنگی دل در میان مرا |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۷۲۹ : افسرده دل اگر چه ز واسوختن مرا |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۷۳۰ : گر قابل ملال نیم، شاد کن مرا |
127 |
|
غزل شمارهٔ ۷۳۱ : از کار رفته دست چو دست سبو مرا |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۷۳۲ : سرگشته ساخت خال دلارای او مرا |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۷۳۳ : از باده چون کند عرق آلود ماه را |
115 |
|
غزل شمارهٔ ۷۳۴ : رویت ز هاله حلقه کند نام ماه را |
126 |
|
غزل شمارهٔ ۷۳۵ : طاعت کند سرشک ندامت گناه را |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۷۳۶ : رفتم ز راه دل خس و خار گناه را |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۷۳۷ : مشمر ز عمر خود نفس ناشمرده را |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۷۳۸ : با زلف کار نیست رخ یار دیده را |
155 |
|
غزل شمارهٔ ۷۳۹ : طاقت کجاست روی عرقناک دیده را؟ |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۷۴۰ : خال لب تو راهنمایی است بوسه را |
120 |
|
غزل شمارهٔ ۷۴۱ : گیرم چگونه زان بت طناز بوسه را؟ |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۷۴۲ : دل خود به خود شکسته شود عشق پیشه را |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۷۴۳ : دایم ز نازکی است دل افگار شیشه را |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۷۴۴ : مگذار بر زمین دل شبها پیاله را |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۷۴۵ : دادم ز شور عشق به سیلاب خانه را |
123 |
|
غزل شمارهٔ ۷۴۶ : از خصم کجروست چه غم راست خانه را؟ |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۷۴۷ : افتادگی برآورد از خاک دانه را |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۷۴۸ : پروای مرگ نیست گدای برهنه را |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۷۴۹ : روشن ز داغ های نهان ساز سینه را |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۷۵۰ : بشنو ز من ترانه غیرت فزای را |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۷۵۱ : چون پای خم به دست فتادت کمر گشا |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۷۵۲ : شد بی صفا ز خاک سیه کاسه آب ما |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۷۵۳ : چون شعله سر مکش ز دل سینه تاب ما |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۷۵۴ : آماده است از دل پر خون شراب ما |
119 |
|
غزل شمارهٔ ۷۵۵ : از نان و آب نیست بقا و ثبات ما |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۷۵۶ : در داغ غوطه خورد دل غم سرشت ما |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۷۵۷ : ای جبهه تو آینه سرنوشت ما |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۷۵۸ : بیگانگی شده است ز عالم مراد ما |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۷۵۹ : یاقوت کهربا شود از آه سرد ما |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۷۶۰ : چون نی ز ناله نیست تهی بندبند ما |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۷۶۱ : دود از نهاد خلق برآرد گزند ما |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۷۶۲ : داغ است لاله زار دل دردمند ما |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۷۶۳ : عالم ختن شد از قلم مشکسود ما |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۷۶۴ : دایم شکفته است دل داغدار ما |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۷۶۵ : منگر به چشم کم به دل داغدار ما |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۷۶۶ : آمیخته است مستی ما با خمار ما |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۷۶۷ : با اختیار حق چه بود اختیار ما؟ |
113 |
|
غزل شمارهٔ ۷۶۸ : دوری ز خلق، باغ و بهارست پیش ما |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۷۶۹ : برق جلال، عین جمال است پیش ما |
133 |
|
غزل شمارهٔ ۷۷۰ : آشفتگی ز عقل پذیرد دماغ ما |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۷۷۱ : در سیر و دور می گذرد ماه و سال ما |
119 |
|
غزل شمارهٔ ۷۷۲ : دست فلک کبود شد از گوشمال ما |
158 |
|
غزل شمارهٔ ۷۷۳ : هرگز تهی ز خون جگر نیست جام ما |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۷۷۴ : دل از خدا به صنع خدا بسته ایم ما |
135 |
|
غزل شمارهٔ ۷۷۵ : دل از قضا به دست رضا داده ایم ما |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۷۷۶ : خون در دل هوا و هوس کرده ایم ما |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۷۷۷ : روشن شود چراغ دل ما ز یکدگر |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۷۷۸ : عمری است حلقه در میخانه ایم ما |
105 |
|
غزل شمارهٔ ۷۷۹ : خجلت ز عشق پاک گهر می بریم ما |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۷۸۰ : دل را ز قید جسم رها می کنیم ما |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۷۸۱ : دایم ز خود سفر چو شرر می کنیم ما |
105 |
|
غزل شمارهٔ ۷۸۲ : از گریه خاک دام چمن می کنیم ما |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۷۸۳ : تا چند نقشبند تمنا شویم ما |
126 |
|
غزل شمارهٔ ۷۸۴ : رنگین تر از حناست بهار و خزان ما |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۷۸۵ : لرزید بس که دل به تن ناتوان ما |
124 |
|
غزل شمارهٔ ۷۸۶ : روشن چسان شود به تو سوز نهان ما؟ |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۷۸۷ : بر رو چو برگ گل ندویده است خون ما |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۷۸۸ : از بس سترد گرد ملال از جبین ما |
148 |
|
غزل شمارهٔ ۷۸۹ : رحمت گرفته روی ز گرد گناه ما |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۷۹۱ : رزق ملایک است نوای رسای ما |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۷۹۰ : صبح جهان بود نفس غم زدای ما |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۷۹۲ : آمد خزان و تر نشد از می گلوی ما |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۷۹۳ : دستی که شد به گردش پیمانه آشنا |
141 |
|
غزل شمارهٔ ۷۹۴ : افکنده اند در جگر سنگ رخنه ها |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۷۹۵ : وقت است جوش باده زند لاله زارها |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۷۹۶ : ای روشن از فروغ تو چشم چراغ ها |
126 |
|
غزل شمارهٔ ۷۹۷ : نتوان به بی مثال رسید از مثال ها |
150 |
|
غزل شمارهٔ ۷۹۸ : در آتشم ز دیده شوخ ستاره ها |
113 |
|
غزل شمارهٔ ۷۹۹ : وقت است سربرآورد از خاک، لاله ها |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۸۰۰ : از دست و تیغ عشق فگارند لاله ها |
118 |
|
غزل شمارهٔ ۸۰۱ : گر صافدلی هست شراب است در اینجا |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۸۰۲ : در زلف مده راه دگر باد صبا را |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۸۰۳ : از خویش برآورد تمنای تو ما را |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۸۰۴ : اندیشه ز طوفان نبود دیده تر را |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۸۰۵ : از بدگهری می شکند گوهر رز را |
116 |
|
غزل شمارهٔ ۸۰۶ : از زخم زبان نیست گزیر اهل رقم را |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۸۰۷ : تا سوخت به داغ تو محبت جگرم را |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۸۰۸ : از خلق خبر نیست ز خود بی خبران را |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۸۰۹ : استاد چه حاجت بود آن سرو روان را؟ |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۸۱۰ : گمراه کند غفلت من راهبران را |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۸۱۱ : ما نبض شناس رگ جانیم جهان را |
121 |
|
غزل شمارهٔ ۸۱۲ : دلگیر کند غنچه من صبح وطن را |
120 |
|
غزل شمارهٔ ۸۱۳ : تسکین ندهد خوردن می سوز درون را |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۸۱۴ : نه کفر شناسد دل حیران و نه دین را |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۸۱۵ : گلگونه چه حاجت بود آن روی نکو را؟ |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۸۱۶ : فانوس حجاب است چراغ سحری را |
145 |
|
غزل شمارهٔ ۸۱۷ : بر چرخ محیط است فروغ نظر ما |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۸۱۸ : بی برگی ما برگ نشاط است چمن را |
161 |
|
غزل شمارهٔ ۸۱۹ : در قلزم می همچو حباب است دل ما |
145 |
|
غزل شمارهٔ ۸۲۰ : درمانده این جسم نزارست دل ما |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۸۲۱ : کوشش نبرد راه به مأوای دل ما |
135 |
|
غزل شمارهٔ ۸۲۲ : از خون جگر رنگ پذیرد سخن ما |
105 |
|
غزل شمارهٔ ۸۲۳ : خوابیده تر از راه بود راحله ما |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۸۲۴ : فریاد نخیزد ز دل پر گله ما |
125 |
|
غزل شمارهٔ ۸۲۵ : ای خانه زنبور ز فکر تو جگرها |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۸۲۶ : کم نیست جگرداری پیران ز جوانها |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۸۲۷ : ای خار و خس بحر ثنای تو سخن ها |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۸۲۸ : آن کس که داد پیوند با کاه کهربا را |
122 |
|
غزل شمارهٔ ۸۲۹ : از سوز عشق چون شمع راحت کجاست ما را؟ |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۸۳۰ : چشم همیشه مستت خمار کرد ما را |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۸۳۱ : بی قدر ساخت خود را، نخوت فزود ما را |
112 |
|
غزل شمارهٔ ۸۳۲ : بسته است چشم روشن از سیر، بال ما را |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۸۳۳ : از آه روز گردان شبهای تار خود را |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۸۳۴ : وحشت بود ز مردم از خویش بی خبر را |
118 |
|
غزل شمارهٔ ۸۳۵ : از بیخودی نمانده است پروای جسم، جان را |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۸۳۶ : برق سبک عنان را پروای خار و خس نیست |
119 |
|
غزل شمارهٔ ۸۳۷ : زهی به ساعد سیمین شکوفه ید بیضا |
118 |
|
غزل شمارهٔ ۸۳۸ : ز موج خویش بود تازیانه ریگ روان را |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۸۳۹ : ز راستی نبود خجلتی گشاده جبین را |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۸۴۰ : ز جوش عشق شود با قوام، شیره جانها |
160 |
|
غزل شمارهٔ ۸۴۱ : اندیشه نبود عشق را از موجه شمشیرها |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۸۴۲ : دارند اگر سر رشته ای در کف به ظاهر چنگ ها |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۸۴۳ : ای دفتر حسن ترا فهرست خط و خال ها |
128 |
|
غزل شمارهٔ ۸۴۴ : به دوش توکل منه بار خود را |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۸۴۵ : منه بر دل زار بار جهان را |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۸۴۶ : فروغی است یکرنگی از گوهر ما |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۸۴۷ : بیخودی رفتن است دلها را |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۸۴۸ : به ادب نوش، جام دولت را |
113 |
|
غزل شمارهٔ ۸۴۹ : دل زهر نقش گشته ساده مرا |
134 |
|
غزل شمارهٔ ۸۵۰ : شانه زند چو کلک من طره مشکفام را |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۸۵۱ : ای ز تو شور در جگر کلک شکر نوای را |
127 |
|
غزل شمارهٔ ۸۵۲ : ای فکر تو نقشبند جانها |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۸۵۳ : ای حسن تو برق خانمانها |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۸۵۴ : غم آتشین عذاران نه چنان برشت ما را |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۸۵۵ : دید ز خون دلم لاله ستان خاک را |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۸۵۶ : نیست غم نان و آب، گوشه نشین را |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۸۵۷ : هر که با ما می کند بیگانگی |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۸۵۸ : پیوسته خورد دل خون از بی غمی جان ها |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۸۵۹ : باده روشن کز او شد دیده ساغر پر آب |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۸۶۰ : از لطافت بس که دارد چهره او آب و تاب |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۸۶۱ : از تهیدستی است در مغز چنار این پیچ و تاب |
112 |
|
غزل شمارهٔ ۸۶۲ : حسن آن لبهای میگون بیش گردد در عتاب |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۸۶۳ : صبح روشن شد، بده ساقی می چون آفتاب |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۸۶۴ : می نماید چشم شوخ از پرده شرم و حجاب |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۸۶۵ : بس که افکنده است پیری در وجودم انقلاب |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۸۶۶ : گر چه با هر موجه ای دام دگر می دارد آب |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۸۶۸ : سوز عاشق کم نگردد از فرو رفتن در آب |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۸۶۷ : دست و پا گم می کند موج سبک لنگر در آب |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۸۶۹ : موج را هر چند آماده است بال و پر ز آب |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۸۷۰ : نیست بحر پاک گوهر را خصومت با حباب |
112 |
|
غزل شمارهٔ ۸۷۱ : در محیط عشق باشد از سر پر خون حباب |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۸۷۲ : گر به ظاهر بادپیماییم ما همچون حباب |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۸۷۳ : بس که از رخسار او در پیچ و تاب است آفتاب |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۸۷۴ : گر چه ذراتند یکسر میهمان آفتاب |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۸۷۵ : در شب وصل تو می لرزد دل چون آفتاب |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۸۷۶ : از شفق هر چند شوید چهره در خون آفتاب |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۸۷۷ : اوست روشندل که با چندین زبان چون آفتاب |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۸۷۸ : از شفق هر صبح سازد چهره خونین آفتاب |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۸۸۰ : در هوای ابر لازم نیست در مینا شراب |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۸۷۹ : چون چراغ روز، با آن روشنایی آفتاب |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۸۸۱ : کی سفیدی می تواند شد به چشم ما نقاب؟ |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۸۸۲ : چشم عاشق خاک کوی دلستان بیند به خواب |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۸۸۳ : گر چه افکندم به روغن، نان خلق از خوی چرب |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۸۸۴ : مد کوتاهی است صبح از دفتر احسان شب |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۸۸۵ : بی قراران را ازان یکتای بی همتا طلب |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۸۸۶ : پا منه زنهار بی اندیشه در جای غریب |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۸۸۷ : مگر از خانه بیرون آمد آن گل بی حجاب امشب؟ |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۸۸۸ : بیا کز دوریت مژگان به چشمم سوزن است امشب |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۸۸۹ : خانه از خویش تهی کن که ز نظاره آب |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۸۹۰ : دیده از خط بدیع آب دهید ای احباب |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۸۹۱ : نکند باده شب، سوختگان را سیراب |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۸۹۲ : نه حبابم که شود زود ز جان سیر در آب |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۸۹۳ : روز روشن گل و شمع شب تارست شراب |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۸۹۴ : تو که بی پرده رخ خود ننمایی در خواب |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۸۹۵ : به نگاهی دل خون گشته ما را دریاب |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۸۹۶ : چهره نوخط آن تازه جوان را دریاب |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۸۹۷ : بی خبر شو ز دو عالم، خبر یار طلب |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۸۹۸ : دست کوته مکن از دامن احسان طلب |
105 |
|
غزل شمارهٔ ۸۹۹ : رو نگهداشتن از صاف ضمیران مطلب |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۹۰۰ : ز خط رحیم نشد حسن یار با احباب |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۹۰۱ : زهی ز عارض گلرنگ، خونی می ناب |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۹۰۲ : سبکسری که اسیر هواست همچو حباب |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۹۰۳ : هوا چکیده نورست در شب مهتاب |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۹۰۴ : بهشت بر مژه تصویر می کند مهتاب |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۹۰۵ : مریز آب رخ خود مگر برای شراب |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۹۰۶ : ز بس به می شدم آلوده چون سبوی شراب |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۹۰۷ : بهار نغمه تر ساز می کند سیلاب |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۹۰۸ : ندیده چشم چنین آهوی ختا در خواب |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۹۰۹ : غضب ستیزه گر و عقل قهرمان در خواب |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۹۱۰ : عرق فشانی آن گلعذار را دریاب |
105 |
|
غزل شمارهٔ ۹۱۲ : آمد سحر به خانه من یار، بی حجاب |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۹۱۱ : درون گنبد گردون فتنه بار مخسب |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۹۱۳ : از اشک بلبل است رگ تلخی گلاب |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۹۱۴ : ای خوشه چین سنبل زلف تو مشک ناب |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۹۱۵ : تا گل ز عکس عارض او چیده است آب |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۹۱۶ : جای صدف بود ز گرانی زمین در آب |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۹۱۷ : از چشم نیم مست تو با یک جهان شراب |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۹۱۸ : صبح گشاده روی بود در حجاب شب |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۹۱۹ : بردار دل ز عالم خاکی، صفا طلب |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۹۲۰ : آیینه شو وصال پری طلعتان طلب |
115 |
|
غزل شمارهٔ ۹۲۱ : از لعل و گهر گرچه گرانسنگ شود آب |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۹۲۲ : طی شود در یک نفس آغاز و انجام حیات |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۹۲۳ : عالمی را روی شرم آلود او دیوانه ساخت |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۹۲۴ : از چه و زندان برآمد هر که روح از تن شناخت |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۹۲۵ : روی گرم مهر اگر ذرات عالم را نواخت |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۹۲۶ : هر که را اینجا به سیلی آسمان خواهد نواخت |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۹۲۷ : دست و پا بسیار زد تا عشق ما را پاک سوخت |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۹۲۸ : آن که رنگ خط به رخسارش ز مشک ناب ریخت |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۹۲۹ : کوته اندیشی که گل در خوابگاه یار ریخت |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۹۳۰ : باده تلخی که از بویش دل منصور ریخت |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۹۳۱ : در علاج درد ما رنگ از رخ تدبیر ریخت |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۹۳۲ : پیش ساقی هر که آب رو درین میخانه ریخت |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۹۳۳ : چشم مخموری که ما را زهر در پیمانه ریخت |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۹۳۴ : روی از عالم بگردان گر لقا می بایدت |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۹۳۵ : گر چه نی زرد و ضعیف و لاغر و بی دست و پاست |
113 |
|
غزل شمارهٔ ۹۳۶ : هر که پیوندد به اهل حق ز مردان خداست |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۹۳۷ : دیده های پاک را با حسن، کشتی آشناست |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۹۳۸ : در غبار خط صفای آن پری طلعت بجاست |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۹۳۹ : چرخ ماند از گردش اما اضطراب دل بجاست |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۹۴۰ : شکر این آب و علف ضایع کنان یک دم بجاست |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۹۴۱ : تا به کی در پرده باشد نیک و بد، ساغر کجاست؟ |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۹۴۲ : از دو عالم فارغم، آزاده ای چون من کجاست؟ |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۹۴۳ : خشک شد کشت امیدم ابر احسانی کجاست؟ |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۹۴۴ : روزگارم تیره شد خورشید سیمایی کجاست؟ |
119 |
|
غزل شمارهٔ ۹۴۵ : از دل سخت بتان از ناله ای فریاد خاست |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۹۴۶ : کی سری بردم به جیب خود که طوفان برنخاست |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۹۴۷ : رفت تا مجنون ز دشت عشق مردی برنخاست |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۹۴۸ : هر که رو تابد ز عاشق، خط مشکینش سزاست |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۹۴۹ : گر بسوزد ز آتش می شرم جانان مفت ماست |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۹۵۰ : از تهیدستی ز بی برگان خجالت کار ماست |
112 |
|
غزل شمارهٔ ۹۵۱ : آنچه می دانند ماتم تن پرستان سور ماست |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۹۵۲ : دامن صحرای وحشت خاک دامنگیر ماست |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۹۵۳ : جام ما دریاکشان مهر لب خاموش ماست |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۹۵۴ : روی مطلب در نقاب یأس از ابرام ماست |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۹۵۵ : کوثر بیداربختی دیده گریان ماست |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۹۵۶ : در پریشان خاطری جمعیت مجنون ماست |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۹۵۷ : خاکساری برگ عیش خاطر آگاه ماست |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۹۵۸ : صیقل آیینه ما گوشه ابروی ماست |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۹۵۹ : لنگر از صاحبدلان، شوخی ز خوبان خوشنماست |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۹۶۰ : درد بی درمان پیری منتهای دردهاست |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۹۶۱ : خال یا در گوشه چشم است یا کنج لب است |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۹۶۲ : من به دوزخ می روم، زاهد اگر در جنت است |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۹۶۳ : اهل معنی را تماشا مانع جمعیت است |
122 |
|
غزل شمارهٔ ۹۶۴ : حیرت شبنم درین گلزار عین حکمت است |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۹۶۵ : هر که را دیدیم در عالم گرفتار خودست |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۹۶۶ : دوربین خونین جگر از نظم احوال خودست |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۹۶۷ : رزق ما روشندلان چون مه ز پهلوی خودست |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۹۶۸ : حفظ دولت در پریشان کردن سیم و زرست |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۹۶۹ : نعمت الوان دنیا مایه دردسرست |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۹۷۱ : در شب مهتاب می را آب و تاب دیگرست |
112 |
|
غزل شمارهٔ ۹۷۰ : عاشق پروانه مشرب را چه پروای سرست؟ |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۹۷۲ : دل چنین زار و نزار از اختر بد گوهرست |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۹۷۳ : عشرت روی زمین در چرب نرمی مضمرست |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۹۷۴ : روز ما با شب یکی زان آفتاب انورست |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۹۷۵ : جای غم خالی بود تا ساغر از صهبا پرست |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۹۷۶ : گوش تا گوش زمین از گفتگوی من پرست |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۹۷۷ : عیب نادان در زمان خامشی گویاترست |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۹۷۸ : از نظرها درد و داغ عشق پنهان خوشترست |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۹۷۹ : عکس ساقی در شراب ناب دیدن خوشترست |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۹۸۰ : از نسیم آن زلف مشک افشان سبک جولانترست |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۹۸۱ : پیش ما دشنام جانان از شکر شیرین ترست |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۹۸۲ : حلقه اطفال بهر اهل سودا بهترست |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۹۸۳ : گوش بی دردان گران از خواب باشد بهتر است |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۹۸۴ : در طریق عشق هر جا می گذاری پا، سرست |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۹۸۵ : هر نقاب روی جانان را نقاب دیگرست |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۹۸۶ : صبح محشر آن پریرو را نقاب دیگرست |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۹۸۷ : در خم آن زلف دلها را سرود دیگرست |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۹۸۸ : حسن را با بی قراران گیر و دار دیگرست |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۹۸۹ : مهر را در چشم تنگ ذره نور دیگرست |
127 |
|
غزل شمارهٔ ۹۹۰ : عرض نادادن کمال خود، کمال دیگرست |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۹۹۱ : هر نفس دولت طلبکار مقام دیگرست |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۹۹۲ : حسن بالادست را هر روزشان دیگرست |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۹۹۳ : هر نگاه حسرت عشاق آه دیگرست |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۹۹۴ : عشق را بی دست و پایی دست و پای دیگرست |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۹۹۵ : ای نگه مشق شنا در چشم خونپالا بس است |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۹۹۶ : نوخطی از تازه رویان جهان ما را بس است |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۹۹۷ : خاکساری پشتبان ویرانه ما را بس است |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۹۹۸ : تلخی عالم شراب خوشگوار ما بس است |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۹۹۹ : چار دیوار قفس عشرت سرای ما بس است |
135 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۰۰ : شاهد مستوری گل قطره شبنم بس است |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۰۱ : گوش گیران قفس را نکهت گلشن بس است |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۰۲ : باده مرد افکن من معنی روشن بس است |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۰۳ : مهر لب غماز را دامان پاک من بس است |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۰۴ : گر نباشد در نظر لیلی مرا هامون بس است |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۰۵ : مزد دست و تیغ قاتل چشم قربانی بس است |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۰۶ : گردش پرگار ما را حلقه مویی بس است |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۰۷ : گر چه در دفع کدورت هر نوایی دلکش است |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۰۸ : جان روشن را جهان در چشم بینا آتش است |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۰۹ : پرده شرم و حیا را باده ناب آتش است |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۱۰ : هر که چون پروانه بی باک، مست آتش است |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۱۱ : شهپر پروانه ما را جلا در آتش است |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۱۲ : با کمال احتیاج از خلق استغنا خوش است |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۱۳ : گر نباشد حسن معنی، خط زیبا هم خوش است |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۱۴ : از زمین آرامش و از آسمان جولان خوش است |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۱۵ : عاجزی از عاشق، از معشوق طنازی خوش است |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۱۶ : هر که شد با درد قانع از مداوا فارغ است |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۱۷ : از پریشان خاطری دلهای حیران فارغ است |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۱۸ : شاخ گل را از سراپا چهره تنها نازک است |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۱۹ : در دل هر کس بود درد طلب در منزل است |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۲۰ : این ز همت خالی و آن از طبع پر می شود |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۲۱ : صفحه رخسار تا ساده است فرد باطل است |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۲۲ : نیست یک تن در جهان گویا، اگر گویا دل است |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۲۳ : چشم خواب آلودگان در انتظار منزل است |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۲۴ : سعی در تحصیل اسباب جهان بی حاصل است |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۲۵ : با کمال قرب، از جانان دل ما غافل است |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۲۶ : از بدن آزادی جانهای غافل مشکل است |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۲۷ : از تن خاکی به جد و جهد رستن مشکل است |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۲۸ : پیش آن لب بر جگر دندان فشردن مشکل است |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۲۹ : جمع دل در عالم اسباب کردن مشکل است |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۳۰ : خانه تن را به جان آباد کردن مشکل است |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۳۱ : وقت خط پهلو تهی از یار کردن مشکل است |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۳۲ : داستان شوق را تحریر کردن مشکل است |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۳۳ : هرزه گو را خامش از تقریر کردن مشکل است |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۳۴ : عندلیب مست را خاموش کردن مشکل است |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۳۵ : با لب خاموش حفظ آه کردن مشکل است |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۳۶ : دیدن روی تو ظلم است و ندیدن کردن مشکل است |
137 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۳۷ : خط به گرد عارض دلدار دیدن مشکل است |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۳۸ : عشق را در پرده ناموس دیدن مشکل است |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۳۹ : خط به گرد آن لب چون نوش دیدن مشکل است |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۴۰ : باده بی لعل لب دلبر کشیدن مشکل است |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۴۱ : از خسیسان منت احسان کشیدن مشکل است |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۴۲ : توبه از می در بهار نوجوانی مشکل است |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۴۳ : هر چه امروزست بار خاطرت فردا گل است |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۴۴ : سینه ام از داغ رنگارنگ صحرای گل است |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۴۵ : حسن عالمسوز ماه من دو بالای گل است |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۴۶ : زهر در ساغر مرا از سیر ماه و انجم است |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۴۷ : ریشه ما در زمین خاکساری محکم است |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۴۸ : نیست مردم هر که را نقش و نگار مردم است |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۴۹ : در حریم سینه عشاق، غم نامحرم است |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۵۰ : در فشار دل، سر دست نگارین ظالم است |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۵۱ : جان غافل را سفر در چار دیوار تن است |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۵۲ : هستی دنیای فانی انتظار مردن است |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۵۳ : حاصل شمشیر برق از کشت ما خون خوردن است |
196 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۵۴ : در تعلق کوه آهن در شمار سوزن است |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۵۵ : اتفاق دوستان با هم دعای جوشن است |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۵۶ : مجلس امشب از فروغ لاله رویان روشن است |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۵۷ : از عزیزان دیده پوشیده من روشن است |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۵۸ : تن چون شد از زخم جوهردار، حصن آهن است |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۵۹ : مرهم تیغ تغافل خون خود را خوردن است |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۶۰ : در بیابانی که خارش تشنه خون خوردن است |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۶۱ : وجد بال شاهباز جان ز هم وا کردن است |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۶۲ : حق پرستی، قطره را در کار دریا کردن است |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۶۳ : بی سؤال احسان به درویشان سخاوت کردن است |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۶۵ : عقل، اجزای وجود خویش باطل کردن است |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۶۴ : جان نثار یار کردن خاک را زر کردن است |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۶۶ : خنده دزدیدن به دل گل در گریبان کردن است |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۶۷ : نامرادی زندگی بر خویش آسان کردن است |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۶۸ : تندخویی با خلایق، مهر را کین کردن است |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۶۹ : سر گران از دل گذشتن، صید را خواباندن است |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۷۰ : خنده رویی میهمان را گل به جیب افشاندن است |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۷۱ : بیخودی دامن به جسم خاکسار افشاندن است |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۷۲ : خرقه آزادگان چشم از جهان پوشیدن است |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۷۳ : دیده شبنم گر از روی گلستان روشن است |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۷۴ : چشم من از گریه مستانه من روشن است |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۷۵ : دل چو کشتی، جان روشن عالم آب من است |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۷۶ : شبچراغ اهل معنی چشم بیدار من است |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۷۷ : لطف او با دیگران ناز و عتابش بر من است |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۷۸ : هر چه دارد در خم سربسته گردون از من است |
112 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۷۹ : نوبهار آیینه طبع سخنساز من است |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۸۰ : کاسه سر را خطر از مغز پر جوش من است |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۸۱ : آبروی حسن از مژگان نمناک من است |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۸۲ : کعبه عشقم، بلا ریگ بیابان من است |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۸۳ : خاکساری تا دلیل جان آگاه من است |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۸۴ : عالم مکار با ارباب عقبی دشمن است |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۸۵ : با حجاب جسم خاکی جان روشن دشمن است |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۸۶ : مردم بیدرد را دل از شکستن ایمن است |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۸۷ : هر که چون بلبل درین گلشن اسیر رنگ و بوست |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۸۸ : نازک اندامی که عالم تشنه آغوش اوست |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۸۹ : آن که چاک سینه ام از غمزه بیباک اوست |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۹۰ : آن که داغ لاله زار از روی آتشناک اوست |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۹۱ : دیده هر کس که حیران است در دنبال اوست |
105 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۹۲ : افسر سر گرمی مهر از فروغ جام اوست |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۹۳ : نقطه خالش که نه پرگار سرگردان اوست |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۹۴ : خط عنبر بار گردی از بهار حسن اوست |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۹۵ : آفتاب آتشین رخسار، داغ حسن اوست |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۹۶ : چرخ را خون شفق در دل ز استغنای اوست |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۹۷ : زلف شب عنبر فشان از نکهت گیسوی اوست |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۹۸ : آتش افروز شکر شیرینی پیغام توست |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۱۰۹۹ : گریه مستانه من از خمار چشم توست |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۰۰ : کوه را پای ادب در دامن تمکین ازوست |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۰۱ : تا ز رخ زلف آن بهشتی روی دور انداخته است |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۰۲ : ناز تا اسباب دل بردن مهیا ساخته است |
105 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۰۳ : باز از معموره دلها فغان برخاسته است |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۰۴ : زلف گرد عارض او رشته گلدسته است |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۰۵ : جویبار شیشه با دریای خم پیوسته است |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۰۶ : تاک بالا دست من بیعت به طوبی بسته است |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۰۷ : هر که بست از گفتگو لب جنت دربسته است |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۰۸ : یار راه شکوه ام از چین ابرو بسته است |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۰۹ : از غبار جسم حایل ها به هم پیوسته است |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۱۱ : سینه تنگی دو عالم درد و غم می داشته است؟ |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۱۰ : هر که از داغ تو در دل لاله زاری داشته است |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۱۲ : دور باش از خط رخ دلدار هم می داشته است؟ |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۱۳ : چهره روشن خط شبرنگ هم می داشته است؟ |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۱۴ : هر که از تن پروری در کار کاهل گشته است |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۱۵ : چشم ما پوشیده از خواب پریشان گشته است |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۱۶ : عالمی را از عمارت پای در گل رفته است |
105 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۱۷ : نامه از قاصد دل مغرور ما نگرفته است |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۱۸ : بی تزلزل نیست هرکس چون علم استاده است |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۱۹ : لعل نسبت با لب یاقوت او بیجاده است |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۲۰ : در بهاران بزم عیش میکشان آماده است |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۲۱ : خاکساری در بلندی ها رسا افتاده است |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۲۲ : تا ز روی آتشین او نقاب افتاده است |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۲۳ : سنبل زلف از رخش تا برکنار افتاده است |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۲۴ : سیل در بنیاد تقوی از بهار افتاده است |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۲۵ : تا به فکر گوشوار آن سیمبر افتاده است |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۲۶ : ساقی ما از می گلگون به دور افتاده است |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۲۷ : دل به دست آن نگار شوخ و شنگ افتاده است |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۲۸ : داغ می گلگل به طرف دامنم افتاده است |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۲۹ : تاب در ناف غزالان ختن افتاده است |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۳۰ : دست ما در بند چین آستین افتاده است |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۳۱ : روزگارم تیره و بختم سیاه افتاده است |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۳۲ : هر که عاشق نیست خون در پیکرش افسرده ست |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۳۳ : از ته دل هر که روی خود به دنیا کرده است |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۳۴ : نه همین آن سنگدل ما را فرامش کرده است |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۳۵ : آن که بزم غیر را از خنده پر گل کرده است |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۳۶ : داغ سودا فارغ از فکر کلاهم کرده است |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۳۷ : سر گران با عقل آن طرف کلاهم کرده است |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۳۸ : خلق، دشوار جهان را بر من آسان کرده است |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۳۹ : تا که را قسمت شهید سنگ طفلان کرده است؟ |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۴۰ : نه همین سرگشته ما را دور گردون کرده است |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۴۱ : جلوه هر جا یار با پای نگارین کرده است |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۴۲ : خضر را گر سبز آب زندگانی کرده است |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۴۳ : کوته اندیشی که طاعات ریایی کرده است |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۴۴ : کاو کاو منکران می آرد از چشمش برون |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۴۵ : بوسه از لعلت قدح در چشمه کوثر زده است |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۴۶ : از عرق تا چهره گلرنگ جانان تر شده است |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۴۷ : از خط شبرنگ حسن یار صد چندان شده است |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۴۸ : بر من از پیری سرای عاریت زندان شده است |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۴۹ : شکر ما کوته زبان از کثرت احسان شده است |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۵۰ : از شکوه عشق، میدان تنگ بر هامون شده است |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۵۱ : ابر رحمت با دل و دست گهربار آمده است |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۵۲ : بلبل رنگین نوایی بر سر کار آمده است |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۵۳ : از جوانی داغ ها بر سینه ما مانده است |
144 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۵۴ : مردمی در طینت اهل جهان کم مانده است |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۵۵ : سرکشی از قامت آن دلربا زیبنده است |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۵۶ : خاکساری از بزرگان جهان زیبنده است |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۵۷ : آن که ما سرگشته اوییم در دل بوده است |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۵۸ : تنگ خلقی شعله دوزخ سرشتی بوده است |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۵۹ : هر غباری گرده چابک سواری بوده است |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۶۰ : اشک ریز از مالش چرخ دغا آسوده است |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۶۱ : آسمان از شور دلهای کباب آسوده است |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۶۲ : از کواکب آسمان روی حجاب آلوده است |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۶۳ : دوستی های جهان با ریو و رنگ آلوده است |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۶۴ : من نمی گویم ز گلزارت کسی گل چیده است |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۶۵ : مهربانی از میان خلق دامن چیده است |
125 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۶۶ : در بهشت است آن که چشمش از جهان پوشیده است |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۶۷ : آن که بزم می پرستان را پریشان چیده است |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۶۸ : عطر آن گل پیرهن تا در هوا پیچیده است |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۶۹ : هر که چون جوهر ز تیغ یار سر پیچیده است |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۷۰ : شوکت حسن تو بلبل را زبان پیچیده است |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۷۱ : چهره اش خندان و خط مشکبو پیچیده است |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۷۲ : دل به سر رفته است تا آن نقش پا را دیده است |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۷۳ : هر نظر بازی که آن لبهای خندان دیده است |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۷۴ : بی قراری های جان را چشم تر پوشیده است |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۷۵ : رتبه آزادگی در بندگی پوشیده است |
140 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۷۶ : رفتن گلزار کار مردم بیکاره است |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۷۷ : بحث با جاهل نه کارم مردم فرزانه است |
122 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۷۸ : این که روزی بی تردد می رسد افسانه است |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۷۹ : بوسه گاه جان ما آخر لب پیمانه است |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۸۰ : گردش گردون به چشمم گردش پیمانه است |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۸۱ : هر که غافل را نصیحت می کند دیوانه است |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۸۲ : شمع را بالین پر، بال و پر پروانه است |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۸۳ : شوق دل دیگر به آب تیغ مژگان تشنه است |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۸۴ : دل میان چار عنصر تن به سختی داده ای است |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۸۵ : بی غبار خط نگاهم توتیا گم کرده ای است |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۸۶ : بی اجابت آه مرغ آشیان گم کرده ای است |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۸۷ : صبح از خورشید تابان دست بر دل مانده ای است |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۸۸ : بی جمالت مردمک آیینه نزدوده ای است |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۸۹ : با رخ خندان او گل چهره نگشوده ای است |
127 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۹۰ : قسمت ما از بهاران همچو گل خمیازه ای است |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۹۱ : لب چو گردد خالی از عقد سخن، خمیازه ای است |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۹۲ : زان قد نازآفرین در هر دلی اندیشه ای است |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۹۳ : شد چو عالمگیر غفلت، جاهل و دانا یکی است |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۹۴ : روی کار دیگران و پشت کار من یکی است |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۹۵ : در بهارستان یکرنگی شراب و خون یکی است |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۹۶ : عمر شمع صبح و لطف بی بقای او یکی است |
133 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۹۷ : دوستی با کورفهمان حجت نادیدگی است |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۹۸ : راحت کونین در زیر سر بیگانگی است |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۱۹۹ : چشمم از خواب پریشان، چشمه پر سنبلی است |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۰۰ : هر زمان در شهر بند عقل، سور و ماتمی است |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۰۱ : خاک با این رتبه تمکین، جناب آدمی است |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۰۲ : هر دلی کز زلف جانان سر برآرد کشتنی است |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۰۳ : تا نپوشیده است روی خال را خط دیدنی است |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۰۴ : زیر پای سرو چون آب روان غلطیدنی است |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۰۵ : مدتی شد کز حدیث اهل دل گوشم تهی است |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۰۶ : بی محابا در میان نازکش انداخت دست |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۰۷ : دل به نور شمع نتوان در گذار باد بست |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۰۸ : هر که دل در غمزه خونریز آن جلاد بست |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۰۹ : دل ز وصل دوست طرف آن چشم خون آلود بست |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۱۰ : خط مشکین تو نقش تازه ای بر کار بست |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۱۱ : بس که از زهر شکایت لب دل افگار بست |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۱۲ : هاله گرد ماه رخسارش خط شبرنگ بست؟ |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۱۳ : محتسب از عاجزی دست سبوی باده بست |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۱۴ : بهر قتل ما کمر آن حسن بی اندازه بست |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۱۵ : وقت آن کس خوش که لب را بر لب پیمانه بست |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۱۶ : تا فشاندم دست بر دنیا جهان آمد به دست |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۱۷ : نیست جز غفلت مرا از عمر بی حاصل به دست |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۱۸ : جای خود وا می کنند اهل صفا بر روی دست |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۱۹ : سرنزد از بلبلم هر چند دستانی درست |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۲۰ : عشق بالا دست بر خاک از وجود ما نشست |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۲۱ : تا عرق از می بر آن رخسار جان پرور نشست |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۲۲ : وقت آن کس خوش که با مینای می خرم نشست |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۲۳ : دل به خون در انتظار وعده جانان نشست |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۲۴ : ریخت در دل سینه من هر که را مینا شکست |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۲۵ : تا به طرف سر کلاه آن شوخ بی پروا شکست |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۲۶ : خط سنگین دل بهای لعل جانان را شکست |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۲۷ : پشتم از بار گنه بر یکدگر خواهد شکست |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۲۸ : زلف یار از جلوه خط پریشانی شکست |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۲۹ : باده خون مرده را ریحان کند در زیر پوست |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۳۰ : چون شود فربه، نماند روح پنهان زیر پوست |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۳۱ : ذره تا خورشید دارد چشم بر انعام دوست |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۳۲ : شکوه ام آتش زبان گردیده است از خوی دوست |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۳۳ : تیغ بر خورشید خواباند خم ابروی دوست |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۳۴ : توبه نتوان کرد از می تا شراب ناب هست |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۳۵ : حسن را در هر لباسی دیده بان در کار هست |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۳۶ : جز پریشان خاطری در عالم ایجاد چیست؟ |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۳۷ : بادپیمایی مسلسل همچو آب از بهر چیست؟ |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۳۸ : جان عاشق قدر داغ و درد می داند که چیست |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۳۹ : شوق چون ریگ روان منزل نمی داند که چیست |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۴۰ : حسن بی پروا ز شور عندلیبان فارغ است |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۴۱ : دیده های شرمگین، دیدن نمی داند که چیست |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۴۲ : حسن قدر دیده تر را چه می داند که چیست |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۴۳ : معنی توفیق غیر از همت مردانه چیست؟ |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۴۴ : شمع فانوس خیال آسمان پیداست کیست |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۴۵ : عارض او در نقاب از دیده گستاخ کیست؟ |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۴۶ : چهره خورشید زرد از درد بی زنهار کیست؟ |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۴۷ : زلف شب عنبر فشان از نکهت گیسوی کیست؟ |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۴۸ : نیست چشمی کز فروغ روی او پر آب نیست |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۴۹ : در حقیقت پرتو منت کم از سیلاب نیست |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۵۰ : سنگ راهی شوق را چون جسم سنگین خواب نیست |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۵۱ : عالم اسباب غیر از پرده های خواب نیست |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۵۲ : عشق خالص را تلاش دیدن محبوب نیست |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۵۳ : خط سبز از صفحه عارض ستردن خوب نیست |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۵۴ : لاله ای جز داغ در صحرای امکان نیست نیست |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۵۵ : روز وصل است و دل غم دیده ما شاد نیست |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۵۶ : صیقل آیینه دل غیر آه سرد نیست |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۵۷ : نیست تا پاک از غرضها در سخاوت سود نیست |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۵۸ : (عشق عالمسوز را با حسن و ایمان کار نیست |
134 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۵۹ : توبه همصحبتان بر خاطر ما بار نیست |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۶۰ : پاره های دل گران بر دیده خونبار نیست |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۶۱ : عشقبازی کار هر حلاج دعوی دار نیست |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۶۲ : افسر زرین سر آزاده را در کار نیست |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۶۳ : گر نمی جوشیم با می از سر انکار نیست |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۶۴ : رحمت ایزد نصیب مردم هشیار نیست |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۶۵ : کوه غم بر خاطر آزادمردان بار نیست |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۶۶ : کوچه گرد بیخودی را خانمان در کار نیست |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۶۷ : کوچه گرد بیخودی را خانمان در کار نیست |
119 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۶۸ : حسن عالمسوز او را ساغری در کار نیست |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۶۹ : چهره گلرنگ را پیمانه ای در کار نیست |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۷۰ : شسته ام از چشمه مه رو به آبم کار نیست |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۷۱ : شیر مست ماهتابم با شرابم کار نیست |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۷۲ : کوری خود گر نبینند اهل دنیا دور نیست |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۷۳ : هر که از دل دور باشد در نظر منظور نیست |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۷۴ : وصل زلف او به دست کوشش تدبیر نیست |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۷۵ : روی سخت کوه را پروایی از شمشیر نیست |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۷۶ : حسن را جز چشم حیران، دست دامنگیر نیست |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۷۷ : فکر جانسوز مرا یک نقطه بی انداز نیست |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۷۸ : گر چه طبعم کم ز خورشید جهان افروز نیست |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۷۹ : چهره گل چون بناگوش تو شبنم پوش نیست |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۸۰ : هیچ باری از سبو بر دوش اهل هوش نیست |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۸۱ : آرزو بسیار و آهم در دل درویش نیست |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۸۲ : حاصل دنیای فانی جز غم و تشویش نیست |
175 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۸۳ : آه مظلومان برون آید ز لب بی اختیار |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۸۴ : صحبت تردامنان با حسن یک دم بیش نیست |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۸۵ : روزگار زندگی نقش بر آبی بیش نیست |
139 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۸۶ : آسمان در چشم ما دود و بخاری بیش نیست |
119 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۸۷ : درگذر زین خاکدان، گرد سپاهی بیش نیست |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۸۸ : آسمان سفله بی برگ و نوایی بیش نیست |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۸۹ : آب کن در شیشه ساقی گر شراب صاف نیست |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۹۰ : در سر مشکل پسندان نشأه انصاف نیست |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۹۱ : موج آب زندگی جز پیچ و تاب عشق نیست |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۹۲ : در نگارستان تهمت دامن گل پاک نیست |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۹۳ : پاکدامان را غمی از تهمت ناپاک نیست |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۹۴ : هیچ نخلی همچو رز در بوستان چالاک نیست |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۹۵ : باده بی درد در میخانه افلاک نیست |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۹۶ : غافلان را احتیاج باده گلرنگ نیست |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۹۷ : روزی دل جز شکست از یار شوخ و شنگ نیست |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۹۸ : عشق را حاجت به زور بازوی اقبال نیست |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۲۹۹ : بار بر مجنون ما جمعیت اطفال نیست |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۰۰ : صبر بر زخم گرانسنگ ملامت سهل نیست |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۰۱ : یک حباب قلزم توحید بی اکلیل ست |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۰۲ : خال محتاج کمند زلف عنبرفام نیست |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۰۳ : آفت دولت به ابنای زمان معلوم نیست |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۰۴ : چشم شبم محرم رخسار گلفام تو نیست |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۰۵ : داغ من ممنون شکرخند پنهان تو نیست |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۰۶ : یک سر مو راستی در طاق ابروی تو نیست |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۰۷ : هیچ لب زیر فلک بی ناله جانکاه نیست |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۰۸ : دلبر از دل نیست غافل، دل اگر آگاه نیست |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۰۹ : روی هفتاد و دو ملت جز در آن درگاه نیست |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۱۰ : نیست یک شادی که انجامش به غم پیوسته است |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۱۱ : طاعت ظاهر طریق مردم آزاده نیست |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۱۲ : از هلاک ما سیه بختان کسی آزرده نیست |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۱۳ : در ریاض آفرینش خاطر آسوده نیست |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۱۴ : پیچ و تاب آن کمر با موی آتش دیده نیست |
164 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۱۵ : ماه در گردون نوردی چون دل آواره نیست |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۱۶ : حسن بالادست را از شوخ چشمان چاره نیست |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۱۷ : غیر حسرت رزق من زان حسن بی اندازه نیست |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۱۸ : سرو را چون لاله و گل احتیاج غازه نیست |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۱۹ : رزق من زان نرگس مستانه جز خمیازه نیست |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۲۰ : در دل پر خون غبار لشکر اندیشه نیست |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۲۱ : سرو مینا را تذروی بهتر از پیمانه نیست |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۲۲ : غفلت تر دامنان را حاجت پیمانه نیست |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۲۳ : عشق را دارالامانی چون دل دیوانه نیست |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۲۴ : زان لب شیرین که در هر گوشه صد فرهاد داشت |
119 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۲۵ : بی تو امشب هر سر مویم جدا فریاد داشت |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۲۶ : شورش سودای ما افلاک را معمور داشت |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۲۷ : تا مرا عشق بلند اقبال در زنجیر داشت |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۲۸ : لنگر تن روح را نتواند از پرواز داشت |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۲۹ : کی حذر از خون خلق آن غمزه خونریز داشت؟ |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۳۰ : یاد ایامی که دریای مروت جوش داشت |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۳۱ : از پر سیمرغ اگر دست حمایت زال داشت |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۳۲ : تا دل از یاد تو می در ساغر اندیشه داشت |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۳۳ : شب که مجلس روشنی از طلعت جانانه داشت |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۳۴ : آن لب نو خط غباری از دل ما برنداشت |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۳۵ : پاس یک بیدار دل گردون بد گوهر نداشت |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۳۶ : قامتت خم گشت و پشتت بار طاعت برنداشت |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۳۷ : طفل بازیگوش ما زین خاکدان دل برنداشت |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۳۸ : جان و دل را رایگان آن دشمن جان برنداشت |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۳۹ : یاد ایامم که در تن جان ما منزل نداشت |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۴۰ : هر که از عالم مجرد شد غم عالم نداشت |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۴۱ : حاصلی غیر از تهیدستی دل روشن نداشت |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۴۲ : تا دل آزاده برگ عیش در دامن نداشت |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۴۳ : زان کمان ابرو سر تسلیم پیچاندن نداشت |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۴۴ : ای ستمگر از نگاه دور رنجیدن نداشت |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۴۵ : دست ما چون سرو هرگز بخت دامانی نداشت |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۴۶ : هر که بیخود شد، قدم در آستان دل گذاشت |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۴۷ : در بهار نوجوانی هر که از صهبا گذشت |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۴۸ : همت مردانه ما از می حمرا گذشت |
113 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۴۹ : می توان با همت سرشار از دنیا گذشت |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۵۰ : همچو برق از عالم اسباب می باید گذشت |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۵۱ : از سر این خاکدان چون گرد می باید گذشت |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۵۲ : نرم نرم از خلق ناهموار می باید گذشت |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۵۳ : در دلم هرگاه زلف آن پری پیکر گذشت |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۵۴ : همچو آن رهرو که خواب آلود از منزل گذشت |
143 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۵۵ : می توان از گلشن فردوس دست افشان گذشت |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۵۶ : برق چون ابر بهار از کشت من گریان گذشت |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۵۷ : کاروان گریه از چشمم ندانم چون گذشت |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۵۸ : از سر خاک شهیدان یار خوش سنگین گذشت |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۵۹ : عمر من در سایه آن قامت دلجو گذشت |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۶۰ : مد عمر من چو نی در ناله و زاری گذشت |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۶۱ : روزگار ما به غفلت از تن آسانی گذشت |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۶۲ : از سودا آفرینش دل مکدر بازگشت |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۶۳ : پیش خط تازه آن سرو بستان بهشت |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۶۴ : آنچه من برتافتم از درد، مجنون برنتافت |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۶۵ : هر که راه گفتگو در پرده اسرار یافت |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۶۶ : هر که خود را یافت، دولت در کنار خویش یافت |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۶۷ : از جهان تلخ نتوان با درشتی کام یافت |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۶۸ : لفظ معنی شد، در آن تنگ دهن مأوا نیافت |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۶۹ : تا به فکر خود فتادم روزگار از دست رفت |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۷۰ : گر چه از بیداد خسرو زین جهان فرهاد رفت |
124 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۷۱ : آنچه از خط یار را بر غنچه مستور رفت |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۷۲ : چون قلم مد حیات من به قیل وقال رفت |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۷۳ : هر که عبرت حاصل از اوضاع دنیا کرد و رفت |
122 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۷۴ : بوی زلف او حواسم را پریشان کرد و رفت |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۷۵ : دوش آن نامهربان احوال ما پرسید و رفت |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۷۶ : زهرخند ای دل که دور گریه مستانه رفت |
118 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۷۷ : وقت خط دل کام خود زان لعل روح افزا گرفت |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۷۸ : قطره خونی شد از دست نگارینش چکید |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۷۹ : سبزه خط صفحه رخسار جانان را گرفت |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۸۰ : زنگ خط آیینه رخسار جانان را گرفت |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۸۱ : دامن فرصت دل بیتاب نتواند گرفت |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۸۲ : صبر دامان دل بیتاب نتواند گرفت |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۸۳ : جای جام باده را تریاک نتواند گرفت |
139 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۸۴ : آه سرم در تو ای آتش عنان خواهد گرفت |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۸۵ : مردم هموار را از خاک برباید گرفت |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۸۶ : حیف خود با آه گرم از آسمان باید گرفت |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۸۷ : زان دهن انگشتر زنهار می باید گرفت |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۸۸ : وقت خط کام از لب چون نوش می باید گرفت |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۸۹ : در خرابات مغان منزل نمی باید گرفت |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۹۰ : خط گل روی عرقناک ترا در بر گرفت |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۹۱ : وقت رندی خوش که کام از موسم گل برگرفت |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۹۲ : گر چنین شمشیر آن بیباک خواهد بر گرفت |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۹۳ : کام خود را کلک مشکین از سخن آخر گرفت |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۹۴ : تا غبار خط به گرد عارضش منزل گرفت |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۹۵ : خط کافر لعل سیراب ترا کم کم گرفت |
138 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۹۶ : عمر اگر باقی است بوسی زان دهن خواهم گرفت |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۹۷ : از وصال ماه مصر آخر زلیخا جان گرفت |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۹۸ : خانه دل روشنی از دیده روشن گرفت |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۱۳۹۹ : تا عرق از چهره جانان تراویدن گرفت |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۰۰ : جوهر شمشیر غیرت پیچ وتاب از من گرفت |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۰۱ : در گرفتاری بود جمعیت خاطر محال |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۰۲ : دوش مجلس از زبان شکوه ام در می گرفت |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۰۳ : پیش ازین جانان حساب دیگر از من می گرفت |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۰۴ : سوخت تنهایی مرا ای بی وفا وقت است وقت |
138 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۰۵ : چون کند روی تو با خط سیاه از شش جهت؟ |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۰۶ : مشو از می گران، ترسم سبکدستان ربایندت |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۰۷ : غم از دل می زداید چون صباح عید رخسارت |
113 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۰۸ : غزالان را ز وحشت باز دارد دیدن چشمت |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۰۹ : بر دلم نیست غباری ز سیه کاری بخت |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۱۰ : دست بر هر چه فشاندم به رگ جان آویخت |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۱۱ : چهره صاف تو آیینه اندیشه نماست |
105 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۱۲ : ریخت دندان و هوای می و پیمانه بجاست |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۱۳ : تلخ شد عشرتم آن لعل شکربار کجاست؟ |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۱۴ : هیچ جوینده ندانست که جای تو کجاست |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۱۵ : فرح آباد من آنجاست که جانان آنجاست |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۱۶ : نه خط از چهره آن آینه سیما برخاست |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۱۷ : قد موزون تو روزی که به جولان برخاست |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۱۸ : خط سبزی که ز پشت لب جانان برخاست |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۱۹ : از خط سبز نشد یک سر مو حسن تو کم |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۲۰ : خط نارسته ز لعل لب دلبر پیداست |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۲۱ : از لب خشک صدف ریزش نیسان پیداست |
153 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۲۲ : خط نارسته ازان چهره گلگون پیداست |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۲۳ : شور در دل فکند لعل خموشی که تراست |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۲۴ : در کمین این فلک سخت کمانی که تراست |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۲۵ : بی طراوت نشود سرو جوانی که تراست |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۲۶ : اشک لعلی است روان بر رخ چون زر که مراست |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۲۷ : پرده شب بود ایام شبابی که مراست |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۲۸ : از زمین اوج گرفته است غباری که مراست |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۲۹ : کار سرجوش کند درد ایاغی که مراست |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۳۰ : در لحد گل نکند شعله داغی که مراست |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۳۱ : قانع از صاف به دردست دماغی که مراست |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۳۲ : دانه اشک بود توشه راهی که مراست |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۳۳ : دل بی صبر به طوفان بلا رهبر ماست |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۳۴ : عشرت روی زمین در دل ویرانه ماست |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۳۵ : لاله روشنگر چشم و دل سودایی ماست |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۳۶ : آن که از بال هما افسر دولت می خواست |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۳۷ : غمگسار دل سودازده من شبهاست |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۳۸ : زان دم تیغ که از آب بقا سیراب است |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۳۹ : صیقل روح و طباشیر جگر مهتاب است |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۴۰ : عشق بیتابی ذرات جهان را سبب است |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۴۱ : پیش من ثابت و سیار فلک مرغوب است |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۴۲ : میوه و تخم و گل عالم امکان پوچ است |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۴۳ : شب هجران دلم از ناله حسرت شادست |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۴۴ : شبنم غنچه بیدار دلان چشم بدست |
131 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۴۵ : هر که از درد طلب شکوه کند نامردست |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۴۶ : دل ازان نخل به امید ثمر خرسندست |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۴۷ : مستی حسن، هم از ساغر سرشار خودست |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۴۸ : خواجه بیتاب در اظهار زر و مال خودست |
124 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۴۹ : تا ترا چون دگران دیدن ظاهر کارست |
145 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۵۰ : ترک عادت همه گر زهر بود دشوارست |
137 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۵۱ : دوری راه طلب بر دل کاهل بارست |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۵۲ : نغمه را در دل عشاق اثر بسیارست |
117 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۵۳ : نیست آرام در آن دل که هوس بسیارست |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۵۴ : از شکر چاشنی ناله نی بیشترست |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۵۵ : خط شبرنگ کز او حسن بتان از خطرست |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۵۶ : در ره عشق که در هر قدمش صد خطرست |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۵۷ : لاله رویی که ازو خار مرا در جگرست |
129 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۵۸ : سنگ در دیده ارباب بصیرت گهرست |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۵۹ : راز من نقل مجالس ز صفای گهرست |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۶۰ : در ره عشق، قضا کور و قدر بیخبرست |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۶۱ : هر که مست است درین میکده هشیارترست |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۶۲ : لب لعلت ز می ناب رباینده ترست |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۶۳ : به تماشای تو از هر مژه راه دگرست |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۶۴ : شکوه از گردش گردون ز بصیرت دورست |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۶۵ : عشق هر چند که در پرده بود مشهورست |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۶۶ : سفر پر خطر عشق نه از تدبیرست |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۶۷ : ساحل بحر پر آشوب فنا شمشیرست |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۶۸ : معنی از لفظ سبکروح فلک پروازست |
1020 |
1 |
غزل شمارهٔ ۱۴۶۹ : زاده بد گهر از پاک گهر ممتازست |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۷۰ : چون به حیرت زدگان است مرا روی سخن |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۷۱ : عمر بگذشت و هوس در دل ما نیمرس است |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۷۲ : خواب و بیداری آن نرگس مخمور خوش است |
149 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۷۳ : ای که قصدت ز سفر یار صداقت کیش است |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۷۴ : نوبهار خط آن غنچه دهن در پیش است |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۷۵ : از دل خونشده ام چهره جانان داغ است |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۷۶ : هر چه جز گوهر عشق است درین بحر کف است |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۷۷ : ناله سوخته جانان به اثر نزدیک است |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۷۸ : عشق را از دل سودازده ما ننگ است |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۷۹ : در بهاران سر مرغی که به زیر بال است |
117 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۸۰ : سبزی نه فلک از چشم گهربار دل است |
141 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۸۱ : آنچنان بلبل من واله و حیران گل است |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۸۲ : پشت دست تو به از آینه روی گل است |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۸۳ : دل ز خال لب منظور گرفتن ستم است |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۸۴ : بزم عالم ز دل خون شده ما گرم است |
126 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۸۵ : برق خاشاک گنه، روزه تابستان است |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۸۶ : زنگ آیینه من صحبت بیدردان است |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۸۷ : (جسم زاری است که با آه به هم پیچیده است |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۸۸ : از گرانخوابی ما عمر سبک جولان است |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۸۹ : خط نارسته که در لعل لب جانان است |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۹۰ : گر چه رویش ز لطافت ز نظر پنهان است |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۹۱ : کوثر زنده دلی چشم تر مردان است |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۹۳ : خلوت فکر، پریخانه خاموشان است |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۹۲ : دل پر داغ گلستان سحرخیزان است |
128 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۹۴ : نمک عشق در آب و گل درویشان است |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۹۵ : صدف بحر بقا سینه درویشان است |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۹۶ : لب خاموش نمودار دل پر سخن است |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۹۷ : کلک من شعله برجسته این نه لگن است |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۹۸ : شور شیرین سخنان در به هم آمیختن است |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۴۹۹ : گریه ابر بهار از دل پر درد من است |
251 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۰۰ : این چه لطف است که با یار وفادار من است |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۰۱ : عشق سرمایه تسکین دل زار من است |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۰۲ : سیل درمانده کوتاهی دیوار من است |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۰۳ : مانع مستی غفلت دل هشیار من است |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۰۴ : موج سنبل ز پریشانی پرواز من است |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۰۵ : شور دریای سخن از دل پر جوش من است |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۰۶ : نفس سوخته شمع سر بالین من است |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۰۷ : دخل و تحسین بجا باعث احیای من است |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۰۸ : تا جنون انجمن افروز دل خونین است |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۰۹ : عقل نخلی است خزان دیده که ماتم با اوست |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۱۰ : چشم بیدار چراغی است که در منزل اوست |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۱۱ : چشم پر خون، صدف گوهر یکدانه اوست |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۱۲ : شوق را شهپر توفیق سبکباری توست |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۱۳ : هر که دارد نظری واله زیبایی توست |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۱۴ : در کف هر که بود ساغر می، خاتم ازوست |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۱۵ : هر که از حمد تو خاموش نگردد دم ازوست |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۱۶ : بند و زندان گرامی گهران از جاه است |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۱۷ : هر قدم سست کی از وادی ما آگاه است؟ |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۱۸ : عمر سرگرمی ارباب هوس کوتاه است |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۱۹ : نه همین مشک مرا خون جگر ساخته است |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۲۰ : که به سیب ذقنش چشم هوس دوخته است؟ |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۲۱ : خط چرا در لب همچون شکرش سوخته است؟ |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۲۲ : آن که در جام خضر آب بقا ریخته است |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۲۳ : هر طرف روی نهی باده جان ریخته است |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۲۴ : همچو زنجیر به هم ناله ما پیوسته است |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۲۵ : رگ جانها به دم تیغ عدم پیوسته است |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۲۶ : خط سبزی که به گرد لب جانان گشته است |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۲۷ : غنچه را چاک به دامن ز گریبان رفته است |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۲۸ : هر که از قافله کعبه جدا افتاده است |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۲۹ : خال زیر لب آن ماه لقا افتاده است |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۳۰ : آتش از خشکی مغزم به دماغ افتاده است |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۳۱ : هر که را می نگرم سوخته جان افتاده است |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۳۲ : از شکر خنده ات آتش به جهان افتاده است |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۳۳ : این نه غنچه است که گلزار به بار آورده است |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۳۴ : تا خط از لعل گهربار تو سر بر زده است |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۳۵ : آتشم در جگر از چهره گلرنگ زده است |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۳۶ : بس که مژگان تو بر دیده روشن زده است |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۳۷ : موج خط حلقه بر آن عارض گلگون زده است |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۳۸ : دل من تیره ز بسیاری گفتار شده است |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۳۹ : دل شب وصل تو از صبح مکدر شده است |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۴۰ : خاطر از سبحه و زنار مکدر شده است |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۴۱ : نه همین دل ز لب لعل تو پر شور شده است |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۴۲ : روح را جسم گران مانع شبگیر شده است |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۴۳ : از رگ ابر، هوا سینه شهباز شده است |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۴۴ : آخر حسن تو از خط به از آغاز شده است |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۴۵ : دل به یک آه سراسر رو مژگان شده است |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۴۶ : دلم از کثرت پیکان تو آهن شده است |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۴۷ : صحن گلزار ز گل کاسه پر خون شده است |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۴۸ : نه ز خط حلقه بر اطراف رخت بسته شده است |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۴۹ : از تب رشک تو خورشید هلالی شده است |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۵۰ : از دل خم می گلرنگ به جام آمده است |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۵۱ : خط به گرد رخ آن سیم ذقن آمده است |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۵۲ : خارخاری که ز رفتار تو در دل مانده است |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۵۳ : حاصل دولت دنیا همه غفلت بوده است |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۵۴ : خط سبزی که به گرد رخ او گردیده است |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۵۵ : فلک پیر بسی مرگ جوانان دیده است |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۵۶ : سخن عشق کسی کز لب ما نشنیده است |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۵۷ : گل اگر پرده نشین است چه جای گله است؟ |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۵۸ : دوزخ اهل نظر، پاس نگه داشتن است |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۵۹ : دیدن تازه خطان شاهد بالغ نظری است |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۶۰ : نفس باد بهاران چمن آرای خوشی است |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۶۱ : هر طرف می نگری آینه سیمای خوشی است |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۶۲ : عالم امنی اگر هست همین بیهوشی است |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۶۳ : ترجمان دل صاحب نظران خاموشی است |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۶۴ : مایه پرورش عالم اسباب یکی است |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۶۵ : شهد در خانه پر روزن زنبور یکی است |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۶۶ : نغمه ها گر چه مخالف بود، آواز یکی است |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۶۷ : لطف و قهر تو به چشم من غمناک یکی است |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۶۸ : در غم و شادی ایام مرا حال یکی است |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۶۹ : پیش صاحب نظران درد و دوا هر دو یکی است |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۷۰ : رتبه عشق و هوس پیش بتان هر دو یکی است |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۷۱ : از شناسایی حق لاف زدن، نادانی است |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۷۲ : دست در دامن اندیشه زدن نادانی است |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۷۳ : عقل سدی است درین راه که برداشتنی است |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۷۴ : صبح میخانه نشینان کف دریای می است |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۷۵ : سرو را سرکشی از بار ز بی پروایی است |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۷۶ : ساغر از غیر گرفتن گل بی پروایی است |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۷۷ : نقش روی تو در آیینه جان صورت بست |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۷۸ : ما نه آنیم که ما را به زبان باید جست |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۷۹ : غوطه در خون زند آن چشم که دیدن دانست |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۸۰ : پاک شد دل چو به آن آینه سیما پیوست |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۸۱ : عشق را با دل صد پاره من کاری هست |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۸۲ : می حرام است در آن بزم که هشیاری هست |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۸۳ : خلوت آینه را طوطی غمازی هست |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۸۴ : به بهشتی نتوان رفت که رضوانی هست |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۸۵ : چمن سبز فلک را چمن آرایی هست |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۸۶ : تیغ ابروی ترا جوهر چین می بایست |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۸۷ : محو دیدارم و دیدار نمی دانم چیست |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۸۸ : بند در بند قبا بافتن مژگان چیست؟ |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۸۹ : جگر لاله سیه مست ز میخانه کیست |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۹۰ : نقطه اشک سراسیمه و شیدایی کیست؟ |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۹۱ : خاک در کاسه آن سر که در او سودا نیست |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۹۲ : حال گویاست اگر تیغ زبان گویا نیست |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۹۳ : آه کز اهل محبت اثری پیدا نیست |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۹۴ : خار در دیده آن کس که طلبکارش نیست |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۹۵ : آه من مد رسایی است که پایانش نیست |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۹۶ : کعبه و بتکده سنگ ره اهل دل نیست |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۹۷ : شادی هر که زیادست ز غم، کامل نیست |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۹۸ : در قناعت لب خشک و مژه پر نم نیست |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۱۵۹۹ : من که در سر هوس طره دستارم نیست |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۰۰ : خون من نیست به تشریف شهادت قابل |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۰۱ : آیتی چون خط مشکین تو در قرآن نیست |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۰۲ : در سیه خانه افلاک، دل روشن نیست |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۰۳ : گر چه نم در جگر و در دل تنگم خون نیست |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۰۴ : یک نکوروی ندیدم که گرفتار تو نیست |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۰۵ : تلخی می به گوارایی دشنام تو نیست |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۰۶ : خسته چشم تو صاحب نظری نیست که نیست |
105 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۰۷ : حلقه ذکر تو، میم دهنی نیست که نیست |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۰۸ : مهلت دور سبکسیر جهان اینهمه نیست |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۰۹ : برگ عیش چمن ای غنچه دهان اینهمه نیست |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۱۰ : با شکرخنده خوبان، نمک یاری نیست |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۱۱ : در بیابان جنون سلسله پردازی نیست |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۱۲ : چشم مخمور ترا حاجت می نوشی نیست |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۱۳ : در غریبی دلم از یاد وطن خالی نیست |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۱۴ : در پریشان نظری غیر پریشانی نیست |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۱۵ : هیچ کس غیر تو در پرده بینایی نیست |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۱۶ : بی لب ساغر می دیده خونپالا داشت |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۱۷ : از زر و سیم جهان پاس نظر باید داشت |
220 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۱۸ : جوش می خشتی اگر از خم صهبا برداشت |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۱۹ : از دلم عشق به جامی غمی دنیا برداشت |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۲۰ : تا من دلشده را دست ز گردن برداشت |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۲۱ : سرو بالای تو از آب روانی برداشت |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۲۲ : دل صد چاک اگر دست ز تن برمی داشت |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۲۳ : اگر آیینه دل نور و صفایی می داشت |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۲۴ : دار ازان چوب به پیش ره منصور گذاشت |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۲۵ : رنگ در روی شراب آن لب میگون نگذاشت |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۲۶ : پشت آیینه بود پرده مستوری زشت |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۲۷ : شب که بر انجمن آن شعله سیراب گذشت |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۲۸ : دل ازان زلف چلیپا نتوانست گذشت |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۲۹ : باید آهسته ز پیران جهان دیده گذشت |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۳۰ : از سر خرده جان، سخت دلیرانه گذشت |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۳۱ : خط به گرد لب میگون تو چون ساغر گشت |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۳۲ : این چه حرف است که در عالم بالاست بهشت؟ |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۳۳ : چشم ازان حسن به سامان چه تواند دریافت؟ |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۳۴ : هر که باریک شد از فکر، توانایی یافت |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۳۵ : خم چو گردد قد افراخته می باید رفت |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۳۶ : اوست سرور که کلاه و کمر از یادش رفت |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۳۷ : هر که آمد به جهان دست به دامان زد و رفت |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۳۸ : از هوس گر تو به دنبال هواخواهی رفت |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۳۹ : ناز بیماری ازان چشم گرانخواب گرفت |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۴۰ : پرده از راز من گوشه نشین ساز گرفت |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۴۱ : بر روی تو صفا از خط شبرنگ گرفت |
105 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۴۲ : لب لعل تو ز خون دل من جام گرفت |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۴۳ : هر که از اهل جهان گوشه عزلت نگرفت |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۴۴ : خیال آب مرا در سرابها انداخت |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۴۵ : که این نمک ز تبسم در آتشم انداخت؟ |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۴۶ : بنفشه پیش خطت قفل بر زبان انداخت |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۴۷ : ز شرم در حرم وصل جان محرم سوخت |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۴۸ : عبیر زلف به جیب صبا نباید ریخت |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۴۹ : فروغ روی تو برقی به خرمن گل ریخت |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۵۰ : بتان که صید به نیرنگ می نمایندت |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۵۱ : کباب شد دلم از بویش این شراب کجاست؟ |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۵۲ : ز عقل و هوش به تنگ آمدم ایاغ کجاست؟ |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۵۳ : اگر ز عالم تسلیم گوشه ای داری |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۵۴ : چو خط ز عارض آن فتنه جهان برخاست |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۵۵ : شکستگی دل از دیده ترم پیداست |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۵۶ : عتاب و لطف ز ابروی گلرخان پیداست |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۵۷ : خط نرسته ازان لعل آتشین پیداست |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۵۸ : حضور دل نبود با عبادتی که مراست |
144 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۵۹ : پرستشی که مدام است می پرستی ماست |
135 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۶۰ : ترا که عالم آیینه عالم آب است |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۶۱ : به چشم خفته شکرخواب اگر چه مهتاب است |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۶۲ : غبار هستی ما پرده دار سیلاب است |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۶۳ : ریاض هستی ما سبز از می ناب است |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۶۴ : خراب حالی ما از درازی دست است |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۶۵ : هزار رنگ گل فیض در گل صبح است |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۶۶ : مرا ز پیر خرابات این سخن یادست |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۶۷ : مرا ز پیر خرابات نکته ای یادست |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۶۸ : نشاط عالم بی اعتبار درگردست |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۶۹ : ز سادگی است به فرزند هر که خرسندست |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۷۰ : نهال شمع ز سبزی ازان برومندست |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۷۱ : بنای صبر که همسنگ کوه الوندست |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۷۲ : به حرف سرد نصیحت زوال ما بندست |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۷۳ : ز بس که واله و حیران و بیقرار خودست |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۷۴ : خوشا سری که ز تدبیر عقل نومیدست |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۷۵ : درین دو هفته که زاینده رود سرشارست |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۷۶ : ازان به خاطر من ترک کار دشوارست |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۷۷ : حضور خاطر اگر در نماز معتبرست |
143 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۷۸ : دل شکسته به قرب خدای راهبرست |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۷۹ : ترا ز جان غم مال ای خسیس بیشترست |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۸۰ : به لب مباد رهش ناله ای که بی اثرست |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۸۱ : بهار عنبر شبها سفیده سحرست |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۸۲ : مگیر غفلت خود سهل اگر چه یک نظرست |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۸۳ : سپاه عقل کم و لشکر ایاغ پرست |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۸۴ : به دل چو کوه، گران گر چه این کهن دیرست |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۸۵ : ز سیم و زر نظر بی نیاز ما سیرست |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۸۶ : به هر که می نگرم زیر چرخ دلگیرست |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۸۷ : صفیر شهپر توفیق، حسن آوازست |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۸۸ : چو شبنم آن که درین بوستان سحرخیزست |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۸۹ : به دام خلق مقید شدن گل هوس است |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۹۰ : مرا ز دور تماشای خط یار بس است |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۹۱ : منم که دام بلایم رهایی قفس است |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۹۲ : زمین ز سایه ابر بهار گلپوش است |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۹۳ : به هر کجا نبود حسن، آفتاب خوش است |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۹۴ : تن آهنین و نفس گرم و دل رمیده خوش است |
132 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۹۵ : دل رمیده ما از نظاره در پیش است |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۹۶ : ز ابر اگر چه هوای بهار ناصاف است |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۹۷ : نه انجم است که زینت فروز نه فلک است |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۹۸ : ز ملک و مال، دل بی نیاز ما سبک است |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۱۶۹۹ : اگر چه زلف ترا دل ز کفر تاریک است |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۰۰ : ز خم طلوع سهیل شراب نزدیک است |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۰۱ : به غم نشاط من خاکسار نزدیک است |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۰۲ : ز خود برآ که سر کوی یار نزدیک است |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۰۳ : حضور سوخته عشق در دل تنگ است |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۰۴ : گرهگشای دل تنگ نغمه چنگ است |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۰۵ : جهان به راه شناسان دیده ور تنگ است |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۰۶ : به آه برق عنان من آسمان تنگ است |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۰۷ : دل رمیده ما را صدای پا سنگ است |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۰۸ : نصیب اهل دل از چرخ بدگهر سنگ است |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۰۹ : همیشه دیده سوزن ازان به دنبال است |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۱۰ : سرود مجلس ما جوش مستی ازل است |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۱۱ : حضور عالم ایجاد در قرار دل است |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۱۲ : جهان و هر چه در او هست رونمای دل است |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۱۳ : فراغ بال طمع کردن از فلک خام است |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۱۴ : همین نجابت ذاتی است آنچه محترم است |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۱۵ : سحاب گرد کدورت شراب صبحدم است |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۱۶ : قماش چهره یار از بهار معلوم است |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۱۷ : ز رنگ آل، ظهور جلال معلوم است |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۱۸ : زمین ز جلوه قربانیان گلستان است |
123 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۱۹ : ز داغ، سینه پر تیر من گلستان است |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۲۰ : عنان نفس کشیدن جهاد مردان است |
177 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۲۱ : به غیر دل همه عالم سراب حرمان است |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۲۲ : خزان بیجگران نوبهار مردان است |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۲۳ : بلند نام نگردد کسی که در وطن است |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۲۴ : سیاه روی عقیق از جدایی یمن است |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۲۵ : به فکر چاره فتادن جگر گداختن است |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۲۶ : صفای حسن تو از خط به جای خویشتن است |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۲۷ : چراغ خلوت جان روشنایی سخن است |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۲۸ : حریم میکده پر جوش از خروش من است |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۲۹ : بهشت یک ورق از لاله زار دماغ من است |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۳۰ : زبان شکوه من چشم خونفشان من است |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۳۱ : شراب کهنه که روشنگر روان من است |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۳۲ : اگر چه بالش خورشید تکیه گاه من است |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۳۳ : فلک دو تا ز گرانباری گناه من است |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۳۴ : منم که معنی بیگانه آشنای من است |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۳۵ : کجا ز دایره عشق، حسن بیرون است؟ |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۳۶ : حذر کنید ز چشمی که آسمان گون است |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۳۷ : ثبات دولت خوبی ز کوه تمکین است |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۳۸ : رکاب عزم تو در دست خواب سنگین است |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۳۹ : گلی که طرح دهد رخ به نوبهار این است |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۴۰ : خوشا دلی که نمکسود از ملاحت اوست |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۴۱ : ز درد، عشق مرا بی نیاز ساخته است |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۴۲ : هنوز خط ز لب یار برنخاسته است |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۴۳ : مرا به سیل سبکسیر رشک می آید |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۴۴ : گشاد دل به سخنهای آشنا بسته است |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۴۵ : به هیچ و پوچ مرا عمر چون شرر بسته است |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۴۶ : نمک به دیده ام از غیرت حنا خفته است |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۴۷ : به هر دل آتشی از روی دلبر افتاده است |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۴۸ : ز بس به کشتن من تیغ مایل افتاده است |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۴۹ : به نامرادی ما عشق مایل افتاده است |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۵۰ : نه چهره اش عرق از گرمی هوا کرده است |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۵۱ : نه خط ز خال لب یار سر برآورده است |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۵۲ : ز خاک همچون هدف هر که سر برآورده است |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۵۳ : کسی که بوسه بر آن لعل جانفزا زده است |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۵۴ : رفو به چاک دل خسته هیچ کس نزده است |
115 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۵۵ : به نیم جلوه کسی کشوری بهم نزده است |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۵۶ : چه شوخی از نگه بیگناه ما شده است؟ |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۵۷ : جهان ز عکس رخ آن یگانه پر شده است |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۵۸ : هنوز خنده ازان لب بدر نیامده است |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۵۹ : کدام زهره جبین بی نقاب گردیده است؟ |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۶۰ : به دوست نامه نوشتن، شعار بیگانه است |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۶۱ : خط تو چهره گشای بهار آینه است |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۶۲ : ز موج لاله و گل باغ عالم آبی است |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۶۳ : ز یار لطف نهان خواستن فزون طلبی است |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۶۴ : عمارتی که نگردد خراب، همواری است |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۶۵ : به نوخطان نگرستن دلیل دیده وری است |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۶۶ : درین جان که سرانجام خانه پردازی است |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۶۷ : میی که درد ندارد صفای درویشی است |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۶۸ : شدم غبار و همان خارخار من باقی است |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۶۹ : مرا که پرده چشم و حجاب هر دو یکی است |
164 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۷۰ : چراغ صبح و دم مستعار هر دو یکی است |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۷۱ : ازان مرا شب و روز سیاه هر دو یکی است |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۷۲ : فضای دشت ز خونین دلان گلستانی است |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۷۳ : سفر نکردن ازان کشور از گرانجانی است |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۷۴ : ز اشک، دیده تاریک شمع نورانی است |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۷۵ : به غیر دل که عزیز و نگاه داشتنی است |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۷۶ : خوشم به درد که در پرده شکیبایی است |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۷۷ : بلای مردم آزاده، لاف یکتایی است |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۷۸ : در آن مقام که حیرت دلیل دانایی است |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۷۹ : همان زمانکه فلک تیغ بر میان تو بست |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۸۰ : نبرده رعشه پیری ترا ز فرمان دست |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۸۱ : ز داغ عشق مرا شد دل خراب درست |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۸۲ : شود ز داغ دل عاشقان خسته درست |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۸۳ : کسی که بوی شراب از کدو تواند شست |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۸۴ : ز خط غبار بر آن لعل آتشین ننشست |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۸۵ : کدام زهره جبین گوشه نقاب شکست؟ |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۸۶ : ز اضطراب دل آن زلف تابدار شکست |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۸۷ : دل از مشاهده آن خط سیاه شکست |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۸۸ : ز باده حالت فرزانه می توان دانست |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۸۹ : مپوش چشم ز رخسار همچو جنت دوست |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۹۰ : هزار بار درآیم اگر به خانه دوست |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۹۱ : ز عشق در اگر نور آشنایی هست |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۹۲ : اگر نه عاشقی این چهره خزانی چیست؟ |
111 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۹۳ : سیاه مستی چشم از شرابخانه کیست؟ |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۹۴ : ز زلف او دل عشاق را محابا نیست |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۹۵ : به دلنشینی صحرای عشق صحرا نیست |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۹۶ : دروغ شیوه طبع یگانه ما نیست |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۹۷ : به آبداری لعل تو هیچ گوهر نیست |
109 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۹۸ : بیان شوق به تیغ زبان میسر نیست |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۱۷۹۹ : خراب چشم تو اندیشه عتابش نیست |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۰۰ : ز چاک سینه خود هر که قبله گاهش نیست |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۰۱ : اگر چه کعبه مقصد نصیب هر دل نیست |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۰۲ : ز تنگدستی شکر، نی مرا غم نیست |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۰۳ : کرم در آب و گل چرخ تنگ میدان نیست |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۰۴ : کدام شب نی کلک من آتش افشان نیست؟ |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۰۵ : سزای خواب بود دیده ای که گریان نیست |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۰۶ : به می طرف شدن آیین هوشیاران نیست |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۰۷ : فضای چرخ مقام نفس کشیدن نیست |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۰۸ : اگر نمی تپدم دل، ز آرمیدن نیست |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۰۹ : زمین چو ریگ روان است بر جناح سفر |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۱۰ : چه خستگی است که در چشم ناتوان تو نیست؟ |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۱۱ : به آسمان نرسد هر که خاک پای تو نیست |
436 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۱۲ : به غیر خشم که در خوردنش وبالی نیست |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۱۳ : شب فراق ز روز حساب خالی نیست |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۱۴ : نسیم صبحدم از بوی یار خالی نیست |
135 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۱۵ : مبند دل به حیاتی که جاودانی نیست |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۱۶ : می دو ساله نشاطش کم از جوانی نیست |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۱۷ : ستاره سوخته عشق را پناهی نیست |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۱۸ : طریق مردم سنجیده خودستایی نیست |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۱۹ : ز بس که طاعت خلق جهان خدایی نیست |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۲۰ : میان خوی تو و رحم آشنایی نیست |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۲۱ : ز دام سوختگان عشق را رهایی نیست |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۲۲ : وفا طمع ز گل بیوفا نباید داشت |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۲۳ : ملامت از دل بیباک من فغان برداشت |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۲۴ : ز ناله گر دل بی برگ ما نوا می داشت |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۲۵ : به این نشاط که دل سر به تیغ یار گذاشت |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۲۶ : عنان دل ز من آن دلربا گرفت و گذاشت |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۲۷ : مرا که داغ و کبابم چه دوزخ و چه بهشت |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۲۸ : هزار حیف که دوران خط یار گذشت |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۲۹ : ز من مپرس که چون بر تو ماه و سال گذشت |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۳۰ : خوش آن که چون گل ازین گلستان دمید و گذشت |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۳۱ : کنون که از کمر کوه موج لاله گذشت |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۳۲ : ز بوی زلف تو باغ آنچنان معطر گشت |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۳۳ : فغان که گرد سر او نمی توانم گشت |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۳۴ : ره سخن به رخش خط عنبرافشان یافت |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۳۵ : ز زخم تیغ زبان هوش من بلندی یافت |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۳۶ : نظر بپوش ز خود تا نظر توانی یافت |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۳۷ : ز دیده رفت و قرار از دل شکیبا رفت |
121 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۳۸ : فغان که هستی من در ورق شماری رفت |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۳۹ : اگر ز دیده ام ای سروناز خواهی رفت |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۴۰ : غبار خط تو از دل به هیچ باب نرفت |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۴۱ : ز فرقت تو ز دل امشب اضطراب نرفت |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۴۲ : غرور حسن به خط از دماغ یار نرفت |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۴۳ : به ابر اگر چه توان چشم آفتاب گرفت |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۴۴ : سحر که باد صبا از رخش نقاب گرفت |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۴۵ : زمانه را گل روی تو در بهار گرفت |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۴۶ : ز روی گرم تو خورشید حشر نور گرفت |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۴۷ : خطش عنان تصرف ز دست خال گرفت |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۴۸ : ز نوبهار جهان زینت تمام گرفت |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۴۹ : دلم ز گریه مستانه هم صفا نگرفت |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۵۰ : شب گذشته دل از زلف پر شکن می گفت |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۵۱ : با زلف پر شکن دل نادیده کام ساخت |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۵۲ : آن روی لاله رنگ مرا در نقاب سوخت |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۵۳ : سر جوش داغ بر دل ما نوبهار ریخت |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۵۴ : باران چو انجم از فلک گریه تاک ریخت |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۵۵ : شد یوسف آنکه رشته حب الوطن گسیخت |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۵۶ : دندان نماند و حرف طرازی همان بجاست |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۵۷ : خط سر زد و تغافل او همچنان بجاست |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۵۸ : جان در طلسم جسم ز تن پروری بجاست |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۵۹ : میگون لبی که مست و خرابم |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۶۰ : چشم خوشی که مست و خرابش شوم کجاست؟ |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۶۱ : رویی کز او نریخته است آبرو کجاست؟ |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۶۲ : شد مدتی که خشت سر خم کتاب ماست |
584 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۶۳ : فتح و ظفر ز خودشکنی زیر دست ماست |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۶۴ : کی جام باده در خور کام و زبان ماست؟ |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۶۵ : صبح گشاده رو در دولتسرای ماست |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۶۶ : در عین بحر، گوشه نشین را کناره هاست |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۶۷ : آتش کباب کرده یاقوت آن لب است |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۶۸ : باد بهار سلسله جنبان صحبت است |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۶۹ : درد دلم ز پرسش ارباب عادت است |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۷۰ : بیداری سیاه دلان عین غفلت است |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۷۱ : آن خال لب ستاره صبح قیامت است |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۷۲ : هشیار زیستن نه ز قانون حکمت است |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۷۳ : پوشیدن نظر ز جهان عین حکمت است |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۷۴ : خاطر چو خرم است به صهبا چه حاجت است؟ |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۷۵ : روی ترا به زلف معنبر چه حاجت است؟ |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۷۶ : با چهره شکفته گلستان چه حاجت است؟ |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۷۷ : از آه، حسن را خطر بی نهایت است |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۷۸ : تازه است دایم از سیهی داغ عندلیب |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۷۹ : آن بلبلم که باغ و بهارم دل خودست |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۸۰ : دستی که ریزشی نکند شاخ بی برست |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۸۱ : در بحر شعر، خامشی از لاف بهترست |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۸۲ : خال لب تو داغ دل آب کوثرست |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۸۳ : پرواز من به بال و پر تیغ و خنجرست |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۸۴ : آن را که در وطن لب نانی میسرست |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۸۵ : سرچشمه نشاط دل پاک گوهرست |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۸۶ : مردن به درد عشق به دنیا برابرست |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۸۷ : ما را کلاه فقر به افسر برابرست |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۸۸ : دیوانه خموش به عاقل برابرست |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۸۹ : آزادگی به سلطنت جم برابرست |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۹۰ : زلف معنبر تو به صد جان برابرست |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۹۱ : پیش کسی که درد به درمان برابرست |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۹۲ : با آب خضر آن خط شبگون برابرست |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۹۳ : وحدت سرای دل به جهانی برابرست |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۹۴ : بیم و امید در دل اهل جهان پرست |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۹۵ : با ما یکی است هر که ز مردم جداترست |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۹۶ : از شادی جهان غم دلدار خوشترست |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۹۷ : عشق گهرشناس به دیوانه خوشترست |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۹۸ : جانهای آرمیده ز مردم رمانترست |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۱۸۹۹ : خط را به دور عارض او شان دیگرست |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۰۰ : آیینه دار روی تو شرم و حیا بس است |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۰۱ : خشتی مرا ز کوی تو در زیر بس است |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۰۲ : رخساره ترا ز عرق دیده بان بس است |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۰۳ : صبح امید من نفس سرد من بس است |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۰۴ : زلف کج تو سلسله جنبان آتش است |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۰۵ : باغ و بهار چشم پر آب من آتش است |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۰۶ : با قرب یار رشته جان در کشاکش است |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۰۷ : از پیر گوشه گیری وسیر از جوان خوش است |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۰۸ : نقشم به باد داد، نگار اینچنین خوش است |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۰۹ : ای دل تصور کمر یار نازک است |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۱۰ : ترک خودی مراد ز قطع مراحل است |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۱۱ : روی تو برق خرمن آسایش دل است |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۱۲ : آب حیات شبنم آن روی چون گل است |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۱۳ : شاخی که چار فصل پر از میوه و گل است |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۱۴ : کام از تو هر که یافت سلیمان عالم است |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۱۵ : نقد نشاط در دل گنجینه خم است |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۱۶ : عرش بلند مرتبه بنیان آدم است |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۱۷ : ای روح، سیر عالم امکان چه لازم است؟ |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۱۸ : در زیر تیغ یار که سرها در او گم است |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۱۹ : هر چند چشم مست تو هشیار عالم است |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۲۰ : هر نقش دلکشی که بر ایوان عالم است |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۲۱ : آیینه را توجه خاطر به گلخن است |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۲۲ : احوال دل ز دیده خونبار روشن است |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۲۳ : راز نهان ز سینه در انداز جستن است |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۲۴ : آسودگی به کنج قناعت نشستن است |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۲۵ : آسودگی به گوشه عزلت نشستن است |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۲۶ : روشنگر وجود به راه اوفتادن است |
148 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۲۷ : مرگ سبکروان طلب، آرمیدن است |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۲۸ : از سینه صافی دل بی کینه روشن است |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۲۹ : نقش حصیر نیست که بر پیکر من است |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۳۰ : از خون چو داغ لاله حصار دل من است |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۳۱ : چشم اثر به گریه مستانه من است |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۳۲ : این کوه غم که در دل دیوانه من است |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۳۳ : دریا سواد سینه بی کینه من است |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۳۴ : طومار زلف شرح پریشانی من است |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۳۵ : آن روی آتشین که جگرها کباب اوست |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۳۶ : در هر دلی که ریشه کند پیچ و تاب عشق |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۳۷ : ماری است نی که مهره دل بیقرار اوست |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۳۸ : سرچشمه حیات لب می چکان اوست |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۳۹ : شاهنشهی است عشق که دل جلوه گاه اوست |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۴۰ : شاهنشهی است عشق که عالم گدای اوست |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۴۱ : شیطان دلیر تبر تو ز حال خراب توست |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۴۲ : محتاج کی به نشأه می چشم مست توست؟ |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۴۳ : دامن به دست هر که دهی دستگیر توست |
136 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۴۴ : زان آتشین میی که ز لب در ایاغ توست |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۴۵ : رزق وسیع در قدم میهمان توست |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۴۶ : پوچ است هر سری که نه در وی هوای توست |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۴۷ : لعل لب پیاله می آبدار ازوست |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۴۸ : آدم نه ای و روضه رضوانت آرزوست |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۴۹ : جامی ز خون بی غش منصورم آرزوست |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۵۰ : نه تخت جم، نه ملک سلیمانم آرزوست |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۵۱ : دستی به جام باده حمرایم آرزوست |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۵۲ : تا خط به دور ماه رخت هاله بسته است |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۵۳ : جام شراب مرهم دلهای خسته است |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۵۴ : باد بهار مرهم دلهای خسته است |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۵۵ : این خار غم که در دل بلبل نشسته است |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۵۶ : پیری اگر چه بال و پرم را شکسته است |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۵۷ : عیش دل شکسته به آزار بسته است |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۵۸ : از رفتن تو باغ پریشان نشسته است |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۵۹ : آن کس که تاج را به فریدون گذاشته است |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۶۰ : یک دل هزار زخم نمایان نداشته است |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۶۱ : عارف به اختیار خود از سر گذشته است |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۶۲ : بر گلشن آنچه زان گل خودرو گذشته است |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۶۳ : بر طفل اشک خون جگر دست یافته است |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۶۴ : این گردباد نیست که بالا گرفته است |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۶۵ : آتش به مغزم از می احمر گرفته است |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۶۶ : زلفش به هر دو دست عنانم گرفته است |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۶۷ : چشم قدح به جلوه مینای باده است |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۶۸ : نقش و نگار دشمن دلهای ساده است |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۶۹ : تا چشم من به گوشه عزلت فتاده است |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۷۰ : دل از هوس به زلف دو تا اوفتاده است |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۷۱ : عشقم هنوز جای به گلخن نداده است |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۷۲ : روی شکفته شاهد جان فسرده است |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۷۳ : دل را ز کینه هر که سبکبار کرده است |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۷۴ : شیرین تبسمی که مرا راه دین زده است |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۷۵ : تا زلف او به باد صبا آشنا شده است |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۷۶ : از خاکمال دام، پرم توتیا شده است |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۷۷ : از تیر غمزه اش دل دیوانه پر شده است |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۷۸ : خال تو ریشه در شکرستان دوانده است |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۷۹ : دود دلی ز ابر گهربار مانده است |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۸۰ : با داغ عشق، شعله غیرت نمانده است |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۸۱ : امروز قدر نکته موزون نمانده است |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۸۲ : زاهد ز سبحه در پی تسخیر بوده است |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۸۳ : شرم گناه رهبر توفیق بوده است |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۸۴ : شیرازه طرب خط پیمانه بوده است |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۸۵ : هر کس بیاض گردن او را ندیده است |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۸۶ : لعلت به خنده پرده گل را دریده است |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۸۷ : تا دست من به گردن مینا رسیده است |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۸۸ : تا سینه ام به داغ محبت رسیده است |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۸۹ : نور شکوه حق ز مقابل رسیده است |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۹۰ : دل از حریم سینه به مژگان رسیده است |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۹۱ : چشم ترم که مشرق چندین ستاره است |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۹۲ : خون در دلم ز غیرت آن گوشواره است |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۹۳ : آب حیات ما ز شراب شبانه است |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۹۴ : ما را ز عشق درد و غم بیکرانه است |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۹۵ : تا در ترددست نفس، جان روانه است |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۹۶ : ابر بهار گلشن رخسار، آینه است |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۹۷ : با عارض تو چهره شدن کار آینه است |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۹۸ : جوهر غبار دیده حیران آینه است |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۱۹۹۹ : غم را اگر برون ندهد سینه آینه است |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۰۰ : هر غنچه زین چمن دل در خون نشانده ای است |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۰۱ : از فیض نوبهار، زمین بزم چیده ای است |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۰۲ : در هر نظاره ام ز تو پیغام تازه ای است |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۰۳ : دنیا برای بیخبران عیش خانه ای است |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۰۴ : گنجینه جواهر ما پاک گوهری است |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۰۵ : موج شراب و موجه آب بقا یکی است |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۰۶ : برهان واصلان فنا آرمیدگی است |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۰۷ : لبهای خشک، موجه عمان تشنگی است |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۰۸ : چون صبح، زندگانی روشندلان دمی است |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۰۹ : رویی کز او دلی نگشاید ندیدنی است |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۱۰ : آهی که غم ز دل نبرد ناکشیدنی است |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۱۱ : از لعل آبدار تو طرفی نظر نبست |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۱۲ : هر کس فشاند بر من پر شور پشت دست |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۱۳ : از بس نهاده ام به دل داغدار دست |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۱۴ : نتوان ز دل غبار ملال از شراب شست |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۱۵ : از لخت دل مرا مژه در چشم تر شکست |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۱۶ : چندین جمال هست نهان در جلال دوست |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۱۷ : تا چند بشنوم ز رسولان پیام دوست |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۱۸ : باریکتر چرا نشوم از میان دوست؟ |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۱۹ : ما گر چه بسته ایم لب از گفتگوی دوست |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۲۰ : از شش جهت به کعبه مقصد سبیل هست |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۲۱ : نابسته رخنه نظر از هر عیان که هست |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۲۲ : رزق دهن تیغ بود هر گلو که هست |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۲۳ : دلبستگی است مادر هر ماتمی که هست |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۲۴ : دردست، صبح شیب، می خوشگوار چیست؟ |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۲۵ : در حفظ جسم این همه فکر محال چیست؟ |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۲۶ : ای بوالفضول شکوه ز جور زمانه چیست؟ |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۲۷ : ای صبح، آه سرد تو در انتظار کیست؟ |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۲۸ : این آهوی رمیده ز مردم، نگاه کیست؟ |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۲۹ : خلقند جمله آلت شطرنج، زنده کیست؟ |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۳۰ : چشمم به دستگیری لطف جیب نیست |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۳۱ : از ششدر جهات، امید نجات نیست |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۳۲ : این بنای عالم خاک از شکست نیست |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۳۳ : جان رمیده را به جهان بازگشت نیست |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۳۴ : می سنگ اگر زند به ایاغم شگفت نیست |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۳۵ : مجروح عشق را سر و برگ علاج نیست |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۳۶ : بیمار عشق را به دوا احتیاج نیست |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۳۷ : جز گریه چشم اشک فشان را علاج نیست |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۳۸ : حسن ترا به نقش و نگار احتیاج نیست |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۳۹ : در چار باغ دهر نسیم مراد نیست |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۴۰ : دلهای غم ندیده پذیرای پند نیست |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۴۱ : از فکر زلف یار رهایی امید نیست |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۴۲ : امید دلگشاییم از ماه عید نیست |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۴۳ : آفاق روشن و مه تابان پدید نیست |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۴۴ : ما را دماغ جنگ و سر کارزار نیست |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۴۵ : دلهای آرمیده به مطلب سوار نیست |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۴۶ : بی عشق، آه در جگر روزگار نیست |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۴۷ : بازآ که بی تو مجلس ما را حضور نیست |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۴۸ : داغم چو آفتاب سیاهی پذیر نیست |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۴۹ : از بخت تیره اهل سخن را گزیر نیست |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۵۰ : چشم تو چون ز مستی غفلت فراز نیست |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۵۱ : حسن ترا که ناز به اهل نیاز نیست |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۵۲ : عشق مرا به زینت ظاهر اساس نیست |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۵۳ : یک دم صفای عالم غدار بیش نیست |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۵۴ : تا زنده ایم قسمت ما غیر داغ نیست |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۵۵ : هر شیشه جان خزینه اسرار عشق نیست |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۵۶ : گوهر حریف سختی سنگ جدال نیست |
155 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۵۷ : از پیچ و تاب جسم، روان را ملال نیست |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۵۸ : دیوانه را ز حلقه طفلان ملال نیست |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۵۹ : از چشم ما سرشک فشاندن کمال نیست |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۶۰ : در کاروان ما جرس قال و قیل نیست |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۶۱ : در نامجو شرافت ذاتی تمام نیست |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۶۲ : تا هست اثر ز عاشق شیدا تمام نیست |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۶۳ : بر کافران خدای جهان گر رحیم نیست |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۶۴ : تخمی است دوستی که در آب و گل تو نیست |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۶۵ : سر رشته امید ز رحمت گسسته نیست |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۶۶ : مقبول نیست طاعت هر کس شکسته نیست |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۶۷ : محوم چنان که در دل تنگم اراده نیست |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۶۸ : از حسن خلق رتبه همت زیاده نیست |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۶۹ : تا آدمی خمش نشود برگزیده نیست |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۷۰ : ماتم سرای خاک مقام نظاره نیست |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۷۱ : دور قمر چو گردش چشم پیاله نیست |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۷۲ : یک آفریده از ته دل شادمانه نیست |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۷۳ : ما را زبان شکوه ز جور زمانه نیست |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۷۴ : از شرم اگر چه روی تو چندین نقاب داشت |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۷۵ : ساقی ز ما شراب نخواهد دریغ داشت |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۷۶ : هر کس ز تیغ غمزه او سر دریغ داشت |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۷۷ : گل بس که شرم ازان رخ پر خط و خال داشت |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۷۸ : دل کار خود به دامن پاک دعا گذاشت |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۷۹ : روزی که عشق داغ مرا بر جگر گذاشت |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۸۰ : بار غم از دلم می گلرنگ بر نداشت |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۸۱ : آسان نمی توان به سراپای ما گذشت |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۸۲ : امشب خیال زلف تو از چشم تر گذشت |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۸۳ : کارم شب وصال به پاس نظر گذشت |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۸۴ : سر جوش عمر من به هوا و هوس گذشت |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۸۵ : روزی که حرف عشق مرا بر زبان گذشت |
206 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۸۶ : تا از عقیق او به بدخشان سخن گذشت |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۸۷ : از داغ، روشنی جگر پاره پاره یافت |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۸۸ : یک تن دل شکسته ز اهل وفا نیافت |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۸۹ : از خط دل سیه ز رخش آب و تاب رفت |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۹۰ : از خط حلاوت لب جانان به گرد رفت |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۹۱ : صبح شکوفه چون کف سیل بهار رفت |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۹۲ : هر عاشق از رهی به حریم وصال رفت |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۹۳ : نتوان به دستگیری اخوان ز راه یافت |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۹۴ : هر زنده دل که جا به مقام رضا گرفت |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۹۵ : چشمی که از غبار خطش توتیا گرفت |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۹۶ : دل راه اشک گرم به مژگان تر گرفت |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۹۷ : بتوان به آه کام دل از آسمان گرفت |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۹۸ : دل را ز ما به حسن ادا می توان گرفت |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۰۹۹ : کام از جهان دون به هوس می توان گرفت |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۰۰ : چون گوشه کلاه به پروانه نشکنم؟ |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۰۱ : دل رفته رفته رنگ لب لعل او گرفت |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۰۲ : از زلف اگر نه حسن تو زنجیر می گرفت |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۰۳ : گر در میان هوا چو حبابت نمی گرفت |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۰۴ : از نوبهار روی زمین خشک و تر شکفت |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۰۵ : تنها نه اشک راز مرا جسته جسته گفت |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۰۶ : از حد گذشت وقت سحر آرمیدنت |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۰۷ : ماهی که ز پرتو به جهان شور درانداخت |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۰۸ : زلف تو کشاکش به رگ جان من انداخت |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۰۹ : زان خانه برانداز که از خانه زین خاست |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۱۰ : در چشم غلط بین نبود وضع جهان راست |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۱۱ : جمعیت اسباب، حجاب نظر ماست |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۱۲ : مستوری حسن از نظر بوالهوس ماست |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۱۳ : آیینه خورشید دل بی هوس ماست |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۱۴ : خمخانه افلاک تهی ساخته ماست |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۱۵ : تمکین خرام تو ز بسیاری دلهاست |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۱۶ : چشم تو عجب نیست اگر مست و خراب است |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۱۷ : بر هر که نظر می فکنم مست و خراب است |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۱۸ : در عالم فانی که بقا پا به رکاب است |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۱۹ : جمعیت جسم از نفس پا به رکاب است |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۲۰ : در پاس نفس می گذرد عمر عزیزش |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۲۱ : آفاق منور ز رخ انور صبح است |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۲۲ : روشنگر آیینه دلها دم صبح است |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۲۳ : سرگرم تمنای تو فارغ ز گزندست |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۲۴ : واعظ نه ترا پایه گفتار بلندست |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۲۵ : این هستی باطل چو شرر محض نمودست |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۲۶ : ما صافدلان را چه غم از گرد و غبارست؟ |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۲۷ : شمع سر خاک شهدا لاله داغ است |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۲۸ : پیچیدن سر از دو جهان افسر عشق است |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۲۹ : گردون صدف گوهر یکدانه عشق است |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۳۰ : دل در نظر مردم فرزانه بزرگ است |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۳۱ : خورشید ترا از خط شبرنگ وبال است |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۳۲ : روشندل و دلبستگی تن چه خیال است؟ |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۳۳ : جمعیت خاطر ز پریشانی عقل است |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۳۴ : شیرازه جمعیت مستان خط جام است |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۳۵ : مأوای تو از کعبه و بتخانه کدام است؟ |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۳۶ : نقش به مراد دل ما خنده زخم است |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۳۷ : پیراهن گل چاک ز بیداد نسیم است |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۳۸ : طوطی ز سخن صیقل آیینه جان است |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۳۹ : درد تو به دلهای سبکروح گران است |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۴۰ : در وصل، دل از هجر فزون دل نگران است |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۴۱ : محو رخ زیبای تو فارغ ز جهان است |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۴۲ : لعل تو ز روشن گهری جان جهان است |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۴۳ : چون آینه هر دل که ز روشن گهران است |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۴۴ : دل بر شکن طره دلدار گران است |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۴۵ : دل نقطه بسم الله دیوان جنون است |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۴۶ : سبزی که سیاه است ازو روز من این است |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۴۷ : آن خانه برانداز که در خانه زین است |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۴۸ : سبزی که مرا ساخته بیتاب همین است |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۴۹ : چشمی که نظرباز به آن طاق دو ابروست |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۵۰ : مرغی که رمیدن ز جهان بال و پر اوست |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۵۱ : عشق است که اکسیر بقا خاک در اوست |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۵۲ : گفتار تو شهدی است که جانها مگس اوست |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۵۳ : تنها نه همین ماه به فرمان خط اوست |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۵۴ : بودی که نمودست وجودش، دهن اوست |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۵۵ : کیفیت می با لب شکرشکن توست |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۵۶ : روزم سیه از پرتو آن چشم سیاه است |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۵۷ : یارب دل خون گشته ز مژگان که جسته است؟ |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۵۸ : در پرده شب هر که می ناب گرفته است |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۵۹ : از شش جهتم همچو شرر سنگ گرفته است |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۶۰ : یک دلشده در دام نگاهت نگرفته است |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۶۱ : در روی زمین یک سر پر شور نمانده است |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۶۲ : از مرگ به ما نیم نفس بیش نمانده است |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۶۳ : زان خرمن گل حاصل ما دامن چیده است |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۶۴ : رخسار تو روز سیه ریش ندیده است |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۶۵ : از عشق دلی نیست که زخمی نچشیده است |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۶۶ : با طره او مشک ختا دود کبابی است |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۶۷ : هر شام ز ماه رمضان صبح امیدی است |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۶۸ : تن بر دل خوش مشرب ما خانه تنگی است |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۶۹ : صبح از لب لعل تو پیام نمکینی است |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۷۰ : آن نرگس بیمار، عجب هوش ربایی است |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۷۱ : هر نخل مصیبت علم راهنمایی است |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۷۲ : بی روی تو چشم از همه خوبان نتوان بست |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۷۳ : در عالم بالاست تماشایی اگر هست |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۷۴ : در هر جگری شوری ازین گرم نفس هست |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۷۵ : بی دادرس آن کس که فغان چون جرسش هست |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۷۶ : خام است شرابی که در او غلغله ای هست |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۷۷ : در نقطه خاک است نهان، گر خبری هست |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۷۸ : در زیر فلک نیست اگر همنفسی هست |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۷۹ : هر خال ترا زیر نگین ملک جمی هست |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۸۰ : با ما سبب کینه گردون دغا چیست؟ |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۸۱ : دلبستگی خلق به عمر گذران چیست؟ |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۸۲ : خورشید نقاب رخ چون یاسمن کیست؟ |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۸۳ : گر دل نکشد دست ز زلف تو عجب نیست |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۸۴ : در دیده بی شرم و حیا نور ادب نیست |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۸۵ : چون سرو به غیر از کف افسوس برم نیست |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۸۶ : آن را که بود تیغ زبان بی لب نان نیست |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۸۷ : لب بسته ما بیخبر از راز جهان نیست |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۸۸ : منظور من آن موی میان است و میان نیست |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۸۹ : بوی سر زلف تو به شیدایی من نیست |
119 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۹۰ : در موج پریشانی من فاصله ای نیست |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۹۱ : در معرکه عشق ز جرأت خبری نیست |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۹۲ : زین نقطه بود گردش پرگار فلکها |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۹۳ : از عکس خود آن آینه رو بس که حیا داشت |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۹۴ : در ظاهر اگر پشت به من همچو کمان داشت |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۹۵ : رگ در تنت از پاکی گوهر نتوان یافت |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۹۶ : در خاک وطن چند توان ره به عصا رفت؟ |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۹۷ : ایام بهاران سبک از دیده ما رفت |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۹۸ : افسوس که ایام شریف رمضان رفت |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۲۱۹۹ : از ناخن دخل آنچه به رخسار سخن رفت |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۰۰ : ای زلف تو شیرازه دیوان قیامت |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۰۱ : قد تو کجا و قد رعنای قیامت |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۰۲ : ای هر دو جهان خاک ره سرو روانت |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۰۳ : چرخ در تاب از تحمل ماست |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۰۴ : این چه خط است و این چه رخسارست |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۰۵ : در وطن جوهر سخن خوارست |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۰۶ : تا سپهر کبود سیارست |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۰۷ : سبزه جوی شهد، نیشترست |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۰۸ : دولت روزگار درگذرست |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۰۹ : سر زهاد خشک بی شورست |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۱۰ : در دل هر که ذوق شبگیرست |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۱۱ : می گلرنگ خونی رازست |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۱۲ : ظلم فریادی از ضعیفان است |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۱۳ : عشق سلطان و عقل دهقان است |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۱۴ : سفر اهل شوق در وطن است |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۱۵ : صدق، روشنگر ضمیر من است |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۱۶ : مژه ام جلوه گاه پروین است |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۱۷ : به که بر خود نبندد از دربان |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۱۸ : تا به دل تخم عشق کشته شده است |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۱۹ : لطف و قهر زمانه هر دو یکی است |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۲۰ : آب خضر و می شبانه یکی است |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۲۱ : عقل را گوشه سرایی هست |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۲۲ : در خون کشد نظر را حسنی که بی حجاب است |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۲۳ : از خودگذشتگان را آیینه بی غبارست |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۲۴ : از خود گذشتگان را آیینه بی غبارست |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۲۵ : موج سراب دنیا، شمشیر آبدارست |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۲۶ : از غیرت رکابت از دیده خون روان است |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۲۷ : از غیرت رکابت از دیده خون روان است |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۲۸ : بود و نمود عاشق، از آب و تاب حسن است |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۲۹ : همین بلبل است خندان، هم باغبان شکفته است |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۳۰ : در جوش لاله و گل، دیوانه را عروسی است |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۳۱ : هر خار این گلستان مفتاح دلگشایی است |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۳۲ : تن پرور از شهادت گر سر کشد عجب نیست |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۳۳ : مرا از تیره بختی شکوه بیجاست |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۳۴ : کجا میل کبابم در شراب است؟ |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۳۵ : به چشمم بی تو گلشن خارزارست |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۳۶ : شراب نامرادی بی خمارست |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۳۷ : فلک نیلوفر دریای عشق است |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۳۸ : خوشم با ناله خود، دم همین است |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۳۹ : ز نغمه تا خدا یک کوچه راه است |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۴۰ : به چشم من فلک یک چشمخانه است |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۴۱ : نه هر تن لایق تشریف شاهی است |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۴۲ : در خودآرایی خطرها مضمرست |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۴۳ : همت ما را مکانی دیگرست |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۴۴ : وقت ما از ساغر و مینا خوش است |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۴۵ : از نظر هرگز خیالش دور نیست |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۴۶ : تا نافه زلف مجلس آراست |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۴۷ : شد آب و هنوز در حجاب است |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۴۸ : پیغام، نمکچش وصال است |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۴۹ : بی یار بهار دلنشین نیست |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۵۰ : چینی که طراز جبهه یارست |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۵۱ : از وصل صدف گهر گریزان است |
171 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۵۲ : از حسن تو جیب خاک پر ماه است |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۵۳ : لطف بتان جانگدازتر ز عتاب است |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۵۴ : حلقه گوش تو گوشواره صبح است |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۵۵ : حلقه آه مرا سپهر نگین است |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۵۶ : زیر بال است پناهی که مراست |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۵۷ : خود به خود چشم تو در گفتارست |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۵۸ : ترک چشم مخمورش مست ناتوانیهاست |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۵۹ : شود چو غنچه سخن پیشه، شیشه شیشه شراب است |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۶۰ : مرهم کافور خلق پرده صد نشترست |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۶۱ : غباری بجا از زمین مانده است |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۶۲ : زمین نقش پایی است بر آستانت |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۶۳ : آیینه را سیاه کند با غبار بحث |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۶۴ : بر رخ ممکن بود پیوسته گرد احتیاج |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۶۵ : چون گذارد خشت اول بر زمین معمار کج |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۶۶ : نیست روی عرق آلود به گوهر محتاج |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۶۷ : داغ ما نیست به دلسوزی یاران محتاج |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۶۸ : نیست با دیده ظاهر دل روشن محتاج |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۶۹ : نیست یک گوهر سیراب به اندازه موج |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۷۰ : به داغ عشق نباشد مرا جگر محتاج |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۷۱ : تا چند آه سرد کشی ز آرزوی گنج؟ |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۷۲ : آن گنج خفی در دل ویرانه زند موج |
145 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۷۳ : دور کن از دل هوس در پیرهن اخگر مپیچ |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۷۴ : بی شهادت زینهار از تیغ جانان سرمپیچ |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۷۵ : لب پیاله گزیدی سر از خمار مپیچ |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۷۶ : ماییم و خیال دهن یار و دگر هیچ |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۷۷ : لب هیچ و دهان هیچ و کمر هیچ و میان هیچ |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۷۸ : در جبین کس نمی بینیم انوار صلاح |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۷۹ : تا به کی همچون سگان گیرد ترا در خواب، صبح؟ |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۸۰ : قرص خورشیدست اول لقمه مهمان صبح |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۸۱ : چاک خواهد سربرآورد از گریبانم چو صبح |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۸۲ : عاشق صادق بود گر پاکدامان همچو صبح |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۸۳ : خرده انجم ندارد رونقی در کوی صبح |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۸۴ : گر نه از فتنه ایام خبر دارد صبح |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۸۵ : نکشیدیم شرابی به رخ تازه صبح |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۸۶ : می زند موج پریزاد، صنمخانه صبح |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۸۷ : خاک از خواب عدم جست ز بیداری صبح |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۸۸ : گر به اخلاص رخ خود به زمین سایی صبح |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۸۹ : نمک به دیده غفلت کن از سفیده صبح |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۹۰ : منه چو ساده دلان دل به کامرانی صبح |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۹۱ : قسم به خط لب ساقی و دعای قدح |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۹۲ : دهد به روزن اگر نور، مهر تابان طرح |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۹۳ : زان پیشتر که تیغ کشد آفتاب صبح |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۹۴ : آفاق را کند به نفش مشکبار صبح |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۹۵ : از بس مکدرست درین روزگار صبح |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۹۶ : لبریز از می شفق کن ایاغ صبح |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۹۷ : از قرص آفتاب تهی نیست خوان صبح |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۹۸ : روشندلان به هر که رسیدند همچو صبح |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۲۹۹ : دل زنده می کند نفس جانفزای صبح |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۰۰ : زان پیش کآفتاب بگیرد گلوی صبح |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۰۱ : مهره مارست مهر، مار گزیده است صبح |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۰۲ : تا بر لب تو افتاد چشم ستاره صبح |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۰۳ : ای خدنگ آه کوتاهی مکن در کین چرخ |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۰۴ : دردمندی کرد بر من شربت دیدار تلخ |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۰۵ : مستمع را کام ناگردیده از دشنام تلخ |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۰۶ : مکن دراز به طعن فلک زبان گستاخ |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۰۷ : اگر دو هفته بود چهره گلستان سرخ |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۰۸ : مکن ز باده لعلی لب چو مرجان سرخ |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۰۹ : وقت است بگذریم چو موج از شراب تلخ |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۱۰ : شد زسر گردانی من بس که حیران گردباد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۱۱ : از لب منصور راز عشق بر صحرا فتاد |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۱۲ : خال موزون است هر جا بر رخ دلبر فتاد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۱۳ : بهر گندم از بهشت آدم اگر بیرون فتاد |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۱۴ : ترک جانان چون توان از تیغ بی زنهار داد؟ |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۱۵ : حسن خواهد رفت و داغت بر جگر خواهد نهاد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۱۶ : تا زخط حسن تو عنبر بر سر آتش نهاد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۱۷ : بر دل خود هر که چون فرهاد کوه غم نهاد |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۱۸ : مرگ عاشق بی شمار آن سیمبر دارد به یاد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۱۹ : کشتی دریائیی دیدم دلم آمد به یاد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۲۰ : غفلت دل از شراب ناب می گردد زیاد |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۲۱ : رغبت می را کند چندان که نوشیدن زیاد |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۲۲ : دل عبث چندین تقدیر الهی می تپد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۲۳ : غم ز دل بیرون مرا کی باده احمر برد؟ |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۲۴ : رخت هستی زین جهان مختصر خواهیم برد |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۲۵ : از حریم ما سخن چین چون سخن بیرون برد؟ |
113 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۲۶ : آب شد دل تا به آن شیرین شمایل راه برد |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۲۷ : هر که با خود درد و داغ دلستان را می برد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۲۸ : زلف مشکین را چرا آن نازپرور می برد؟ |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۲۹ : جنبش مژگان حضور از دیده و دل می برد |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۳۰ : عشق اول ناتوانان را به منزل می برد |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۳۱ : از فسون عالم اسباب خوابم می برد |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۳۲ : شام ازان زلف سیه سنبل به دامن می برد |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۳۳ : چشم خونبارم گرو ز ابر بهاری می برد |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۳۴ : وسعت مشرب زدل اندیشه فردا نبرد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۳۵ : از شکست من دم تیغ تغافل می پرد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۳۶ : چشم برق از اشتیاق خرمن من می پرد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۳۷ : می خورد با دیگران مستانه بر ما بگذرد |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۳۸ : بر جهان هر کس که از روی تأمل بگذرد |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۳۹ : تا به کی در خواب سنگین روزگارم بگذرد |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۴۰ : بوسه چون محروم از آن لبهای خندان بگذرد؟ |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۴۱ : سر گردان چند از من آن سرو خرامان بگذرد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۴۲ : جان مشتاقان زکوی دلستان چون بگذرد؟ |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۴۳ : لاله شبنم فریبت برگ گل را آب کرد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۴۴ : خط لب لعل ترا بی آب نتوانست کرد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۴۵ : چاره دل عقل پر تدبیر نتوانست کرد |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۴۶ : چرخ زنگاری مرا غمناک نتوانست کرد |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۴۷ : در غبار خط همان زلفش بود جویای دل |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۴۸ : چاره غفلت دل آگاه نتوانست کرد |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۴۹ : عشق را پنهان دل دیوانه نتوانست کرد |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۵۰ : تا گلستان را نهال قامتش آباد کرد |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۵۱ : آنچه روی سخت من با سیلی استاد کرد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۵۲ : مرگ نتواند به ارباب سخن بیداد کرد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۵۳ : کاوش مژگان او دل را قیامت زار کرد |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۵۴ : مهر خاموشی مرا گنجینه اسرار کرد |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۵۵ : هر که رو زین خلق ناهموار در دیوار کرد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۵۶ : هر که رو زین خلق ناهموار در دیوار کرد |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۵۷ : کعبه را دریافت هر کس خاطری معمور کرد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۵۸ : خانه بر دوشی که سیر کوچه زنجیر کرد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۵۹ : هر که در گلشن چو شبنم چشم عبرت باز کرد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۶۰ : روزه نزدیک است می باید کلوخ انداز کرد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۶۱ : هر که در دنیا فانی زاد عقبی جمع کرد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۶۲ : دل در آن زلف کمندانداز خود را جمع کرد |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۶۳ : گرچه ماه مصر را دامن زلیخا چاک کرد |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۶۴ : صبح از رشک بنا گوشت گریبان چاک کرد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۶۵ : سبزه خط دود از آن رخسار آتشناک کرد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۶۶ : ذوق رسوایی مرا بیزار نام و ننگ کرد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۶۷ : خاطر جمع مرا پیری پریشان حال کرد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۶۸ : سیل اشک من بساط سبزه را پامال کرد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۶۹ : ساقی از یک جرعه می این بینوا را گرم کرد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۷۰ : دین و دل در کار آن زلف دو تا خواهیم کرد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۷۱ : عاقبت تسخیر آن سیمین بدن خواهیم کرد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۷۲ : گرچه انفاس گرامی سینه صرف آه کرد |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۷۳ : شورش سودا مرا از قید تن آزاده کرد |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۷۴ : هر که چون آب روان آیینه خود ساده کرد |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۷۵ : تا عبیر افشانی زلف ترا نظاره کرد |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۷۶ : آب حیوان دید لعلت را و ایمان تازه کرد |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۷۷ : ناله نی بند بندم را زهم بیگانه کرد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۷۸ : یاد باد آن بی حقیقت را که یاد ما نکرد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۷۹ : چاره سودای ما پند نصیحتگر نکرد |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۸۰ : عمرها مشق جنون هر کس که چون مجنون نکرد |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۸۱ : آه سردی ناتوانان را به فریاد آورد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۸۲ : کوه را چون ابر، حکم او به رفتار آورد |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۸۳ : مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۸۴ : می شود دل مضطرب چون گریه ام زور آورد |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۸۵ : عجز بر سر پنجه اقبال چون زور آورد |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۸۶ : دیده چون تاب صفای آن بناگوش آورد؟ |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۸۷ : زخمی عشق تو چون رو در بیابان آورد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۸۸ : عیبجو چندان که عیب از ما بدر می آورد |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۸۹ : عیبجو چندان که عیب از ما بدر می آورد |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۹۰ : می برون زان چهره شاداب گل می آورد |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۹۱ : از سر من مغز را سودا برون می آورد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۹۲ : هر که دل زان پنجه مژگان برون می آورد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۹۳ : خون ما را چرخ عاجزکش به دست زور خورد |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۹۴ : لعل می از جام زر در سنگ خارا می خورد |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۹۵ : یار ما در پرده شب باده تنها می خورد |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۹۶ : شمع ما را عاقبت اشک دمادم می خورد |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۹۷ : چون ز باد آن زلف چون زنجیر بر هم می خورد |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۹۸ : خون خود یوسف درون چاه کنعان می خورد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۳۹۹ : این جواب آن غزل صائب که راقم گفته است |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۰۰ : خون مردم را چون آب آن لعل میگون می خورد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۰۱ : گر به ظاهر جسم را روشن گهر می پرورد |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۰۲ : غیر را در بزم خاص آن سیمتن می پرورد |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۰۳ : مست ما امروز نقش تازه ای بر آب زد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۰۴ : از عرق آتش به جانم آن گل سیراب زد |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۰۵ : هر که پشت پای چون شبنم به آب و رنگ زد |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۰۶ : هر که بر دار فنا مردانه پشت پا نزد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۰۷ : خاطر آزرده را سیر گلستان می گزد |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۰۸ : من کیم تا یار بی پروا به فریادم رسد؟ |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۰۹ : بی علایق چون شود سالک به منزل می رسد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۱۰ : بیشتر دست سبکباران به منزل می رسد |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۱۱ : از حریص افزون به قانع فیض احسان می رسد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۱۲ : بس که در زلف تو دلهای اسیران آب شد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۱۳ : از گرفتاری دلم فارغ زپیچ و تاب شد |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۱۴ : دل ز پیکان در تن من بیضه فولاد شد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۱۵ : تا تو رفتی عالم روشن به چشمم تار شد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۱۶ : بر من از روشندلی وضع جهان هموار شد |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۱۷ : از ملامت عاقبت مجنون بیابان گیر شد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۱۸ : جذبه شوق تو هر کس را گریبان گیر شد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۱۹ : حسن خط با حسن خلق و مردمی انباز شد |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۲۰ : یار ساقی گشت و مطرب هم نوا پرداز شد |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۲۱ : از خط شبرنگ حسن یار عالمسوز شد |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۲۲ : بس که دل افسرده زین دریای پرنیرنگ شد |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۲۳ : از خط شبرنگ حسن سرکش او رام شد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۲۴ : تا به تسلیم و رضا قانع دل خودکام شد |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۲۵ : جان به تنگ آمد زکلفت غمگساران را چه شد؟ |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۲۶ : تا به خط از زلف کار دل فتاد آسوده شد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۲۷ : خط عیان شد تا بساط زلف او برچیده شد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۲۸ : بس که از سرگرمی فکرم نفس تفسیده شد |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۲۹ : دل پریشان از پریشان گردی نظاره شد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۳۰ : از وصال یار داغ حسرت من تازه شد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۳۱ : هر سخنسازی به آن آیینه رو همخانه شد |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۳۲ : آشنای حق شد آن کس کز جهان بیگانه شد |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۳۳ : از سیاهی دل به تقصیرات خود بینا نشد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۳۴ : درد من خاطر نشان یار بی پروا نشد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۳۵ : ماند دلتنگ آن که باغ دلگشای خود نشد |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۳۶ : از تماشایی صفای روی جانان کم نشد |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۳۷ : روی یوسف تا کبود از سیلی اخوان نشد |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۳۸ : هرگز از شاخ گلی آغوش من رنگین نشد |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۳۹ : عشق دلهای به خاک افتاده را در بر کشد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۴۰ : زلف چون قلاب او آب از دل آهن کشد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۴۱ : نقطه خال لبت خط بر سویدا می کشد |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۴۲ : منعم از دلبستگی آزار دنیا می کشد |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۴۳ : عشق یکسان ناز درویش و توانگر می کشد |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۴۴ : هر که را از خانه بیرون جذبه دل می کشد |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۴۵ : زخم گل آب از نوای آبدارم می کشد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۴۶ : غافلی کز دل نفس بی یاد یزدان می کشد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۴۷ : بر زمین از ناز زلف او چو دامان می کشد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۴۸ : کی سر از تیغ شهادت جان روشن می کشد؟ |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۴۹ : تیرگی از مد احسان جان روشن می کشد |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۵۰ : گرچه عمری شد صبا مشق ریاحین می کشد |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۵۱ : سر و بالای تو فریاد از لب جو می کشد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۵۲ : از سر پر آرزو دل زردرویی می کشد |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۵۳ : آن رخ گلرنگ می باید زصهبا بشکفد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۵۴ : حسرت از منقار خون آلود بلبل می چکد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۵۵ : نه همین از حرف دردآلود من خون می چکد |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۵۶ : از سر خاک شهیدان سبزه گلگون می دمد |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۵۷ : شمع روشن شد چو اشک از دیده بینا فشاند |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۵۸ : دست چون عیسی زدنیا پاک می باید فشاند |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۵۹ : عمر رفت و خار خارش در دل بیتاب ماند |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۶۰ : هر که در زنجیر آن مشکین سلاسل ماند ماند |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۶۱ : از حجاب عشق دل از وصل او نومید ماند |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۶۲ : عاقبت در سینه ام دل از تپیدن بازماند |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۶۳ : مال رفت از دست و چشم خواجه در دنبال ماند |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۶۴ : از غبار خط دهان تنگ او پوشیده ماند |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۶۵ : بدعت برگرد سرگشتن گر از پروانه ماند |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۶۶ : از هجوم اشک دل در چشم خونپالا نماند |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۶۷ : از دیار مردمی دیار در عالم نماند |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۶۸ : حیف کز آیینه رویان پاکدامانی نماند |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۶۹ : آبها آیینه سرو خرامان تواند |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۷۰ : اهل همت بحر را از خار و خس پل بسته اند |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۷۱ : خاکسارانی که همت بر تحمل بسته اند |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۷۲ : از سر زانوی خود آیینه دارت داده اند |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۷۳ : بهر قطع گفتگو تیغ زبانت داده اند |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۷۴ : ناله ای گیراتر از چنگ عقابم داده اند |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۷۵ : عشق بالا دست وجان بیقرارم داده اند |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۷۶ : منت ایزد را که طبع بی نیازم داده اند |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۷۷ : ساده لوحانی که درد خود به درمان داده اند |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۷۸ : از سپهر نیلگون خاکستر ما کرده اند |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۷۹ : حسن را پوشیده در خط چون عنبر کرده اند |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۸۰ : خنده ات را چاشنی از شیر و شکر کرده اند |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۸۱ : گوشه گیرانی که رو در خلوت دل کرده اند |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۸۲ : خشم را روشندلان در حلم پنهان کرده اند |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۸۳ : گلرخان از خون ما رخساره گلگون کرده اند |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۸۴ : وقت جمعی خوش که دفتر را در آب افکنده اند |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۸۵ : از لبش آنها که خود را در شراب افکنده اند |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۸۶ : شوخ چشمان درد بیش و کم به دل افزوده اند |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۸۷ : دوربینانی که در پرداز دل کوشیده اند |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۸۸ : تن پرستانی که در تضییع آب و دانه اند |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۸۹ : از مروت نیست منع صوفی از ذکر بلند |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۹۰ : تا برون آمد به سیر ماه آن مشکین کمند |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۹۱ : پای رفتن از حریم او کجا دارد سپند؟ |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۹۲ : از دل سنگین لیلی کعبه جان ساختند |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۹۳ : در سر پرشور ما تا رنگ سودا ریختند |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۹۴ : خانه آرایان ز تعمیر درون غافل شدند |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۹۵ : لاله ها از پرتو رخسار او گلگون شدند |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۹۶ : اهل همت جنس خواری را به عزت می خرند |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۹۷ : هر که بر دار فنا مردانه پشت پا زند |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۹۸ : در دل شب هر که جامی از می احمر زند |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۴۹۹ : ناله ممکن نیست از دلهای پرخون سرزند |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۰۰ : جام خالی غوطه در خم بی محابا می زند |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۰۱ : نه همین بر قلب ایمان یا دل ما می زند |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۰۲ : در گلستانی که بلبل جوش غیرت می زند |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۰۳ : با دهان خشک هر کس خنده تر می زند |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۰۴ : هر که دامن بر میان در چیدن گل می زند |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۰۵ : با لب خاموش هر کس غوطه در خون می زند |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۰۶ : چون زتاب می رخت بر لاله پهلو می زند |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۰۷ : شانه چون بر زلف خود آن عنبرین مو می زند |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۰۸ : دامن آنها کز گرانجانان دنیا می کشند |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۰۹ : می پرستان در بهشت نقد ساغر می کشند |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۱۰ : پرده پوشی عشق عالمسوز را پیدا کند |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۱۱ : عشق شورانگیز اگر جا در دل خارا کند |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۱۲ : هر که بال و پر چو سرو از همت والا کند |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۱۳ : می به جرأت در قدح در پای خم مینا کند |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۱۴ : پیش ابر نوبهاران چون صدف لب وا کند |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۱۵ : آه ازان روزی که عاشق شکوه را سروا کند |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۱۶ : هر که چین منع از ابروی دربان وا کند |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۱۷ : زلف مشکینت دهان شانه پر عنبر کند |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۱۸ : عشق خوش سودا کف بی مغز را عنبر کند |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۱۹ : رخنه سیل اشک من در سد اسکندر کند |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۲۰ : چون به یاد آشیان مرغم صفیری سر کند |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۲۱ : جلوه ای سرکن که خون از چشم بلبل سر کند |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۲۲ : هر که قطع راه مطلب در رکاب دل کند |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۲۳ : باطلان را گفتگوی حق اثر در دل کند |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۲۴ : خط مگر با آن لب میگون مرا همدم کند |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۲۵ : آسمان از برق آهم دست و پا را گم کند |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۲۶ : تا به کی گرد کدورت زیر دیوارم کند؟ |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۲۷ : نیستم آتش که هر خاری به زنجیرم کند |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۲۸ : مطربی خواهم که مست از نغمه سازم کند |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۲۹ : صحبت روشن ضمیران جسمها را جان کند |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۳۰ : دیده پرخون من گر این چنین طوفان کند |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۳۱ : زلف مشکینت که خون در ساغر ایمان کند |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۳۲ : چون کسی در دل خیال آن کمر پنهان کند؟ |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۳۳ : کی زلیخا را منور بوی پیراهن کند؟ |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۳۴ : بوی پیراهن زلیخا را کجا روشن کند؟ |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۳۵ : ناله آتش عنانم رخنه در گردون کند |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۳۶ : کی گره باز از دل من باده گلگون کند؟ |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۳۷ : ترک یاران کرده ای ای بیوفا، یار این کند؟ |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۳۸ : گرنه دل را زلف مشکینش نگهداری کند |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۳۹ : هر که اوقات گرامی صرف خودسازی کند |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۴۰ : زلف دلها را به دور خط نگهبانی کند |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۴۱ : با خیال دوست هر کس مجلس آرایی کند |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۴۲ : جذبه عاشق اثر در سنگ خارا می کند |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۴۳ : سیل اشکم گوهر راز آشکار می کند |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۴۴ : هر که آن لبهای میگون را تماشا می کند |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۴۵ : عشق جا در سینه های تنگ پیدا می کند |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۴۶ : دل در آن زلف زره سان جای خود وا می کند |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۴۷ : سیر چشمی خاک در چشم سخاوت می کند |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۴۸ : آن که از اوضاع خود دایم شکایت می کند |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۴۹ : مست ناز من زساغر تا لبی تر می کند |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۵۰ : تشنه جانان را کجا سیراب ساغر می کند؟ |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۵۱ : سیرچشمی تنگدستان را توانگر می کند |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۵۲ : محو جانان خویش را جانان تصور می کند |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۵۳ : خال موزونت سویدا را زدل حک می کند |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۵۴ : گرچنین آن چشم جادو رخنه در دل می کند |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۵۵ : شوق را آتش عنان دوری منزل می کند |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۵۶ : خصم غالب را زبون صبر و تحمل می کند |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۵۷ : گر جلا آیینه های تیره را نم می کند |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۵۸ : فکر جمعیت عبث دل را پریشان می کند |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۵۹ : عمر را کوته نفسهای پریشان می کند |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۶۰ : نفس را مطلق عنان رزق فراوان می کند |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۶۱ : دیده ها را چهره گلرنگ گلشن می کند |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۶۲ : گر به ظاهر حسن میل آرمیدن می کند |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۶۳ : ساغر پر می علاج جان محزون می کند |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۶۴ : گر چنین نشو و نما آن نخل موزون می کند |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۶۵ : خط غزال چشم را آهوی مشکین می کند |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۶۶ : تیشه را از خون خود فرهاد رنگین می کند |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۶۷ : غارت صبر از دلم آن آتشین رو می کند |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۶۸ : شرم حسن شوخ را کی پرده سازی می کند؟ |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۶۹ : عشق او جا در دل دیوانه خالی می کند |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۷۰ : تا خدنگ غمزه بال و پر فشانی می کند |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۷۱ : دخل ناقص بر سخن سنجان گرانی می کند |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۷۲ : دیده ما سیر چشمان شان دنیا بشکند |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۷۳ : هر که خار آرزو در دیده دل بشکند |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۷۴ : از نزاکت رنگ اگر بر چهره گل بشکند |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۷۵ : سایه تا بر گلستان آن قامت رعنا فکند |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۷۶ : گر نمک در باده آن کان ملاحت افکند |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۷۷ : کو نواسنجی که در مغز جهان شور افکند؟ |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۷۸ : سایه بر هر کس که آن سرو خرامان افکند |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۷۹ : گریه من آب در جوی سحر می افکند |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۸۰ : محو شد نور خرد تا شد مرا سودا بلند |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۸۱ : آه افسوس از دل خونگرم ما گردد بلند |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۸۲ : برق ما نگذاشت دود از خار و خس گردد بلند |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۸۳ : خنده چون زان غنچه مستور می گردد بلند |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۸۴ : حرف آن زلف از دل دیوانه ما شد بلند |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۸۵ : نور شمع طور کی گردد زهر محفل بلند؟ |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۸۶ : گوشه گیران در سخاوت بی نظیر عالمند |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۸۷ : هر کجا باشند رنگین فطرتان در گلشنند |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۸۸ : خام دستانی که پشت پا به دنیا می زنند |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۸۹ : با کمند زلف، خوبان بر صف دل می زنند |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۹۰ : هر که خود را بشکند در دیده هایش جا کنند |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۹۱ : با دهان تلخ، ناکامی که خرسندش کنند |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۹۲ : نقش پردازان میسر نیست تصویرش کنند |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۹۳ : کی به هر چشمی نظربازان تماشایش کنند؟ |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۹۴ : من نه آن دریای پرشورم که خس پوشم کنند |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۹۵ : کو جنون تا خاک بازیگاه طفلانم کنند |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۹۶ : غنچه خسبانی که از زانوی خود بالین کنند |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۹۷ : هر کجا خوبان چراغ دلبری بر می کنند |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۹۸ : نیستم غمگین که خالی چون کدویم می کنند |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۲۵۹۹ : سالکان خودنما قطع بیابان می کنند |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۰۰ : رهنوردانی که چون خورشید تنها می روند |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۰۱ : گوشه گیران کامیاب از عالم بالا شوند |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۰۲ : بی زبان جمعی که از حیرت چو ماهی می شوند |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۰۳ : کی به کوشش عاقلان را نشأه سودا دهند؟ |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۰۴ : در گذر از گفتگو تا ساغر هوشت دهند |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۰۵ : کی به ارباب تجرد مال دنیا می دهند؟ |
93 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۰۶ : گر چنین خوبان صلای جام الفت می دهند |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۰۷ : داغ ناسور مرا گر بر دل صحرا نهند |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۰۸ : منکران چون دیده شرم و حیا بر هم نهند |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۰۹ : اهل همت خرده خود پیش درویشان نهند |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۱۰ : بر دل بی آرزو زندان تن صحرا بود |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۱۱ : دم زخواهش چون مصفا شد دم عیسی بود |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۱۲ : رزق هر کس چون صدف از عالم بالا بود |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۱۳ : آسمان تا بود، با ما بر سر بیداد بود |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۱۴ : ای خط بیرحم ازان عارض دمیدن زود بود |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۱۵ : از سعادت در دماغش بیضه پندار بود |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۱۶ : یوسف ما در دل چه بر سر بازار بود |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۱۷ : جان مشتاقان غبار جسم را صرصر بود |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۱۸ : تا خیال آن بهشتی رو مرا منظور بود |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۱۹ : یاد ایامی که بزم عیش ما معمور بود |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۲۰ : ذوق خاموشی مرا روزی که دامنگیر بود |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۲۱ : در کنار دایه حسن او جهان افروز بود |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۲۲ : ریزش اشک ندامت غافلان را بس بود |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۲۳ : دوش بزم از شور ما یک سینه پرجوش بود |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۲۴ : شب که دامان سر زلف توام در چنگ بود |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۲۵ : تا عنان اختیار ناقصم در چنگ بود |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۲۶ : از قبول نقش، دل دایم پریشان حال بود |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۲۷ : آبروی کعبه گر از چشمه زمزم بود |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۲۸ : خنده سوفار با دلگیری پیکان بود |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۲۹ : پایه نظم بلند از علم کمتر چون بود؟ |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۳۰ : شب نه آه سرد را دل عرش پیما کرده بود |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۳۱ : دوش بر من سایه آن سرو روان افکنده بود |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۳۲ : شب که سرو قامت او شمع این کاشانه بود |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۳۳ : مطرب از خود داشت جوش سینه گلهای باغ |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۳۴ : روح را در تنگنای جسم کی شادی بود؟ |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۳۵ : اهل دل را خواب تلخ مرگ بیداری بود |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۳۶ : چند دستم شانه زلف پریشانی بود؟ |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۳۷ : یاد ایامی که گلچین در گلستانت نبود |
124 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۳۸ : پیش ازین حسن مجرد تشنه زیور نبود |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۳۹ : هر دلی را طره جانان نمی گیرد به خود |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۴۰ : حسرت اوقات غفلت چون زدل بیرون رود؟ |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۴۱ : صورت شیرین اگر از لوح خارا می رود |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۴۲ : کی ز سیل گرمرو بر روی صحرا می رود؟ |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۴۳ : چون خرامان از نظر آن سرو قامت می رود |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۴۴ : می کند یادش دل بیتاب و از خود می رود |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۴۵ : مفلس از بزم شراب ما توانگر می رود |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۴۶ : از نظر یک دم که آن شکل و شمایل می رود |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۴۷ : چون رخ از می بر فروزی آب گلشن می رود |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۴۸ : در چمن چون حرف آن بالای موزون می رود |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۴۹ : در بیابان خار اگر در پای مجنون می رود |
182 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۵۰ : دل ز بی برگی جگردارانه در خون می رود |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۵۱ : هر کجا حرف شراب ارغوانی می رود |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۵۲ : شورش عشقم ز تدبیر نصیحتگر فزود |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۵۳ : دستگاه شور من از دامن هامون فزود |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۵۴ : چون اثر نگذاشت ازمن غم ز غمخواری چه سود؟ |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۵۵ : در سخن گفتن خطای جاهلان پیدا شود |
135 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۵۶ : در دل هرکس که ذوق جستجو پیدا شود |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۵۷ : هر که پیوندد به اهل دل، به جان بینا شود |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۵۸ : دل ز قید جسم چون آزاد گردد وا شود |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۵۹ : سرکشی ازطاق ابروی بتان پیدا شود |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۶۰ : عشق راهی نیست کان را منزلی پیدا شود |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۶۱ : کی دل غمگین به زور آه و افغان وا شود؟ |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۶۲ : در جهان بی نیاز خاک سیم و زر شود |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۶۳ : بر سبکروحان چو عیسی سوزنی لنگر شود |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۶۴ : هر دلی کز عشق گوهر آب شد، گوهر شود |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۶۵ : چون صنوبر بادپیما گر سراپا دل شود |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۶۶ : هر که در راه طلب صادق بود واصل شود |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۶۷ : هر سبک مغزی که غافل شد ز دل باطل شود |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۶۸ : جزرخش کز وی زمین و آسمان پر گل شود |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۶۹ : ساغر می دور از آن لبها اگر یک دم شود |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۷۰ : کی به وصل از سینه عاشق تمنا کم شود؟ |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۷۱ : نیست ممکن هر که تنها شد حضورش کم شود |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۷۲ : حاش لله از ملامت شوق جانان کم شود |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۷۳ : گفتگو از عقد دندان گوهر غلطان شود |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۷۴ : حسن چو بی پرده شد دلها به خون غلطان شود |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۷۵ : حرف زن تا بر لب عیسی نفس سوزن شود |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۷۶ : خاک نتواند حجاب دیده روشن شود |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۷۷ : چند قرب یار از غفلت حجاب من شود؟ |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۷۸ : از حریصان تشنه چشمی حرص را افزون شود |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۷۹ : حق طلب آسوده در دنیای باطل کی شود؟ |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۸۰ : یار ما از کشتن عشاق درهم کی شود؟ |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۸۱ : تا نگردد محو انجم مهر تابان کی شود؟ |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۸۲ : عیب پاکان زود بر مردم هویدا می شود |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۸۳ : با وجود مرگ، کی هستی گوارا می شود؟ |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۸۴ : دل به دشمن چون ملایم شد مصفا می شود |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۸۵ : خانه ای کز نور حسن او مصفا می شود |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۸۶ : هر که می گردد ز اهل ذکر، دانا می شود |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۸۷ : گر به این دستور قد یار رعنا می شود |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۸۸ : آن لب رنگین سخن بی خواست گویا می شود |
175 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۸۹ : عشقبازان را طرف بسیار پیدا می شود |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۹۰ : کی به ناخن از دل غمگین گره وا می شود؟ |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۹۱ : محنت امروز، فردا جمله راحت می شود |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۹۲ : زر و بال منعمان روز قیامت می شود |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۹۳ : هر که را غمخوار گردی غمگسارت می شود |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۹۴ : بعد عمری گر وصال او میسر می شود |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۹۵ : زان رخ گلگون عرق یاقوت احمر می شود |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۹۶ : زان رخ گلگون عرق یاقوت احمر می شود |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۹۷ : سبزه زنگار در تیغ تو جوهر می شود |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۹۸ : گر شکر در جام ریزم زهر قاتل می شود |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۲۶۹۹ : جان بی مغزان به خاک تیره واصل می شود |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۰۰ : دل به تن یکرنگ چون گردید باطل می شود |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۰۱ : دل خراب از خنده پنهان آن گل می شود |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۰۲ : گلشن حسن از بهار عشق خرم می شود |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۰۳ : می شود عارف خجل نادان چو ملزم می شود |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۰۴ : هر چه در دل نقش بندد آدمی آن می شود |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۰۵ : از گلستانی که بلبل روی گردان می شود |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۰۶ : هستی ظاهر حجاب قرب یزدان می شود |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۰۷ : جان زترک جسم چون گوهر فروزان می شود |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۰۸ : زودتر دل جمع گردد چون پریشان می شود |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۰۹ : گر ز ریحان خواب بیدردان به سامان می شود |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۱۰ : عاقبت کار نظربازان به سامان می شود |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۱۱ : کار ما از ساغر پرمی به سامان می شود |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۱۲ : در زمستان باغ اگر از برگ عریان می شود |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۱۳ : دل نظرگاه خدا از ترک عصیان می شود |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۱۴ : روح چون تن پرور افتد عاقبت تن می شود |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۱۵ : سینه ام از درد و داغ عشق روشن می شود |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۱۶ : در چراغ دیده من آب روغن می شود |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۱۷ : دل ز احیای شب دیجور روشن می شود |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۱۸ : خانه مردم اگر از ماه روشن می شود |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۱۹ : از تجرد نور حکمت در دل افزون می شود |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۲۰ : از نظربازان کمال حسن افزون می شود |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۲۱ : گر چنین چشم ترم میراب هامون می شود |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۲۲ : غفلت دل از شراب ناب افزون می شود |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۲۳ : اضطراب دل ز چشم روشن افزون می شود |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۲۴ : آب و رنگ حسن بیش از خانه زین می شود |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۲۵ : بی کمندانداز چین آن زلف مشکین می شود |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۲۶ : نفس سرکش بی ریاضت رهنما کی می شود؟ |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۲۷ : یک دل روشن نگهبان جهانی می شود |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۲۸ : مخزن گوهر صدف از ته گزینی می شود |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۲۹ : دیده روشن از فروغ آشنایی می شود |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۳۰ : زیر تیغ از جبهه چین مردان می باید گشود |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۳۱ : عشق فارغبالم از اندیشه دنیا نمود |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۳۲ : گوش شو هر جا سخن را ساز نتوانی نمود |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۳۳ : جذبه توفیق هرکس را دل بینا دهد |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۳۴ : کی به عاشق بوسه آن لعل لب میگون دهد؟ |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۳۵ : دل ز پهلوی جنون داد فراغت می دهد |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۳۶ : بی غرض چون شد سخن تأثیر دیگر می دهد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۳۷ : غنچه این باغ بوی پاره دل می دهد |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۳۸ : شاخ گل از دست و چوگان تو یادم می دهد |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۳۹ : گر دو روزی خاکمال آن گلعذارم می دهد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۴۰ : عارفان را نکهت سیب ذقن جان می دهد |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۴۱ : راز ما را ناله شبگیر بیرون می دهد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۴۲ : چشم او تعلیم رم کردن به آهو می دهد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۴۳ : صیقل دل فیض آه صبحگاهی می دهد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۴۴ : چشم فتانت که داد دلبریایی می دهد |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۴۵ : خط ز روی آتشین دلستان آمد پدید |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۴۶ : برگرفتی پرده از رخ گلستان آمد پدید |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۴۷ : یوسف زندانی ما راحت از دنیا ندید |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۴۸ : ذوق حیرانی به داد چشم خونپالا رسید |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۴۹ : باده منصور در جام و سبوی من رسید |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۵۰ : دل به دارالامن حیرت نه به آسانی رسید |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۵۱ : وقت مجنون خوش که پا در دامن صحرا کشید |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۵۲ : وقت مجنون خوش که پا در دامن صحرا کشید |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۵۳ : مست شد نقاش تا آن چشم جادو را کشید |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۵۴ : پای در دامان تسلیم و رضا باید کشید |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۵۶ : در سر پل باده چون سیلاب می باید کشید |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۵۵ : شوخی میخانه از محراب می باید کشید |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۵۷ : خواری از اغیار بهر یار می باید کشید |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۵۸ : می به روی لاله رنگ یار می باید کشید |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۵۹ : مشق هجران در کنار بحر می باید کشید |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۶۰ : می به رغم عالم پرشور می باید کشید |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۶۱ : جوش گل شد باده سرجوش می باید کشید |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۶۲ : جوش گل شد، باده گلرنگ می باید کشید |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۶۳ : سرکشی از زلف آن خودکام می باید کشید |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۶۴ : چون صراحی رخت در میخانه می باید کشید |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۶۵ : درد را چون صاف در میخانه می باید کشید |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۶۶ : تا خط مشکین لب لعل ترا در بر کشید |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۶۷ : دل چه تلخیهای رنگارنگ ازان دلبر کشید |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۶۸ : هر که جام می به روی دلستان بر سر کشید |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۶۹ : از سرم چون شمع آخر سوز پنهان سر کشید |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۷۰ : با زمین گیری کمان آسمان نتوان کشید |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۷۱ : روز روشن می کند چون لاله می دل را سیاه |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۷۲ : زلف او موی سفید نافه را در خون کشید |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۷۳ : از گرانان هر که چون عنقا گرانجانی کشید |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۷۴ : از گداز جسم، جان پاک گوهر شد سفید |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۷۵ : تا نکرد از گریه چشم خویش را خاور سفید |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۷۶ : دل نیاسود از تردد تا نشد منزل سفید |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۷۷ : نیست از خورشید و ماه این گنبد گردان سفید |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۷۸ : مرگ را آماده شو هرگاه گردد مو سفید |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۷۹ : چشم ما را پرده غفلت شد ابروی سفید |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۸۰ : از صبوری در گشاد کارها بگزین کلید |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۸۱ : بوسه از کنج دهان دلربا دارد امید |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۸۲ : چند بتوان بانگ نای و قلقل مینا شنید؟ |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۸۳ : وصف شکر تا به چند از طوطیان باید شنید؟ |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۸۴ : سوختم از شوق، یاران راه حرفی وا کنید |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۸۵ : گردش سال است، می در ساغر عشرت کنید |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۸۶ : دیده از عیب کسان در خواب چون مخمل کنید |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۸۷ : خوش بهاری می رسد میخانه ها سامان کنید |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۸۸ : بر زبانها وصف قد دلستان خواهد دوید |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۸۹ : غنی فیض از دل شب چون فقیران در نمی یابد |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۹۰ : مرا آه سحر گرد از دل دیوانه می روبد |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۹۱ : نه از روی بصیرت سایه بال هما افتد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۹۲ : مبادا بر سر من سایه بال هما افتد |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۹۳ : دل از امید وصلش هر زمان در پیچ و تاب افتد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۹۴ : به زهر چشم بتوان کشت دشمن را چوکار افتد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۹۵ : زعکسش لرزه بر آیینه گوهرنگار افتد |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۹۶ : زخط پشت لب آن طاق ابرو از نظر افتد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۹۷ : در آن مجلس که از مستی رخت طاقت گداز افتد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۹۸ : به امید چه دنبال زبان کس چون جرس افتد؟ |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۲۷۹۹ : شود خون عاقبت هر دل که زلفش را به چنگ افتد |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۰۰ : مبادا کافر از طاق دل پیر مغان افتد! |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۰۱ : نمی خواهم نقاب از صورت احوال من افتد |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۰۲ : زجوش مغز هر دم از سرم دستار می افتد |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۰۳ : مگو عاقل کجا در محنت ایام می افتد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۰۴ : به زخم کهنه شور از زخمهای تازه می افتد |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۰۵ : به فکر عاقبت عاشق نه از غفلت نمی افتد |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۰۶ : سرشک تلخ من در گنبد خضرا نمی گنجد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۰۷ : کسی تا کی به دامان شب و آه سحر پیچد؟ |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۰۸ : دل آزاده از طول امل بسیار می پیچد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۰۹ : خط از بیباکی آن حسن عالمگیر می پیچد |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۱۰ : ز بار درد من کوه گران بر خویش می پیچد |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۱۱ : شکر لعل لبش در تلخی دشنام می پیچد |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۱۲ : مرا آه از خموشی در دل دیوانه می پیچد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۱۳ : خوشا چشمی که با آن طاق ابرو آشنا گردد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۱۴ : دو بالا می شود طول امل چون قد دو تا گردد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۱۵ : به هر آب تنک کی همت من آشنا گردد؟ |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۱۶ : بهار از روی گلرنگ تو با برگ و نوا گردد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۱۷ : زدندان ریختن عقد سخن زیر و زبرگردد |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۱۸ : مباد از باده آن لبهای خون آشام تر گردد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۱۹ : غم از سنگ ملامت نیست سرگرم محبت را |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۲۰ : در ایام تهیدستی فغان صاحب اثر گردد |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۲۱ : مبادا دولت دنیا نصیب بد گهر گردد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۲۲ : نمی بندد کمر هر کس کز او زنار برگردد |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۲۳ : نسیم صبحگاه از غنچه ام دلگیر برگردد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۲۴ : زفیض عشق دلهای مخالف مهربان گردد |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۲۵ : اگر از پرده زلف سیه رویش عیان گردد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۲۶ : سبکروحی که چون پروانه بر گرد سخن گردد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۲۷ : بغیر از خامه کز بیطاقتی گرد سخن گردد |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۲۸ : کسی تا چند مغلوب شراب لاله گون گردد؟ |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۲۹ : چنین از خون اگر دامان آن گل لاله گون گردد |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۳۰ : به افسون پیر و طول امل هشیار کی گردد؟ |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۳۱ : سیه مست غرور از گفتگو هشیار کی گردد؟ |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۳۲ : دل سنگ از شکست دانه من آب می گردد |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۳۳ : زدامان ترم ریگ روان سیراب می گردد |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۳۴ : ز آهم بیستون سرچشمه سیماب می گردد |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۳۵ : مبین گستاخ در رویش چو مشک اندود می گردد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۳۶ : به خدمت بنده از آزادمردان زود می گردد |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۳۷ : ازان از سیر صحرا خاطرم خشنود می گردد |
102 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۳۸ : زخشکی در دهانم آب گردآلود می گردد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۳۹ : نسیم نوبهاران بر دماغم بار می گردد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۴۰ : سخن سنجی سرآمد در فن گفتار می گردد |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۴۱ : ز خط آیینه روی که جوهردار می گردد؟ |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۴۲ : سر هر کس که گرم از باده منصور می گردد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۴۳ : ز خط هشیار کی آن نرگس مخمور می گردد؟ |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۴۴ : عمل چون خالص افتد دل از ان پرنور می گردد |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۴۵ : به اندک فرصتی روشندل از جان سیر می گردد |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۴۶ : به نومیدی گره از کار سالک باز می گردد |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۴۷ : زگل تنها کجا بزم گلستان ساز می گردد؟ |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۴۸ : دل من بیقرار از شعله آواز می گردد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۴۹ : زآب دیده من بید مجنون سبز می گردد |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۵۰ : گرانی می کند بر تن چو سربی جوش می گردد |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۵۱ : خوش آن رهرو که دایم چون فلک بر خویش می گردد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۵۲ : شود چون بیش نعمت، مایه تشویش می گردد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۵۳ : زخاموشی دل آگاه روشن بیش می گردد |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۵۴ : به قتل هر که مایل آن دل بیباک می گردد |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۵۵ : کجا دیوانه را دل از ملامت تنگ می گردد؟ |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۵۶ : مرا از حرفهای قالبی دل تنگ می گردد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۵۷ : زدست تنگ بر بی برگ دنیا تنگ می گردد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۵۸ : از ان در خلوت معشوق بر من حال می گردد |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۵۹ : دل از گفتار ناسنجیده بی آرام می گردد |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۶۰ : دل صد پاره زان گرد می گلفام می گردد |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۶۱ : نشان یوسف گم گشته پیدا از تو می گردد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۶۲ : دل یاقوت را خون می کند لعل سخنگویت |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۶۴ : به احسان خانه از سیل حوادث رسته می گردد |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۶۳ : زانفاس گرامی آنچه صرف آه می گردد |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۶۵ : زبالیدن ترا هر دم لباسی تازه می گردد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۶۶ : مگر قسمت مرا زان تیغ زخمی تازه می گردد؟ |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۶۷ : زشکر خنده پنهان او دل تازه می گردد |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۶۸ : نگاه آشنا در چشم او بیگانه می گردد |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۶۹ : دل آسوده در زیر فلک پیدا نمی گردد |
120 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۷۰ : سفیدی پرده دار چشم خونپالا نمی گردد |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۷۱ : دل چرخ بداختر نرم از یارب نمی گردد |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۷۲ : دل عاشق به جور از یار دیرین برنمی گردد |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۷۳ : خط از خون مانع آن غمزه کافر نمی گردد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۷۴ : برون آمد زلب چون حرف، دیگر برنمی گردد |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۷۵ : دل دیوانه من از سپاهی بر نمی گردد |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۷۶ : معانی اهل صورت را به گرد دل نمی گردد |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۷۷ : نه از رحم است اگر نخجیر من بسمل نمی گردد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۷۸ : به الزام پیاپی مدعی ملزم نمی گردد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۷۹ : شود خرج زمین هر سر که سودایی نمی گردد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۸۰ : به زنجیر تعلق خلق را دست قضا بندد |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۸۱ : بجز چشمش که چشم از دیدن من از حیا بندد |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۸۲ : چو احرام تماشای چمن آن سیمبر بندد |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۸۳ : چمن پیرا نه گل را دسته در گلزار می بندد |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۸۴ : دل سرگشته ما چرخ را بر کار می بندد |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۸۵ : کدام آیینه رو احرام این میخانه می بندد؟ |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۸۶ : زحسن شوخ طرفی دیده های تر نمی بندد |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۸۷ : نه تنها از نشاط می لب جانانه می خندد |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۸۸ : عجب دارم که یار این نابسامان را به یاد آرد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۸۹ : خط مشکین او سودای عنبر را به جوش آرد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۹۰ : تو چون نوخط شوی طاوس جنت پر برون آرد |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۹۱ : زگردون عاقبت جان مصفا سر برون آرد |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۹۲ : گه از خم، گه زساغر، گه زمینا سر برون آرد |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۹۳ : چه خوش باشد خط از رخسار جانان سر برون آرد |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۹۴ : خردکی رخت بتواند زموج می برون آرد؟ |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۹۵ : سر منصور بار آن تیغ بی زنهار می آرد |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۹۶ : تماشای بتان از چشم خون بسیار می آرد |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۹۷ : زخاطر ریشه غم دور ساغر بر نمی آرد |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۹۸ : زدام عشق عاشق را سفر بیرون نمی آرد |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۲۸۹۹ : قبول خاطر از نظاره منظور می بارد |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۰۰ : سخن از لب فزون زان چشم چون بادام می بارد |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۰۱ : زمژگان که ناخن در فضای سینه می بارد؟ |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۰۲ : کسی تاب خدنگ غمزه آن دلربا دارد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۰۳ : مغیلان پای نازک طینتان را در حنا دارد |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۰۴ : کجا رخسار او تاب نگاه آشنا دارد؟ |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۰۵ : توانگر در دل از سامان خود آزارها دارد |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۰۶ : از ان سرو از درختان سرفرازی بیشتر دارد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۰۷ : مجو آسایش از دل تا مرادی در نظر دارد |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۰۸ : خوشا چشمی که بر روی عرقناکی نظر دارد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۰۹ : اگرچه نطق در هر نکته صد تنگ شکر دارد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۱۰ : اگرچه دست بر تاراج دل هر خوش کمر دارد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۱۱ : مرا زنگ ملال از دل شراب ناب بردارد |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۱۲ : دل عاشق کی از زلف معنبر دست بردارد؟ |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۱۳ : سر عاشق زتن کی هر می کم زور بردارد؟ |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۱۴ : نبرد از سینه من گرد کلفت گردش ساغر |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۱۵ : نظر چون موشکاف از زلف عنبر فام بردارد؟ |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۱۶ : دل پرخون کجا از جسم پا در گل خبر دارد؟ |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۱۷ : نظربازی که چشم پرخماری در نظر دارد |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۱۸ : اگرچه هر گلی زین گلستان جای دگر دارد |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۱۹ : ز گلهای چمن هر کس وفاداری طمع دارد |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۲۰ : مرا خرسندی از سامان دنیا محتشم دارد |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۲۱ : لب خوش بوسه ای در تنگنای حیرتم دارد |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۲۲ : به ذوقی تکیه بر شمشیر جسم لاغرم دارد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۲۳ : مرا از لاف نه عجز سخن کوته زبان دارد |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۲۴ : چه غم دیوانه ما از گزند آسمان دارد؟ |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۲۵ : من و حسنی که نیل چشم زخم از آسمان دارد |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۲۶ : مرا نازک نهالی قصد جان ناتوان دارد |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۲۷ : مرا فکر غریب آواره دایم از وطن دارد |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۲۸ : مه ناشسته رو کی رتبه دلدار من دارد؟ |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۲۹ : اگرچه لاله من ریشه در خاک چمن دارد |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۳۰ : لباس عاریت پیش از طلب انداختن دارد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۳۱ : خضر چشم حیات از آب حیوان سخن دارد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۳۲ : نفس یک پا درون خانه، یک پا در برون دارد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۳۳ : کجا پروای ما سرگشتگان آن مه جبین دارد؟ |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۳۴ : دل رنگین لباسان تیرگی را در کمین دارد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۳۵ : سر شوریده من هر نفس صد آرزو دارد |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۳۶ : سمندر داغها از آتش رخسار او دارد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۳۷ : زچشم بد خدا آن پاک دامن را نگه دارد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۳۸ : چسان مژگان خونین گریه ما را نگه دارد؟ |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۳۹ : دل بی دست و پا چون آه سوزان را نگه دارد؟ |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۴۰ : گریبان دلم را نعره مستانه ای دارد |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۴۱ : دلی کز زلف او شیرازه جمعیتی دارد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۴۲ : دگر هر ذره خاکم هوای کشوری دارد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۴۳ : دل بی طالع ما دلربای غافلی دارد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۴۴ : مرا پاس ادب زان آستان مهجور می دارد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۴۵ : چه پروا داغ من از دیده های شور می دارد؟ |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۴۶ : چه باک از عاشق بی باک آن طناز می دارد؟ |
96 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۴۷ : لب نانی که از دامان سایل باز می دارد |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۴۸ : به قامت سرو را از قد کشیدن باز می دارد |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۴۹ : کجا از تیغ سرگرم محبت باک می دارد؟ |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۵۰ : خیال تیغ سیرابش مرا جان تازه می دارد |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۵۱ : دل بی غم نصیب از نقطه سودا نمی دارد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۵۲ : هنرور را هنر گرد غم از دل برنمی دارد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۵۳ : زآه عاشقان اندیشه ای اختر نمی دارد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۵۴ : تمنای فروغ آن ماه سیما برنمی دارد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۵۵ : دل بیمار من ناز مداوا برنمی دارد |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۵۶ : عرق رخسار آن خورشید طلعت بر نمی دارد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۵۷ : نظر عاشق به خط زان روی انور برنمی دارد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۵۸ : شکوه عشق را گردون گردان برنمی دارد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۵۹ : دو روزی بیش جان سنگینی تن بر نمی دارد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۶۰ : دل حق جو نظر بر عالم باطل نمی دارد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۶۱ : بجز تشویش خاطر عالم فانی نمی دارد |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۶۲ : فروغ دل مرا از نور مهر و مه غنی دارد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۶۳ : دل رم کرده ناخوش آستین افشاندنی دارد |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۶۴ : به ذوق آشتی از دوستان رنجیدنی دارد |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۶۵ : بدن را در زمین هرگز روان پاک نگذارد |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۶۶ : به هر محفل بهشتی روی من منزل کجا گیرد؟ |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۶۷ : مکن بر نفس رحمت با تو چون راه جفا گیرد |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۶۸ : سبکسیر توکل کی پی هر رهنما گیرد؟ |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۶۹ : زدیدار تو از یوسف زلیخا مهر برگیرد |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۷۰ : به حسن نقش از ان نقاش هر کس چشم برگیرد |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۷۱ : زبیتابان کجا آن مست بی پروا خبر گیرد؟ |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۷۲ : زبی مغزی هواجویی که دنبال هوس گیرد |
19 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۷۳ : دل عاشق چه لذت از بهشت جاودان گیرد؟ |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۷۴ : زدلسوزان که را دارم که جا در انجمن گیرد؟ |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۷۵ : حدیث تلخ را جاهل شراب ناب می گیرد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۷۶ : به خواب آن چشم دل از عاشق ناشاد می گیرد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۷۷ : سخن رنگ اثر از سینه افگار می گیرد |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۷۸ : چو شاهین بر سر دست آن شکار انداز می گیرد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۷۹ : دل از عاشق به شرم آن نرگس غماز می گیرد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۸۰ : شعور از زاهد خشک آن لب می نوش می گیرد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۸۱ : زخون خویش تیغ دشمن من رنگ می گیرد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۸۲ : اگرچه رنگ می گیرد زمه هر جا بود سیبی |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۸۳ : به ابرام آن که از دنیاپرستان کام می گیرد |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۸۴ : غباری از بیابان جنون بالا نمی گیرد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۸۵ : علایق دامن آزاده ما را نمی گیرد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۸۶ : تن آسانی عنان زندگانی را نمی گیرد |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۸۷ : زآه و دود عاشق حسن را کلفت نمی گیرد |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۸۸ : فسون صبر در دلهای پرخون در نمی گیرد |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۸۹ : کسی از زلف پریشان خونبهای دل نمی گیرد |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۹۰ : دل آزاده را هرگز غم عالم نمی گیرد |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۹۱ : زخونم رنگ آن رخساره گلگون نمی گیرد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۹۲ : چه دارد عالم فانی که استغنا توانم زد؟ |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۹۳ : اگرچه خاکسارم بر جهان پا می توانم زد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۹۴ : به خلوت هر که رخت از حلقه جمعیت اندازد |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۹۵ : جنونی کو که آتش در دل پرشورم اندازد؟ |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۹۶ : شکر در آب گوهر لعل خندان تو اندازد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۹۷ : زپا عشاق را آن نرگس مستانه اندازد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۹۸ : شکوه عقل را بسیاری گفتار کم سازد |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۲۹۹۹ : زخود هر کس که بیرون رفت کی با همرهان سازد؟ |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۰۰ : به رغبت با خم زلفش دل بیتاب می سازد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۰۱ : مرا پیمانه کی سیر از شراب ناب می سازد؟ |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۰۲ : محبت حسن را سرگرم در بیداد می سازد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۰۳ : محبت سنگ خارا را ز اهل درد می سازد |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۰۴ : چها تا با هوسناکان کند رخسار گلرنگش |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۰۵ : جمالت دیده ها را مطلع انوار می سازد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۰۶ : چراغ حسن را دامان خط مستور می سازد |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۰۷ : نمک داغ مرا چون مرهم کافور می سازد |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۰۸ : برای رزق من گردون عبث تدبیر می سازد |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۰۹ : دل خام مرا رخسار آتشناک می سازد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۱۰ : غم من عالم بیدرد را غمخواره می سازد |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۱۱ : زشکر خنده لعل او روان را تازه می سازد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۱۲ : لبش از خنده دندان نما جان تازه می سازد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۱۳ : فرنگی طلعتی کز دین مرا بیگانه می سازد |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۱۴ : به داغی عشق کار مردم دیوانه می سازد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۱۵ : خمار باده مهر دوستان را کینه می سازد |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۱۶ : سرشک گرم با مژگان و چشم تر نمی سازد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۱۷ : زشوق عالم بالا روان با تن نمی سازد |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۱۸ : دماغ خشک ما را باده رنگین نمی سازد |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۱۹ : مکن کاری که از جورت دل اندوهگین لرزد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۲۰ : قدح لبریز چون شد از شراب ناب می لرزد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۲۱ : به مقدار بصیرت خاطر آگاه می لرزد |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۲۲ : مرا چون دل تپد در بر، دل جانانه می لرزد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۲۳ : دل ما بر سیه روزان فقر از خود فزون سوزد |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۲۴ : سرشک گرم در چشم تر من خواب می سوزد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۲۵ : اگرچه شمع کافوری خرد در خانه می سوزد |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۲۶ : خمار می مرا در گوشه میخانه می سوزد |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۲۷ : کدامین روز بر حالم دل خارا نمی سوزد؟ |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۲۸ : مرا صد آه یکبار از دل صد چاک می خیزد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۲۹ : غبار تیره بختی از دهان شکوه می خیزد |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۳۰ : ز ماتمخانه ما نغمه عشرت کجا خیزد؟ |
103 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۳۱ : ز اشک دیده بیدرد زنگ از دل کجا خیزد؟ |
19 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۳۲ : به مستی آه خون آلود از دل بیشتر خیزد |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۳۳ : زرفتارت امان از عالم ایجاد برخیزد |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۳۴ : زدین ناقصم از سبحه استغفار برخیزد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۳۵ : مسیحا از سر بالین من رنجور برخیزد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۳۶ : خوشا افتاده ای کز خاک ره چالاک برخیزد |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۳۷ : مرا آن روز از آیینه دل زنگ برخیزد |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۳۸ : به عزم رقص چون سرو قباپوش تو برخیزد |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۳۹ : نشد از دل غبار از شیشه و پیمانه برخیزد |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۴۰ : کجا تدبیر پیران کهنسال از جوان خیزد؟ |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۴۱ : کجا بی باده زنگ از خاطر اندوهگین خیزد؟ |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۴۲ : زرخسار تو رنگ از گلشن ایجاد می خیزد |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۴۳ : مرا از دل زقرب خط دلبر دود می خیزد |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۴۴ : زسوز دل مرا از چشم گریان دود می خیزد |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۴۵ : مرا اسباب عشرت از دل دیوانه می خیزد |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۴۶ : دل هر کس به تعظیم سخن از جا نمی خیزد |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۴۷ : زدل زنگ ملال از باده احمر نمی خیزد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۴۸ : غبار غم به می از جان غم پرور نمی خیزد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۴۹ : که می نالد که آه از جان شیدا برنمی خیزد؟ |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۵۰ : سیاهی از دل چون گلخن ما برنمی خیزد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۵۱ : تلاش نام داری چون نگین تن در سیاهی ده |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۵۲ : به کشت خشمگینان آتش از ابر بلا ریزد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۵۳ : ترا از ساده لوحی هر که گل در پیرهن ریزد |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۵۴ : گل اندامی که در پیراهن من خار می ریزد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۵۵ : به مستی بی طلب بوس از دهان یار می ریزد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۵۶ : مسلسل حرف از ان مژگان خوش تقریر می ریزد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۵۷ : کجا خون مرا آن ساقی طناز می ریزد؟ |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۵۸ : غمی هر دم به دل از سینه صد چاک می ریزد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۵۹ : زیاد آن ستمگر از رخ من رنگ می ریزد |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۶۰ : اگر در دام او اشکی دل دیوانه می ریزد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۶۱ : به دلهای فگار آن لعل روشن گوهر آویزد |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۶۲ : هلال عید از گردون زنگاری هویدا شد |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۶۳ : زپیری حرص دنیا نفس طامع را دو بالا شد |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۶۴ : فروغ حسن یار از چهره گلزار پیدا شد |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۶۵ : زروی لاله رنگت آب رونق از چمنها شد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۶۶ : اگر ناقص به روشن گوهری واصل تواند شد |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۶۷ : حجاب آسمان کی مانع ما می تواند شد؟ |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۶۸ : که ساکن در دل ویرانه ما می تواند شد؟ |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۶۹ : ز اکسیر قناعت خاک شکر می تواند شد |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۷۰ : که با قد دو تا از مرگ غافل می تواند شد؟ |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۷۱ : چنین گر آتشین از باده آن رخسار خواهد شد |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۷۲ : به این عنوان اگر روی تو آتشناک خواهد شد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۷۳ : گل از نشو و نماگر این چنین برجسته خواهد شد |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۷۴ : نصیب از نعمت بسیار دیگرگون نخواهد شد |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۷۵ : زنور عارضش هر ذره ای خورشید منظر شد |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۷۶ : به دل باشد گران چشمی که بی اشک دمادم شد |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۷۷ : نگار نوخطی رام نگاه صید بندم شد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۷۸ : رگ جانها به هم پیوسته شد زلف پریشان شد |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۷۹ : ز خط رویش چراغ دیده شب زنده داران شد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۸۰ : دل تاریک من روشن زفیض صبحگاهی شد |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۸۱ : زدل طرفی نبستی در جهان گل چه خواهی شد؟ |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۸۲ : بهار نوجوانی رفت، کی دیوانه خواهی شد؟ |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۸۳ : اگر از خال لب مهر دهان من نخواهی شد |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۸۴ : گریبان چاکی عشاق از ذوق فنا باشد |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۸۵ : بهشت و دوزخ ما هجر و وصل آن پسر باشد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۸۶ : غرور نوخطان افزون زخوبان دگر باشد |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۸۷ : به مقدار تمنا داغ در دل جلوه گر باشد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۸۸ : دل آزاد طبعان فارغ از قید هوس باشد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۸۹ : لب نو خط جانان دور باش بوالهوس باشد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۹۰ : مرا پیغام لطفی از زبان خامه بس باشد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۹۱ : اگر جان دربهای می دهی بر می ستم باشد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۹۲ : دمی کز روی آگاهی بود تیغ دودم باشد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۹۳ : خوشا دردی که از چشم بداندیشان نهان باشد |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۹۴ : مرا دوری به جای خویش با آن سیمتن باشد |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۹۵ : چه امید برومندی مرا زان سیمتن باشد؟ |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۹۶ : اگر فتح جگرداران به تیغ افراختن باشد |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۹۷ : دمی چون صبح می خواهم درین عالم زمن باشد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۹۸ : کیم من تا سلیمان میهمان خوان من باشد؟ |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۳۰۹۹ : در آغاز محبت خاطر عاشق غمین باشد |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۰۰ : ز ابروی تو دل گردد زره، گر آهنین باشد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۰۱ : به خاک و خون کشیدی ز انتظارم، این چنین باشد! |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۰۲ : خوشا رندی که در میخانه اش آن آبرو باشد |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۰۳ : من ناکس کیم تا در سرشتم آرزو باشد؟ |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۰۴ : نهان در ابر دایم آفتاب زندگی باشد |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۰۵ : ز فرمان قضا گردنکشی دیوانگی باشد |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۰۶ : به مستی از ته دل آدمی خشنود می باشد |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۰۷ : دو شب از ماه نو سالی به عید امید می باشد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۰۸ : نگاه نرگس نیلوفری خونخوار می باشد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۰۹ : پرستاری دل افگار را دشوار می باشد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۱۰ : طلبکار خدا را درد دل بسیار می باشد |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۱۱ : تو پنداری دل خوش در جهان بسیار می باشد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۱۲ : حضور قلب کی در سینه پرشور می باشد؟ |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۱۳ : گل بی خار را شبنم زچشم شور می باشد |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۱۴ : بهار زندگانی با خزان همدوش می باشد |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۱۵ : دل بی آرزو آسوده از تشویش می باشد |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۱۶ : صفا دارد جهان تا دل زکلفت پاک می باشد |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۱۷ : گرفتاری به قدر رشته آمال می باشد |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۱۸ : زسالک شکوه پردازی نه شرط راه می باشد |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۱۹ : زدوری بیش وصل دلبران جانکاه می باشد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۲۰ : خرابیهای ظاهر حافظ دیوانه می باشد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۲۱ : دل یکرنگ در غمخانه دنیا نمی باشد |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۲۲ : بهشتی بی دماغان را به از خلوت نمی باشد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۲۳ : دل پر آرزو خالی زشور و شر نمی باشد |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۲۴ : شراب بیخودی در شیشه و ساغر نمی باشد |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۲۵ : اثر آه و فغان را در دل خرم نمی باشد |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۲۶ : گلستان ارم جز عارض جانان نمی باشد |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۲۷ : نظرگاهی مرا غیر از دل روشن نمی باشد |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۲۸ : حصاری آدمی را به زهمواری نمی باشد |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۲۹ : سخن را از خموشی پرده بر رو گر دهن پوشد |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۳۰ : دل ظالم از آب چشم مظلومان نیندیشد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۳۱ : زجوش مغز مستان را به سردستار می رقصد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۳۲ : سبک مغزی کز اسباب جهان بر خویش می بالد |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۳۳ : خط شبرنگ از ان لعل لب گلرنگ می بالد |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۳۴ : نسیم مصر با صد کاروان یوسف لقا آمد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۳۵ : به ناز افراختی قامت فلکها در سجود آمد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۳۶ : نماند بر زمین هر کس به طینت خاکسار آمد |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۳۷ : بده ساقی می گلگون که ایام بهار آمد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۳۸ : در و دیوار در وجد از نسیم نوبهار آمد |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۳۹ : زمین و آسمان از ناله من در خروش آمد |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۴۰ : شدم آسوده تا از دیده اشک لاله رنگ آمد |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۴۱ : زدلسوزان مرا بر سر همین داغ جنون آمد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۴۲ : خرد از سر زجوش شعله سودا برون آمد |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۴۳ : به عنوانی از ان لب خط جان پرور برون آمد |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۴۴ : به دور خط زشرم آن لعل جان پرور برون آمد |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۴۵ : به طوف خاک من گر آن سراپا ناز می آمد |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۴۶ : چنین ساقی اگر دور شراب ناب گرداند |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۴۷ : نه آن مرغم که گرد عالمم پرواز گرداند |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۴۸ : دل شیرین نمی گردد به سیل از جای خود، ورنه |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۴۹ : نه هر پیمانه ای از حال خود ما را بگرداند |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۵۰ : زخود بیگانگی را آشنایی عشق می داند |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۵۱ : زمین را وحشی رم کرده یک کف خاک می داند |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۵۲ : کجا داغ جنون را قدر هر فرزانه می داند؟ |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۵۳ : زبی پروایی آن بیدرد قدر ما نمی داند |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۵۴ : چه شد قدر مرا گر چرخ دون پرور نمی داند؟ |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۵۵ : بهار عارض او را به سامان کس نمی داند |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۵۶ : چه شد گر خصم بداختر بهای من نمی داند؟ |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۵۷ : دل دیوانه من دوست از دشمن نمی داند |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۵۸ : زنقش آرزو دل پاک گردیدن نمی داند |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۵۹ : زگرمی خون من جوهر به تیغ او بسوزاند |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۶۰ : اگر ته جرعه خود یار بر خاک من افشاند |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۶۱ : که در عیش و طرب پیوسته در دار فنا ماند؟ |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۶۲ : نگردد زهر سبز آنجا که تریاق از زمین روید |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۶۳ : ز اسباب جهان حسرت به دنیادار می ماند |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۶۴ : زخون خوردن اثرهای نمایان باز می ماند |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۶۵ : نصیب خویش هر کس یافت در دنیا نمی ماند |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۶۶ : دل از غش صاف چون گردید در دنیا نمی ماند |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۶۷ : زدوزخ گرمی هنگامه صحبت نمی ماند |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۶۸ : زدل در سینه غیر از آه غم پرور نمی ماند |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۶۹ : سخن پوشیده در لعل لب جانان نمی ماند |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۷۰ : به دل مژگان آن ناآشنا پنهان نمی ماند |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۷۱ : دهان تنگ آن شیرین پسر پنهان نمی ماند |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۷۲ : سر شوریده را فکر سرانجامی نمی ماند |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۷۳ : زآتش گل به اعجاز رخ نیکو برویاند |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۷۴ : حباب و موج را هر کس که از دریا جدا بیند |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۷۵ : رخ بهبود کار خویش آن غافل چسان بیند؟ |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۷۶ : همین سرگشتگی چشم حریص از مال می بیند |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۷۷ : کسی کز عقل وحشی شد چون مجنون بد نمی بیند |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۷۸ : زحیرت عاشق از نظاره اغیار گل چیند |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۷۹ : زسنگ کودکان از پا دل دیوانه ننشیند |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۸۰ : زخون دل شراب، از پاره دل کن کباب خود |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۸۱ : تو از نام بلند ای نوجوان بردار کام خود |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۸۲ : کسی تا کی خورد چون شمع رزق از استخوان خود؟ |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۸۳ : به بی برگی قناعت می کنم تا نوبهار آید |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۸۴ : به همت کشتی تن را شکستم تا چه پیش آید |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۸۵ : نه چندان است شوق من که از دل بر زبان آید |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۸۶ : کجا از هر مقلد کار ارباب بیان آید؟ |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۸۷ : به مهر و مه کجا از مغز ما سودا برون آید؟ |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۸۸ : کجا آسان زقید جسم پای دل برون آید؟ |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۸۹ : به امید چه از تن غافلان را جان برون آید؟ |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۹۰ : زقید جسم جانهای عزیز آسان برون آید |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۹۱ : اگر طوفان زچشم خونفشان من برون آید |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۹۲ : گر از نظاره خورشید در چشم آب می آید |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۹۳ : مرا از غفلت خود بر سر این بیداد می آید |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۹۴ : به گوشم ناله اغیار دردآلود می آید |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۹۵ : غم عالم به دل از دیده خونبار می آید |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۹۶ : دل از مژگان خواب آلود در زنهار می آید |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۹۷ : درین صحرا که یارب از پی نخجیر می آید؟ |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۹۸ : به قتل من چنان بیتاب آن شمشیر می آید |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۳۱۹۹ : به آیین تمام از خم شراب صاف می آید |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۰۰ : شود پاک از گنه هر کس به کوی عشق می آید |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۰۱ : که بر بالین من با قامت چالاک می آید؟ |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۰۲ : به آسانی به روی زرد ما کی رنگ می آید؟ |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۰۳ : نفس از سینه ام از بس به خون آغشته می آید |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۰۴ : از ان گلشن دل گستاخ من گل چیده می آید |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۰۵ : اگر درد مرا زان بی مروت چاره می آید |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۰۶ : بغیر از دل مصاف عشق دیگر از که می آید؟ |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۰۷ : کدامین آتشین سیما به این ویرانه می آید؟ |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۰۸ : گران گشتم به چشمش بس که رفتم بی طلب سویش |
195 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۰۹ : نه بیدردی است گر اشکم به چشم تر نمی آید |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۱۰ : ز آهم نم به چشم چرخ بداختر نمی آید |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۱۱ : ز مغز من به صهبا خشکی غم برنمی آید |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۱۲ : مصفا تا نمی گردد، زتن جان بر نمی آید |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۱۳ : خیال او به تدبیر از دل من برنمی آید |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۱۴ : زدل کاری که آید از لب خندان نمی آید |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۱۵ : زانجم نور مه در دیده روزن نمی آید |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۱۶ : به کار سینه صافان دیده روشن نمی آید |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۱۷ : زمن راز دل صدچاک پوشیدن نمی آید |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۱۸ : به خاطر هیچگه آن قامت موزون نمی آید |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۱۹ : زدست خواجه از ابرام زر بیرون نمی آید |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۲۰ : تمنا از دل اهل هوس بیرون نمی آید |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۲۱ : تمنا از دل اهل هوس بیرون نمی آید |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۲۲ : نبیند زیر پای خویش، رعنا این چنین باید |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۲۳ : زدل رم می کند، چشم بلاجو این چنین باید |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۲۴ : نوا پیوسته در بزم شراب ناب می باید |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۲۵ : زسوز عشق داغی بر دل افگار می باید |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۲۶ : نکویان را عتاب و لطف با هم یار می باید |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۲۷ : قبول عشق سرکش را دل دیوانه می باید |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۲۸ : مدام از عشق جوشی در دل بی کینه می باید |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۲۹ : مگر زلف سبکسیر تو از جولان بیاساید |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۳۰ : دل عاشق کجا از ساغر سرشار بگشاید؟ |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۳۱ : دل عاشق کی از هر نسخه وصف الحال بگشاید؟ |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۳۲ : به هر نامحرمی عاشق لب اظهار نگشاید |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۳۳ : گره تا کی ز ابروی سخن پرداز نگشاید؟ |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۳۴ : حواس کم خرد را نفس جاهل کار فرماید |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۳۵ : مقام بوسه لب زان عارض سیراب می جوید |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۳۶ : به می آن کس که کلفت از دل پرشور من شوید |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۳۷ : غبار کلفت از دل ساغر سرشار می شوید |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۳۸ : زدل زنگ کدورت چشم خونپالا نمی شوید |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۳۹ : صدف گرد یتیمی از رخ گوهر نمی شوید |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۴۰ : که حال دردمندان پیش چشم یار می گوید؟ |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۴۱ : دل سودازده در طره دلدار افتاد |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۴۲ : هرکه را چشم بر آن طاق دو ابرو افتاد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۴۳ : عشق تا هست عنان را به هوس نتوان داد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۴۴ : آن که از عمر سبکسیر وفا می طلبد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۴۵ : هرکه از گریه بیدرد اثر می طلبد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۴۶ : قطره بیجگری کز نظر ما افتد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۴۷ : نوبت عقده گشایی چو به ما می افتد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۴۸ : دل ارباب تنعم ز نوا می افتد |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۴۹ : هرکجا پرتو جانانه ما می افتد |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۵۰ : کور باد آن که ز روی تو نظر می پیچد |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۵۱ : یوسفی نیست دل خوش که هویدا گردد |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۵۲ : زهر، تریاق به اکسیر مدارا گردد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۵۳ : نفس از توبه صادق دم عیسی گردد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۵۴ : جوهر می ز رگ ابر مثنی گردد |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۵۵ : پنبه گوشم اگر پنبه مینا گردد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۵۶ : آب خوب است لب خشکی ازو تر گردد |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۵۷ : سخن عشق محال است مکرر گردد |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۵۸ : حسن در هر نگهی عالم دیگر گردد |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۵۹ : هرکه باریک شد از فکر، سخنور گردد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۶۰ : نیست ممکن که دل ما ز وفا برگردد |
123 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۶۱ : چه بهشتی است که یارم ز سفر برگردد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۶۲ : که گمان داشت ز خط حسن تو زایل گردد؟ |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۶۳ : که گمان داشت ز خط حسن تو زایل گردد؟ |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۶۴ : در واکرده، در بسته ز دربان گردد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۶۵ : خواب هرکس ز خیال تو پریشان گردد |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۶۶ : دل ما کی تهی از درد به افغان گردد؟ |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۶۷ : چشم شوخ تو چو بر همزن مژگان گردد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۶۸ : نخل قد تو به باغی که خرامان گردد |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۶۹ : سر شوریده ز تسلیم به سامان گردد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۷۰ : نفس سرکش چه خیال است به فرمان گردد؟ |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۷۱ : چون ز می صفحه رخسار تو گلگون گردد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۷۲ : گر چنین خون دل ازان طره مشکین گردد |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۷۳ : گر چنین خون دل ازان طره مشکین گردد |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۷۴ : منحرف از نگه آن قبله ابرو گردد |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۷۵ : از نظر بازی من چشم سخنگو گردد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۷۶ : وقت ارباب دل آشفته به مویی گردد |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۷۷ : عقده چون وقت رسد عقده گشا می گردد |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۷۸ : هرکه تسلیم به فرمان قضا می گردد |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۷۹ : دولت حسن ز خط زیر و زبر می گردد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۸۰ : دل هرکس که مقید به هوس می گردد |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۸۱ : سر ارباب جدل خرج زبان می گردد |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۸۲ : راست آزرده کی از زخم زبان می گردد؟ |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۸۳ : دیدنت باعث سرسبزی جان می گردد |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۸۴ : آدمی پیر چو شد حرص جوان می گردد |
2846 |
3 |
غزل شمارهٔ ۳۲۸۵ : اشک دریادل ما گرد جهان می گردد |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۸۶ : صبر در عشق ز دلها سفری می گردد |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۸۷ : کوه در بادیه شوق کمر می بندد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۸۸ : غنچه باغ حیا سر به گریبان خندد |
253 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۸۹ : دل سنگین ترا هر که به انصاف آرد |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۹۰ : کلفت از سینه می ناب برون می آرد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۹۱ : تیغ سیراب تو فیض دم عیسی دارد |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۹۲ : چهره ات رنگ ز گلدسته مینا دارد |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۹۳ : دل آسوده طمع هر که ز دنیا دارد |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۹۴ : می در آن لعل گهربار تماشا دارد |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۹۵ : عاشق از طعنه اغیار چه پروا دارد؟ |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۹۶ : از ترشرویی ما خاک چه پروا دارد؟ |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۹۷ : آه عشاق سینه روز اثرها دارد |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۹۸ : چشم پرکار تو در پرده بیانها دارد |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۳۲۹۹ : مرهم زخم مرا شور محبت دارد |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۰۰ : سالک از منزل نزدیک شکایت دارد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۰۱ : شوق من سرکشی از زلف معنبر دارد |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۰۲ : سخنی کز دل بیتاب بود پردارد |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۰۳ : عشق صد لخت جگر بر مژه تر دارد |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۰۴ : می کجا مهر حجاب از لب ما بردارد؟ |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۰۵ : حسن در خانه زین جلوه دیگر دارد |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۰۶ : رهرو عشق کی اندیشه منزل دارد؟ |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۰۷ : خصم را عقل مقید به تحمل دارد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۰۸ : در خور مزد فلک کار به آدم دارد |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۰۹ : بحر هر چند به بر همچو حبابم دارد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۱۰ : دل عاشق چه غم از شورش دوران دارد؟ |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۱۱ : رهرو عشق چه پروای مغیلان دارد؟ |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۱۲ : تشنگان حال جگر سوختگان می دانند |
118 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۱۳ : سالک امید نجات از دل روشن دارد |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۱۴ : از بتان شسته عذاری که حجابی دارد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۱۵ : لب لعل تو اگر جام شرابی دارد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۱۶ : هر که چون زانوی خود آینه داری دارد |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۱۷ : هر که رخساره آیینه گدازی دارد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۱۸ : حسن نو خط تو سرمایه نازی دارد |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۱۹ : گوشه گیری که لب نان حلالی دارد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۲۰ : هر کف خاک ز احسان تو جانی دارد |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۲۱ : نرگس از دور به آن چشم نگاهی دارد |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۲۲ : ذره ام چشم به خورشید لقایی دارد |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۲۳ : جام می چهره اندیشه نمایی دارد |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۲۴ : دل آگاه ز تن فکر رهایی دارد |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۲۵ : پاس اندوه دل تنگ نگه می دارد |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۲۶ : نه همین فکر مرا روز به من نگذارد |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۲۷ : دل و دین و خرد و هوش مرا صهبا برد |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۲۸ : سرو را شیوه رفتار تو از جا ببرد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۲۹ : دل محال است ز ما عشوه دنیا ببرد |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۳۰ : هر که آیینه به روشنگر ساغر ببرد |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۳۱ : صائب این بار به صد دست نگه خواهم داشت |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۳۲ : هر که چون غنچه سر خود به گریبان نبرد |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۳۳ : جان کس از دیدن آن سیب زنخدان نبرد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۳۴ : از سری جوی سعادت که ز دولت گذرد |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۳۵ : زخم عشاق محال است ز خنجر گذرد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۳۶ : چه عجب تیر خدنگ تو گر از دل گذرد؟ |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۳۷ : هر کجا قصه آن طره و کاکل گذرد |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۳۸ : کلفت از مردم آزاده شتابان گذرد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۳۹ : روز و شب بر من مهجور به تلخی گذرد |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۴۰ : پای بر چرخ نهد هر که ز سر می گذرد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۴۱ : روزگار طرب و نوبت غم می گذرد |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۴۲ : از میان تیغ برآورد که زمان می گذرد |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۴۳ : کعبه از کوی تو لبیک زنان می گذرد |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۴۴ : غنچه راز مرا آه به ناخن وا کرد |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۴۵ : دولت از دیده بیدار طلب باید کرد |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۴۶ : خویش را پیشتر از مرگ خبر باید کرد |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۴۷ : ای دل از دشمن خاموش حذر باید کرد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۴۸ : نوبهارست سرانجام زری باید کرد |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۴۹ : دل چون آینه را تار نمی باید کرد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۵۰ : روی آیینه دل تار نمی باید کرد |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۵۱ : خنده چون کبک به آواز نمی باید کرد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۵۲ : رو نهان از دل بی کینه نمی باید کرد |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۵۳ : رخنه هایی که مرا در جگر آن مژگان کرد |
22 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۵۴ : حسن روزی که صف آرایی آن مژگان کرد |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۵۵ : از تپش منع دل بی سر و پا نتوان کرد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۵۶ : قطع امید ازان موی کمر نتوان کرد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۵۷ : دامن دولت دنیا نتوان سخت گرفت |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۵۸ : دعوی بوسه به آن غنچه دهن نتوان کرد |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۵۹ : تا حیا قطع نظر زان گل رخسار نکرد |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۶۰ : برق را در نظر آور به خس و خار چه کرد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۶۱ : سیل را در نظر آور که به ویرانه چه کرد |
21 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۶۲ : سیر حسن خود اگر در دل ما خواهی کرد |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۶۳ : آن که منع من مخمور ز صهبا می کرد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۶۴ : از دو عالم دل اگر رو به سویدا می کرد |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۶۵ : بی تو گر شاخ گلی دیده تماشا می کرد |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۶۶ : حسن آن روز که آیینه مصفا می کرد |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۶۷ : در چمن جلوه گر آن قامت رعنا می کرد |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۶۸ : خضر اگر چاشنی تیغ شهادت می کرد |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۶۹ : از خموشی دل روشن گهران آب خورد |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۷۰ : چند دل خون خود از دوری احباب خورد؟ |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۷۱ : اوست عاقل که درین غمکده صهبا نخورد |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۷۲ : جان ما تاب زهر زلف پریشان نخورد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۷۳ : شعله شوق اگر در دل خارا گیرد |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۷۴ : زاهد خشک ز میخانه چه لذت گیرد؟ |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۷۵ : هر که در وقت جوانی ره طاعت گیرد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۷۶ : اگر آن غنچه دهن مهر ز لب برگیرد |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۷۷ : چه تمتع ز لبش دیده حیران گیرد؟ |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۷۸ : کیست دست من آزاده ز یاران گیرد؟ |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۷۹ : تا دلی از کف ارباب وفا می گیرد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۸۰ : شد فنا هر که سر از تیغ شهادت وا زد |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۸۱ : قدم از صدق درین مرحله می باید زد |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۸۲ : عشق اول به دل سوخته آدم زد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۸۳ : قطره آن کس که پی آب به ظلمت می زد |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۸۴ : هرکه در دامن ارباب نظر دست نزد |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۸۵ : آن کسی چشم و چراغ است نظر بازان را |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۸۶ : نیست ممکن دل آشفته به سر پردازد |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۸۷ : عاشق محو به دلدار نمی پردازد |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۸۸ : گوهر عکس لبش گر به شراب اندازد |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۸۹ : باد اگر پرده ز رخساره یار اندازد |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۹۰ : بر ز نخدان تو هرکس که نگاه اندازد |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۹۱ : اشک را دیده من گوهر غلطان سازد |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۹۲ : زهر را صبر جوانمرد شکر می سازد |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۹۳ : صبر را زمزمه من سفری می سازد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۹۴ : سینه را تیره هوا و هوسی می سازد |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۹۵ : چه میان است که دایم چو دل من لرزد |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۹۶ : پیر بر زندگی افزون ز جوان می لرزد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۹۷ : در حریمی که گل روی ایاغ افروزد |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۹۸ : عشق در سینه خس و خار تمنا سوزد |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۳۳۹۹ : اشک گرمم جگر وادی محشر سوزد |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۰۰ : پایم از گرمی رفتار چنان می سوزد |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۰۱ : هر که زشت است همان زشت به عقبی خیزد |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۰۲ : دل اگر از سر اخلاص ز جا برخیزد |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۰۳ : چون خط از چهره آن ماه لقا برخیزد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۰۴ : در گنه اشک ندامت ز جگر برخیزد |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۰۵ : منعم از خواب عدم تیره روان برخیزد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۰۶ : نه ز می خوردن ما شور و شری برخیزد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۰۷ : می توان گرد خط از آینه حسن زدود |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۰۸ : گریه ابری است که از دامن دل می خیزد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۰۹ : زنگ غفلت ز دل من نگران می خیزد |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۱۰ : من که دارم که گلم بر سر بالین ریزد؟ |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۱۱ : عشق در پای گلی رنگ وفا می ریزد |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۱۲ : زین سعادت که ز بال و پر ما می ریزد |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۱۳ : صبر هر چند به دل رنگ حضر می ریزد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۱۴ : محو دیدار تو راحت ز الم نشناسد |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۱۵ : چه خیال است به تیغش دل بیتاب رسد؟ |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۱۶ : تا کیم نوحه به گوش از دل ناشاد رسد؟ |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۱۷ : کوهکن کیست به گرد من شیدا برسد؟ |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۱۸ : جذبه شوق اگر از جانب کنعان نرسد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۱۹ : دل به مطلب اگر از راه تپیدن نرسد |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۲۰ : چشم عاشق پی جانان به پریدن نرسد |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۲۱ : بی تب و تاب به مخمور شرابی نرسد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۲۲ : دل تهی ناشده از خویش به جایی نرسد |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۲۳ : پیش مژگان درازت که هدف خواهد شد؟ |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۲۴ : خط شبرنگ ز روی تو عیان خواهد شد |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۲۵ : خارج از پرده آهنگ نمی باید شد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۲۶ : هر که ایام خط از سیمبران غافل شد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۲۷ : جگر پاره اگر مایده خوانم شد |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۲۹ : بیت معمور شد آن خانه که ویران تو شد |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۲۸ : لوح محفوظ شد آن دیده که حیران تو شد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۳۰ : اگر آن غمزه خونریز مصور می شد |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۳۱ : پیر گردیدی و کشت املت زرد نشد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۳۲ : صاف با ما دل آن شعله بیباک نشد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۳۳ : عاشقان را چه غم از سلسله پا باشد؟ |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۳۴ : چند جان سختی ما سنگ ره ما باشد؟ |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۳۵ : ساقی بزم اگر آن دلبر رعنا باشد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۳۶ : شمع با مضطرب از دست حمایت باشد |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۳۷ : قبله زن صفتان آینه زر باشد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۳۸ : چشم ناقص گهران بر زر و زیور باشد |
124 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۳۹ : پادشاهی نه به سیم و زر و گوهر باشد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۴۰ : دایم از فکر سفر پیر مشوش باشد |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۴۱ : من و راهی که ز سر سنگ نشانش باشد |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۴۲ : نیست در دست مرا غیر دعا، خوش باشد |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۴۳ : دل ازان دورتر افتاده که واصل باشد |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۴۴ : گر صفای حرم کعبه ز زمزم باشد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۴۵ : نقد روشن گهران در گره غم باشد |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۴۶ : نقد جان را لب خاموش نگهبان باشد |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۴۷ : نمک صبح در آن است که خندان باشد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۴۸ : اهل دل اوست که در وسعت خلق افزاید |
22 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۴۹ : آسمان ساغری از محفل مردان باشد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۵۰ : آتش قافله ما دل روشن باشد |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۵۱ : بیخودی بال و پر روح گشودن باشد |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۵۲ : زردی روی من از باده کشیدن باشد |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۵۳ : داغ هر لاله که بر سینه هامون باشد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۵۴ : چشم بیدار چراغ سر بالین باشد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۵۵ : هرکه را چشم بر آن گوشه ابرو باشد |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۵۶ : نیستم گل که مرا برگ نثاری باشد |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۵۷ : گرچه آن سرو روان در همه جا می باشد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۵۸ : کی دل سالک سرگشته بجا می باشد؟ |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۵۹ : ظاهر و باطن مردان به صفا می باشد |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۶۰ : پیچ و خم لازمه رشته جان می باشد |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۶۱ : دیده زنده دلان اشک فشان می باشد |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۶۲ : شکوه اهل دل از خلق نهان می باشد |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۶۳ : دل سودازدگان گوشه نشین می باشد |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۶۴ : دل پیران کهنسال غمین می باشد |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۶۵ : چهره زرد، مرا ساغر زر می بخشد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۶۶ : جذبه ای کو که مرا جانب دلدار کشد؟ |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۶۷ : دل چسان دست ازان طره طرار کشد؟ |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۶۸ : چند چون طفل ز انگشت کسی شیر کشد؟ |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۶۹ : کی ز تن کار دل خسته به آرام کشد؟ |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۷۰ : هرکه اینجا ز جگر آه ندامت نکشد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۷۱ : سر آزاده ما منت افسر نکشد |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۷۲ : عاشقان را دم تسلیم نفس می رقصد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۷۳ : تا مرا در نظر آن حسن خداداد آمد |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۷۴ : دیگر از پرده برون نغمه طنبور آمد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۷۵ : از قضا چشم سیاه تو به یادم آمد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۷۶ : به لبم بی تو چنان تند نفس می آمد |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۷۷ : شوق من قاصد بیدرد کجا می داند؟ |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۷۸ : دلش از گریه من رنگ نمی گرداند |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۷۹ : خویش را گر ز خور و خواب توانی گذراند |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۸۰ : نه زر و سیم و نه لعل و نه گهر خواهد ماند |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۸۱ : حسرت عمر، مرا در دل افگار بماند |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۸۲ : چهره ات شمع فروزان شده را می ماند |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۸۳ : نه زر و سیم و نه باغ و نه دکان می ماند |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۸۴ : عارفانی که به تسلیم و رضا ساخته اند |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۸۵ : در لب یار نهان عیش جهان ساخته اند |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۸۶ : عاشقان زان لب شیرین به سخن ساخته اند |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۸۷ : محض حرف است که او را دهنی ساخته اند |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۸۸ : هر گروهی به دلیل دگر آویخته اند |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۸۹ : عارفانی که ازین رشته سری یافته اند |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۹۰ : عاقلانی که ز زنجیر تو سر وا زده اند |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۹۱ : تا به تعظیم نهال تو ز جا برجستند |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۹۲ : دردمندان که به ناخن جگر خود خستند |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۹۳ : بال پرواز خود آن مردم غافل بستند |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۹۴ : کیستند اهل جهان، بی سر و سامانی چند |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۹۵ : ما به ساقی و حریفان به شراب افتادند |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۹۶ : گر به شاهان جهان مسند عزت دادند |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۹۷ : قسمتی در خور هرکس چو ز اول دادند |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۹۸ : با لب تشنه جگر سر به سرابم دادند |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۳۴۹۹ : داروی بیهشی از جام صفاتم دادند |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۰۰ : قدرت حرف گرفتند و زبانم دادند |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۰۱ : بی سخن غنچه لبان مست مدامم کردند |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۰۲ : از لب خشک مهیا لب نانم کردند |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۰۳ : غنچه هایی که درین سبز چمن خنده زدند |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۰۴ : سالکانی که قدم در ره جانانه زدند |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۰۵ : نغمه عشق به گوش من دیوانه زدند |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۰۶ : تا تو بی پرده شدی لاله رخان خوار شدند |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۰۷ : اهل معنی به سخن بلبل بستان خودند |
130 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۰۸ : روشنائی که درین دایره صاحب دیدند |
17 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۰۹ : به کمان پشت و به شمشیر دهن بخشیدند |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۱۰ : نه همین اهل خرد آینه اسرارند |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۱۱ : نه غم خار و نه اندیشه خارا دارند |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۱۲ : همه از تاب کمر در خم ایمان دارند |
21 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۱۳ : عشرت روی زمین بی سر و پایان دارند |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۱۴ : شیشه هایی که درستی ز شکستن دارند |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۱۵ : گوشه گیران که ز ایام کناری دارند |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۱۶ : حال من از نظر یار نهان می دارند |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۱۷ : بد درونان که به همواری ظاهر سمرند |
51 |
1 |
غزل شمارهٔ ۳۵۱۸ : خاک شو تا ز بهارت به گل تر گیرند |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۱۹ : مهر را سوختگان بوته خاری گیرند |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۲۰ : روشنانی که ز خورشید نظر می گیرند |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۲۱ : عاشقانی که به تسلیم و رضا می باشند |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۲۲ : جرم یوسف به چه تقریب عزیزان بخشند؟ |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۲۳ : ساده لوحان که می از خم به مدارا نوشند |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۲۴ : غافلان رطل گران را به دو دم می نوشند |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۲۵ : چون نفس زیر فلک دل به هوس راست کند؟ |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۲۶ : ساقی از جامی اگر خاطر ما شاد کند |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۲۷ : فتنه را چشم سیه مست تو هشیار کند |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۲۸ : خط شبرنگ چه با آن رخ پرنور کند؟ |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۲۹ : چشم خود خواجه اگر سیر به تدبیر کند |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۳۰ : هر دلی را که محبت صدف راز کند |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۳۱ : در صدف چشم محال است گهر باز کند |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۳۲ : آتش خشم به یاقوت مدارا چه کند؟ |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۳۳ : داغ با سینه ارباب محبت چه کند؟ |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۳۴ : دل نازک به زبان بازی مژگان چه کند؟ |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۳۵ : خرمن صبر به این برق عنانان چه کند؟ |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۳۶ : سالکان را ز جهان عشق تو بیگانه کند |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۳۷ : رفع دلتنگی من نشأه صهبا نکند |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۳۸ : مکث لب تشنه دیدار به جنت نکند |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۳۹ : غم محال است که تدبیر دل من نکند |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۴۰ : چرخ هرچند دل اهل هنر را شکند |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۴۱ : دست تاک از اثر نشأه صهباست بلند |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۴۲ : رتبه خط تو بالغ نظران می دانند |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۴۳ : یاد رویش نه چراغی است که خاموش کنند |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۴۴ : درد را سوختگان تو به درمان ندهند |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۴۵ : کاهلانی که درین ره به هوس می آیند |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۴۶ : چه بهشتی است که آن بند قبا بگشایند |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۴۷ : دانه از سینه خود مرغ نظر می چیند |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۴۸ : هرچه دریافت کلیم از نظر بینا بود |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۴۹ : هرکه خامش شود از حادثه آزاد بود |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۵۰ : دل اهل نظر آن به که گرفتار بود |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۵۱ : تا به کی مردم چشمم هدف خار بود؟ |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۵۲ : عشق لب تشنه بدمستی اظهار بود |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۵۳ : تا خیال لب لعل تو مرا در سر بود |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۵۴ : بنده حسن خداداد شوم همچو کلیم |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۵۵ : چشمه زمزم ما تیغ تو بیباک بود |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۵۶ : دانه خال تو روزی که مرا در دل بود |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۵۷ : می روشن گهران چهره گلفام بود |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۵۸ : دست و دامن چه سزاوار عطای تو بود؟ |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۵۹ : تا حیا سرمه کش نرگس جادوی تو بود |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۶۰ : یاد آن عهد که دل در خم گیسوی تو بود |
378 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۶۱ : حاصل عمر زخود بیخبران آه بود |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۶۲ : هرچه دیدیم درین باغ، ندیدن به بود |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۶۳ : خانه دل به صفا از نظر بسته بود |
205 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۶۴ : باغ در بسته ما دیده پوشیده بود |
128 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۶۵ : لب لعل تو همان تلخ زبان است که بود |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۶۶ : دل خالی ز هوس خلوت جانانه بود |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۶۷ : شب که روی تو ز می در عرق افشانی بود |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۶۸ : دل دیوانه من قابل زنجیر نبود |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۶۹ : باشد ایمن ز زوال آن که کمالش نبود |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۷۰ : باد را راه در آن طره پیچان نبود |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۷۱ : مکن از بخت شکایت که وبالش می بود |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۷۲ : در خیالم اگر آن زلف پریشان می بود |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۷۳ : نیست غیر از دل خود روزی مهمان وجود |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۷۴ : می شود آب روان چون به رگ تاک رود |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۷۵ : یاد آن جلوه مستانه کی از دل برود؟ |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۷۶ : هرکه پوشد نظر از کام به منزل برود |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۷۷ : دل آگاه به هر شورشی از جا نرود |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۷۸ : عارف از راه به سجاده تقوی نرود |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۷۹ : پند ناصح به جنون من افگار افزود |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۸۰ : رفت در خلوت مینا گل و بلبل آسود |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۸۱ : جگر تشنه محال است که سیراب شود |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۸۲ : از ملامت دل روشن گهران شاد شود |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۸۳ : طایری را که به دام تو گرفتار شود |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۸۴ : گل رخسار تو هرجا که نمودار شود |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۸۵ : کل به خون غوطه خورد جزو چو افگار شود |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۸۶ : چه بهشتی است که دستم کمر یار شود |
295 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۸۷ : کی بود دل به سر کوی تو سیار شود؟ |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۸۸ : نیست ممکن دل ازان جان جهان سیر شود |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۸۹ : شوق را صبر محال است عنانگیر شود |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۹۰ : از ریاضت دل اگر آینه پرداز شود |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۹۱ : خط ازان صفحه رخسار سخنساز شود |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۹۲ : گل بی خار درین غمکده کم سبز شود |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۹۳ : گوهری نیست سخنهاش که از گوش شود |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۹۴ : از نظر دورکی آن خط بناگوش شود؟ |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۹۵ : باده در شیشه و پیمانه من سنگ شود |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۹۶ : حرص را تشنگی افزون به زر و مال شود |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۹۷ : باده کو تا به من آن تلخ زبان رام شود؟ |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۹۸ : اگر از همسفران پیشتر افتم چه شود؟ |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۳۵۹۹ : گر ز رخسار شوی باغ و بهارم چه شود؟ |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۰۰ : در سر زلف تو مجنون دل فرزانه شود |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۰۱ : راه مقصود طی از آبله پا نشود |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۰۲ : مانع شور جنون سلسله پا نشود |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۰۳ : چهره شوخ به یک رنگ مصور نشود |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۰۴ : چون ز خط صفحه رخسار تو ضایع نشود؟ |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۰۵ : دل عاشق تهی از اشک دمادم نشود |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۰۶ : عشق را پرده ناموس نگهبان نشود |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۰۷ : سر آشفته ز دستار بسامان نشود |
113 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۰۸ : حسن را حلقه خط مانع رفتن نشود |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۰۹ : به سخن دعوی بی اصل مبرهن نشود |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۱۰ : مانع گرمروان ساعت سنگین نشود |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۱۱ : تن حجاب سفر جان هوایی نشود |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۱۲ : رتبه زمزمه عشق ندارد زاهد |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۱۳ : عاشق دلشده هرچند که آواز دهد |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۱۴ : دل ما سلطنت فقر به سامان ندهد |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۱۵ : حسن از دیدن خود بر سر بیداد آید |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۱۶ : بس که در سینه من تیر پی تیر آید |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۱۷ : بر سر حرف، گر آن چشم فسون ساز آید |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۱۸ : بی خبر از در من یار مگر باز آید |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۱۹ : چشم دارم که مه نو سفرم باز آید |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۲۰ : چون قلم بر سر غمنامه هجران آید |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۲۱ : بوی دل از نفس باد صبا می آید |
486 |
3 |
غزل شمارهٔ ۳۶۲۲ : حسن در پرده نیرنگ چرا می آید؟ |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۲۳ : به کف شعله اگر نقد شرر می آید |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۲۴ : سرخوش از صحبت ارباب هوس می آید |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۲۵ : چشم آیینه گر از خواب بهم می آید |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۲۶ : از لب خلق دم باد خزان می آید |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۲۷ : خانه بر دوش غریبی ز وطن می آید |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۲۸ : کلکم از سیر بدخشان سخن می آید |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۲۹ : دلبری از خم گیسوی سخن می آید |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۳۰ : گر خس و خار ز گرداب برون می آید |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۳۱ : ناله ای کز دل بیدرد برون می آید |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۳۲ : اگر از سنگ رگ سنگ برون می آید |
21 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۳۳ : خط ز خال لب جانانه برون می آید |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۳۴ : دعوی عشق ز هر بوالهوسی می آید |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۳۵ : آب در دیده پیمانه می می آید |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۳۶ : چشم پرحرف و لب بوسه ربا می باید |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۳۷ : هر طرف لاله رخی هست، نظر می باید |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۳۸ : سرو بستان حیا غنچه جبین می باید |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۳۹ : عاشق آزرده و محزون و غمین می باید |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۴۰ : از تماشا دل افسرده ما نگشاید |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۴۱ : تا به مژگان نرسد اشک، نظر نگشاید |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۴۲ : بس که بیماری عشقم به رگ جان پیچید |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۴۳ : شوقم از نامه به وصل تو فزونتر گردید |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۴۴ : نه همین دل ز سر زلف تو مفتون گردید |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۴۵ : درد می را به من خاک نشین بگذارید |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۴۶ : لاله از رشک رخت خون جگر می گرید |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۴۷ : چه عجب گر ز بهاران به نوایی نرسید |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۴۸ : در جهان کس می عشرت نتوانست کشید |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۴۹ : تا نهال تو قدر از گلشن تقدیر کشید |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۵۰ : از دل خونشده هرکس که شرابی نکشید |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۵۱ : حسن آن روز که تشریف حیا می پوشید |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۵۲ : پنبه نبود که شد از سینه افگار سفید |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۵۳ : می خلد بیشتر از تیر به دل موی سفید |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۵۴ : هرکه آسودگی از عالم امکان جوید |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۵۵ : غیر کی پیش تو پیغام مرا می گوید؟ |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۵۶ : دست اسباب بگیرید و به سیلاب دهید |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۵۷ : خوش بهاری است حریفان نظری بگشایید |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۵۸ : خوشا کسی که دل خود به چشم مست تو داد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۵۹ : بر آن سرم که بشویم ز دیده نقش سواد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۶۰ : ز چشم بد رخ خوب ترا گزند مباد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۶۱ : گل عذار تو از درد نیمرنگ مباد! |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۶۲ : به دور لعل تو یاقوت از آب و رنگ افتاد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۶۳ : ز روی خشت خم از جوش باده جام افتاد |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۶۴ : ز خنده بر جگر حشر داشت (حق) نمک |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۶۵ : من آن نیم که ز درد گران کنم فریاد |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۶۷ : فروغ گوهر دل از سر زبان تابد |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۶۶ : گذشت از نظرم یار سرگران فریاد |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۶۸ : مرا به هر مژه ای اشک بی اثر چسبد |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۶۹ : به درد و داغ دل بیقرار می چسبد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۷۰ : قبا ز شرم بر آن سیمتن نمی چسبد |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۷۱ : نه موج از دل دریا کرانه می طلبد |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۷۲ : شبی ستاره دولت به بام ما افتد |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۷۳ : اگر نقاب ازان روی دلپسند افتد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۷۴ : زخ تو از نگه گرم خوش جلا گردد |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۷۵ : ز درد و داغ دل تیره خوش جلا گردد |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۷۶ : دل از سفر ز بد و نیک باخبر گردد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۷۷ : ز می فروغ لب یار بیشتر گردد |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۷۸ : ز درد و داغ، دل تیره دیده ور گردد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۷۹ : ز چهره تو نگه داغدار برگردد |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۸۰ : تو سعی کن که دلت ساده از رقم گردد |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۸۱ : ز بردباری من موج می شود لنگر |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۸۲ : ز کاهلی به نظرها جوان گران گردد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۸۳ : ملایمت سپر خصم تندخو گردد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۸۴ : ملایمت سپر خصم تندخو گردد |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۸۵ : ز چهره تو نظرها پرآب می گردد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۸۶ : حجاب پرده چشم پرآب می گردد |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۸۷ : خوشا سعادت آن دل که آب می گردد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۸۸ : گل عذار تو بی آب و تاب می گردد |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۸۹ : به دیده آب اگر از آفتاب می گردد |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۹۰ : به دیده آب اگر از آفتاب می گردد |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۹۱ : کجا حریص ملول از گزند می گردد؟ |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۹۲ : سخن ز لعل لبت آبدار می گردد |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۹۳ : فلک ز لنگر من باوقار می گردد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۹۴ : مرا دل از قد خم زنگ ناک می گردد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۹۵ : اگر بهانه طفلان تمام می گردد |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۹۶ : ز باده چشم تو ظالم رحیم می گردد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۹۷ : سری که در ره او بی کلاه می گردد |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۹۸ : ز نوبهار کجا گل شکفته می گردد؟ |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۳۶۹۹ : زمانه ساز به رنگ زمانه می گردد |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۰۰ : ملال در دل بی مدعا نمی گردد |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۰۱ : ز می پرستی خود لاله برنمی گردد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۰۲ : دل رمیده ملول از سفر نمی گردد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۰۳ : نصیب خلق زیاد از نعم نمی گردد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۰۴ : نمرده، عمر کسی جاودان نمی گردد |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۰۵ : جهان حیات کسی را ضمان نمی گردد |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۰۶ : بغیر اشک که راه نگاه من بندد |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۰۷ : ز شکوه گر لبم آن گلعذار می بندد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۰۸ : زبان شکوه ما لعل یار می بندد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۰۹ : کسی که عیب ترا پیش چشم بنگارد |
118 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۱۰ : ترا کسی که به گلگشت بوستان آرد |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۱۱ : جز آن دهن که ازو خنده سر برون آرد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۱۲ : چه غم ز خاطر ما دیدنی برون آرد؟ |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۱۳ : فروغ ذره به چشم من آب می آرد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۱۴ : نظاره لب میگون خمار می آرد |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۱۵ : چه نکهت است که باد بهار می آرد؟ |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۱۶ : کجا به حال مرا چاره ساز می آرد؟ |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۱۷ : نشاط عالم فانی ملال می آرد |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۱۸ : جواب نامه ما را صبا نمی آرد |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۱۹ : چنان کز آن لب خامش عتاب می بارد |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۲۰ : طراوتی که ز رخسار یار می بارد |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۲۱ : درشتی از فلک شیشه رنگ می بارد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۲۲ : درین چمن سرسبز آن برهنه پا دارد |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۲۳ : کسی که با تو نشد آشنا که را دارد؟ |
136 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۲۴ : اگر چه قامت سرو اعتدال را دارد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۲۵ : که می تواند ازان چشم چشم بردارد؟ |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۲۶ : غریق عشق چه اندیشه از خطر دارد؟ |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۲۷ : چه وسعت است که این بحر پرگهر دارد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۲۸ : ز چهره تو بهشت آب و تاب بردارد |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۲۹ : تمام رس نبود باده ای که کف دارد |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۳۰ : هنوز نرگس او مستی ازل دارد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۳۱ : ز نقشهای غریب آنچه جام جم دارد |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۳۲ : گلی که از عرق شرم دیده بان دارد |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۳۳ : کناره گرد خطرهای بیکران دارد |
22 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۳۴ : دل رمیده ما شکوه از وطن دارد |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۳۵ : ز خود گسسته چه پروای آن و این دارد؟ |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۳۶ : خوشم به باده گلگون که رنگ او دارد |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۳۷ : همین نه فاخته در سر هوای او دارد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۳۸ : چه باده غنچه این باغ در سبو دارد؟ |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۳۹ : گلی که بلبل ما برگ عیش ازو دارد |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۴۰ : کسی که دل به خیال تو در گرو دارد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۴۱ : درین محیط چو غواص هرکه ته دارد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۴۲ : شراب روز دل لاله را سیه دارد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۴۳ : خوشا کسی که ز عالم کناره ای دارد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۴۴ : شکفتگی ز می ناب تازگی دارد |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۴۵ : صراحیی که دم صبح قلقلی دارد |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۴۶ : به سینه هرکه تمنای نوگلی دارد |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۴۷ : خوش آن که از دو جهان گوشه غمی دارد |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۴۸ : چه باک حسن ز چشم پر آب می دارد؟ |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۴۹ : چه باک دانه خال از گزند می دارد؟ |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۵۰ : سیه دل از غم دنیا خطر نمی دارد |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۵۱ : فسرده دل نفس خونچکان نمی دارد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۵۲ : درین بهار به گلزار رفتنی دارد |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۵۳ : ز بیم خار خورد در لباس دایم خون |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۵۴ : عذار نوخط دلدار دیدنی دارد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۵۵ : قدم به چشم من خاکسار نگذارد |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۵۶ : به گرد تربت روشندلان دلیر مگرد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۵۷ : چگونه جان ز تنم هجر سینه تاب برد؟ |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۵۸ : بیاض گردن او دست من ز کار برد |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۵۹ : ز زیر تیغ تغافل شکیب من جان برد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۶۰ : تو آن نه ای که ره از خود بدر توانی برد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۶۱ : خوش آن که چون گل ازین باغ خنده رو گذرد |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۶۲ : فروغ روی تو چون از نقاب می گذرد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۶۳ : مرا به زخم زبان روزگار می گذرد |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۶۴ : صباح مستی و شام خمار می گذرد |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۶۵ : ترا چه غم که شب ما دراز می گذرد؟ |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۶۶ : ز خط صفا لب میگون یار پیدا کرد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۶۷ : همین نه چشم مرا روشن آن دلارا کرد |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۶۸ : ز خط صفای دگر روی یار پیدا کرد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۶۹ : قدح به حوصله ما چه می تواند کرد؟ |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۷۰ : به اهل عشق نصیحت چه می تواند کرد؟ |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۷۱ : حساب زخم دل ما که می تواند کرد؟ |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۷۲ : سبکروی که ز سرپا نمی تواند کرد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۷۳ : وصال با من خونین جگر چه خواهد کرد؟ |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۷۴ : دمید صبح، هوای شراب باید کرد |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۷۵ : رسید موسم گل ترک کار باید کرد |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۷۶ : ز بس که سنگ ملامت فلک به کارم کرد |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۷۷ : ز خویشتن سفری اختیار خواهم کرد |
22 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۷۸ : نمی توان ز کرم منع باده خواران کرد |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۷۹ : شکوفه مغز شعور مرا پریشان کرد |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۸۰ : نظر بر آن رخ چون آفتاب نتوان کرد |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۸۱ : علاج غم به می خوشگوار نتوان کرد |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۸۲ : تلاش بیخبری با شعور نتوان کرد |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۸۳ : ترا به یوسف مصر اشتباه نتوان کرد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۸۴ : مرا ز خویش کی آن غنچه لب جدا می کرد؟ |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۸۵ : اگر وطن به مقام رضا توانی کرد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۸۶ : اگر نشسته سفر چون نظر توانی کرد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۸۷ : به خاک راه تو هرکس که جبهه سایی کرد |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۸۸ : ز رفتن تو دل خاکسار رفت به گرد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۸۹ : دل غریب مرا بوی گل بجا آورد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۹۰ : دم مسیح دل دردمند ما نخورد |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۹۱ : ز عشق رشته جانی که پیچ و تاب نخورد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۹۲ : دل شکسته من درد را دوا گیرد |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۹۳ : عنان آه چسان جسم ناتوان گیرد؟ |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۹۴ : ز می مرا تب لرز خمار می گیرد |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۹۵ : غزال چشم تو ره بر پلنگ می گیرد |
124 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۹۶ : ز یاد عیش مرا سینه زنگ می گیرد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۹۷ : ز ناقصان خرد من کمال می گیرد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۹۸ : ملال در دل آزاده جا نمی گیرد |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۳۷۹۹ : نه پشت پای بر اندیشه می توانم زد |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۰۰ : ز کاوش دلم آزار رنگ می بازد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۰۱ : به دور حسن تو با گلستان که پردازد؟ |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۰۲ : چو تیغ او به جبین چین جوهر اندازد |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۰۳ : بهار را چمنت مست رنگ و بو سازد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۰۴ : دل مرا نگه گرم یار می سازد |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۰۵ : کسی که خرده خود صرف باده می سازد |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۰۶ : ز آه من دل سنگین یار می لرزد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۰۷ : دل شکسته عاشق به آه می لرزد |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۰۸ : ز شمع شهپر پروانه ها اگر سوزد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۰۹ : ز گرمی نگهت آب در گهر سوزد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۱۰ : نفس به سینه ام از اضطراب می سوزد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۱۱ : نگه ز دیدن رخسار یار می سوزد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۱۲ : مرا ز باده گلگون دماغ می سوزد |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۱۳ : به روی خوب تو هرکس ز خواب برخیزد |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۱۴ : نگه ز دیده من اشکبار برخیزد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۱۵ : بغیر خط که ز رخسار یار برخیزد |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۱۶ : چه غم ز سینه به یاد وصال برخیزد؟ |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۱۷ : ازین بساط کسی شادمانه برخیزد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۱۸ : ز جلوه تو چو سیلاب الامان خیزد |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۱۹ : به ناله ای ز دل ما چه درد می خیزد؟ |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۲۰ : همیشه از دل من آه سرد می خیزد |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۲۱ : به گریه کی ز دل من غبار می خیزد؟ |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۲۲ : ز جوش نشأه ز مغزم بهار می خیزد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۲۳ : به می غم از دل افگار برنمی خیزد |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۲۴ : لبت ز خنده دندان نما گهر ریزد |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۲۵ : ز جلوه تو دل آسمان فرو ریزد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۲۶ : عرق نه از رخ آن گلعذار می ریزد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۲۷ : ز جلوه تو دل روزگار می ریزد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۲۸ : به عارض تو که رنگ نگاه می ریزد؟ |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۲۹ : فغان ز سینه آسوده محشر انگیزد |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۳۰ : ترا که روی به خلق است از خدا چه رسد؟ |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۳۱ : شراب لعل به آن لعل جانفزا نرسد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۳۲ : به گرد گریه من ابر درفشان نرسد |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۳۳ : ز آه کام دو عالم مرا مهیا شد |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۳۴ : شکوفه از افق شاخسار پیدا شد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۳۵ : ز طرف روی تو خط سیاه پیدا شد |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۳۶ : زخط عذار تو بی آب وتاب خواهد شد |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۳۷ : اگر چنین سخن ما بلند خواهد شد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۳۸ : وفا طلب زجهان فنا نباید شد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۳۹ : به روی گرم تو آیینه تا برابر شد |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۴۰ : ز باده چهره ساقی جهان دیگر شد |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۴۱ : جنون من ز نسیم بهار کامل شد |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۴۲ : زچهره ات عرق شرم چشم حیران شد |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۴۳ : زگریه آینه هر دلی که روشن شد |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۴۴ : ز برق حسن تو هر خار نخل ایمن شد |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۴۵ : فغان که وحشی من مانده از رمیدن شد |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۴۶ : زخنده دل به لعب لعل یار مفتون شد |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۴۷ : رخ بهار ز ته جرعه توگلگون شد |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۴۸ : خوشم که خرده جان صرف یار جانی شد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۴۹ : اگر به بیخبری یار می توانی شد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۵۰ : زصدق اگر نفس صبحگاه خواهی شد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۵۱ : فغان که هستی ما خرج آشنایی شد |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۵۲ : به خاک دیر جبینی که آشنا باشد |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۵۳ : خوش است حس که در پرده حیا باشد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۵۴ : زخاکساری دل برقرار خودباشد |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۵۵ : زانقلاب دل آسوده بیشتر باشد |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۵۶ : خوشا دلی که دراودرد را گذر باشد |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۵۷ : مرا که سایه خم سایه کمر باشد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۵۸ : فروغ گوهر چرخ از جلای دل باشد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۵۹ : مرا جلای دل از چشم خونفشان باشد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۶۰ : زبستگی دل آگاه شادمان باشد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۶۱ : ز چهره حال دل زار من عیان باشد |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۶۲ : دل گشاده من گلستان من باشد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۶۳ : مرا امید نشاط از سپهر چون باشد |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۶۴ : حیات من سخنهای دلنشین باشد |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۶۵ : همیشه صاحب طول امل غمین باشد |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۶۶ : به چشم من گل وخار چمن یکی باشد |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۶۷ : حضور روی زمین در فتادگی باشد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۶۸ : نشاط زنده دلان پایدار می باشد |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۶۹ : نشاط لازم نقص عقول می باشد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۷۰ : سبکروان ترا نقش پا نمی باشد |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۷۱ : خوشا کسی که ز خود باخبر نمی باشد |
22 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۷۲ : به ملک امن رضا شور وشر نمی باشد |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۷۳ : به زیر چرخ دل شادمان نمی باشد |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۷۴ : کسی به ملک رضا خشمگین نمی باشد |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۷۵ : ز کلک تازه من شعر تر نمی گسلد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۷۶ : دلم بجا زتماشای دلنوازآمد |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۷۷ : نه هرکه خواجه شود بنده پروری داند |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۷۸ : نه هر سخن نشناسی سخنوری داند |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۷۹ : کریم اوست که خود را بخیل می داند |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۸۰ : دلیل راه کج از مستقیم می داند |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۸۱ : قد تو سرو چمن را پیاده می داند |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۸۲ : چنان که حسن ترا هیچ کس نمی داند |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۸۳ : دهان تنگ تو هرخرده دان نمی داند |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۸۴ : کجاست می که مرا شیرگیر گرداند |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۸۵ : کمند زلف تو خود را به آفتاب رساند |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۸۶ : خط تو سلسله خود به مشک ناب رساند |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۸۷ : مرا شکستگی پا به آن جناب رساند |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۸۸ : ز حرف بر لب شیرین او اثرماند |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۸۹ : به زیر چرخ مقوس که جاودان ماند |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۹۰ : اثر ز همت مستانه در شراب نماند |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۹۱ : خزان رسید وگل افشانی بهار نماند |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۹۲ : به زلف سنبل وخط بنفشه کی پیچم |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۹۳ : نه گل نه لاله درین خارزار می ماند |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۹۴ : فلک به آبله خار دیده می ماند |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۹۵ : سخن غریب چو شد در وطن نمی ماند |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۹۶ : زخنده تو گره در دلی نمی ماند |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۹۷ : موحدان که به لیل ونهار ساخته اند |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۹۸ : سبکروان به زمینی که پاگذاشته اند |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۳۸۹۹ : سبکروان ز خم آسمان برآمده اند |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۰۰ : فسردگان که اسیر جهان اسبابند |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۰۱ : سزد که خرده جان را کند نثار سپند |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۰۲ : چه دیده است در آن آتشین عذار سپند |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۰۳ : فسردگان که طلسم وجود نشکستند |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۰۴ : خوش آن کسان که دردل برآرزو بستند |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۰۵ : سحر که چهره خورشید را به خون شستند |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۰۶ : هزار نقش مخالف به کار ما کردند |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۰۷ : سبکروان که طلبکار یار می گردند |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۰۸ : اگر ز چهره داغم نقاب بردارند |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۰۹ : کسان که جانب هم را نگه می دارند |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۱۰ : سمنبران که به لب آبدار چون گهرند |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۱۱ : به بحر چون صدف آنان که گوش هوش برند |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۱۲ : سبکروان ز غم روزگار بیخبرند |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۱۳ : خوش آن گروه که مست بیان یکدیگرند |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۱۴ : مرا اگر چه کم از خاک راه می گیرند |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۱۵ : سخنوران که درین بوستان نوا سازند |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۱۶ : خوش آن گروه که تن راز عشق جان سازند |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۱۷ : درین ریاض دلی را که آب می سازند |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۱۸ : چو حلقه بر در دل شوق اصفهان بزند |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۱۹ : چرا به خلدبرین از خدا شوی خرسند |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۲۰ : ز خود برآمدگان رستگار می باشند |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۲۱ : در آن مقام که شاهی به هر گدا بخشند |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۲۲ : ترا ز عالم عبرت اگر نظر بخشند |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۲۳ : چه نعمتی است به من قرب آن دهن بخشند |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۲۴ : چگونه باده عرفان جماعتی نوشند |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۲۵ : بتان که خون شهیدان چو آب می نوشند |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۲۶ : دلی که آتش روی تواش کباب کند |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۲۷ : چو در پیاله رنجش می عتاب کند |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۲۸ : ز درد چهره محال است مرد زرد کند |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۲۹ : فغان چه با دل سنگین آن نگار کند |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۳۰ : چو عشق دشمن جان شد حذر چه کار کند |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۳۱ : اگر نه چشم من آن دلنواز باز کند |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۳۲ : جمال را نگه تلخ او جلال کند |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۳۳ : اجل چه کار به جانهای با کمال کند |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۳۴ : به هر چمن قد موزون او خرام کند |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۳۵ : نقاب چهره چو آن زلف مشکفام کند |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۳۶ : لبش به خنده دل غنچه را دونیم کن |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۳۷ : نسیم صبح به آن طره دوتا چه کند |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۳۸ : سخن به مردم افسرده دل اثر چه کند |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۳۹ : بهار و باغ به دلهای آتشین چه کند |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۴۰ : اگر به قامت رعنای او نظاره کند |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۴۱ : دماغ سوختگان را شراب تازه کند |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۴۲ : کجا مرا می گلگون دماغ تازه کند |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۴۳ : کسی برون سرازین بحربیکرانه کند |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۴۴ : سپهر نیک وبد از یکدگر جدا نکند |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۴۵ : سخن طراز چرا مهر برزبان نکند |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۴۶ : خوشا کسی که به دامان خود قدم شکند |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۴۷ : مرا همیشه دل از وصل یار می شکند |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۴۸ : ترانه های جهان گرچه مختلف رنگند |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۴۹ : ز دل نگشت مرا آه سینه تاب بلند |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۵۰ : سپند خال لبت آتشین عذارانند |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۵۱ : نظر لباس پرستان به مال و جاه کنند |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۵۲ : خوش آن کسان که به منت نظر جلا ندهند |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۵۳ : به هر فسرده لب خشک وچشم تر ندهند |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۵۴ : مکن ملاحظه ازآهم ای بهشت وجود |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۵۵ : خطی که گرد رخ او ز مشک ناب بود |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۵۶ : حقوق خدمت اگر در حساب خواهد بود |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۵۷ : ترا اگر به نیاز احتیاج خواهد بود |
20 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۵۸ : مرا که بستگی قفل از کلید بود |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۵۹ : فروغ ماه محال است پایدار بود |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۶۰ : عرق به پاکی گوهر کجا چو باده بود |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۶۱ : ز خانه مست برون آن نگار آمده بود |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۶۲ : اگر چه روی من از درد زعفرانی بود |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۶۳ : اسیر جبه ودستار چند خواهی بود |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۶۴ : اگر چه دیده به خواب از صدای آب رود |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۶۵ : خوش آن که ز آتش تب شعله اثر برود |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۶۶ : به گریه نقطه خال تو از نظر نرود |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۶۷ : به چاره سوز محبت ز جان برون نرود |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۶۸ : به تیغ از سر بی مغز آرزو نرود |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۶۹ : مباد اهل عمل بیخود از شراب شود |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۷۰ : ز اتحاد کجا عشق کامیاب شود |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۷۱ : رخ تو در دل شبها اگر سفید شود |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۷۲ : کسی که کشته آن تیغ آبدار شود |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۷۳ : دل فسرده ز داغ آتشین عذار شود |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۷۴ : اگر کسی متوسل به چاره ساز شود |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۷۵ : سری که خالی از اندیشه محال شود |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۷۶ : غبار معصیت از عفو پایمال شود |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۷۷ : گرسنه چشم کجا سیر از نوال شود |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۷۸ : سخن بجا چو بود رتبه اش زیاده شود |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۷۹ : چو غنچه هر که درین گلستان گشاده شود |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۸۰ : شکوه بحر ز امواج آشکاره شود |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۸۱ : به چشم شوخ رگ خواب تازیانه شود |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۸۲ : اسیر عشق تو دلتنگ از الم نشود |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۸۳ : ز وصل شوق دل داغدار کم نشود |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۸۴ : خوش آن زمان که در آیی ز در شراب آلود |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۸۵ : سواد شب دل شب زنده دار می خواهد |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۸۶ : به درد هر که برآید دوا نمی خواهد |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۸۷ : دل رمیده ما بال وپرنمی خواهد |
19 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۸۸ : ز آفتاب اگر خلق چشم آب دهد |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۸۹ : چرا شراب به زاهد کسی به زور دهد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۹۰ : ستم به عهد تو از چرخ کس نشان ندهد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۹۱ : به صبر مشکل عالم تمام بگشاید |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۹۲ : مرا به میکده هر کس که راه بنماید |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۹۳ : عرق چو بر رخت از گرمی شراب آید |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۹۴ : اگر کلام نه از آسمان فرود آید |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۹۵ : اگر به پیرهن گل وگلاب باز آید |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۹۶ : ز هر نوا دل عشاق کی به جوش آید |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۹۷ : مرا تعجب ازان پر حجاب می آید |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۹۸ : مرا تعجب ازان پر حجاب می آید |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۳۹۹۹ : چنان که گل به سر شاخسار می آید |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۰۰ : ز خود برآ که نسیم بهار می آید |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۰۱ : ز راه صلح مهیای جنگ می آید |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۰۲ : به پرسش من در خون نشسته می آید |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۰۳ : ز ماه نو سفرم تا خبر نمی آید |
22 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۰۴ : ز دل خیال میانش بدر نمی آید |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۰۵ : خیال روی تو از دل بدر نمی آید |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۰۶ : خرد به زور می ناب برنمی آید |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۰۷ : برون ز کیسه ممسک درم نمی آید |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۰۸ : گل از عذار تو چیدن ز من نمی آید |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۰۹ : ز سینه ام نفس خوش برون نمی آید |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۱۰ : ز گل محافظت رنگ وبو نمی آید |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۱۱ : ز مغز پوچ برون آرزو نمی آید |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۱۲ : تردد از دل بی آرزو نمی آید |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۱۳ : مدام چشم تو مست شراب می باید |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۱۴ : اسیر بند قضا رو گشاده می باید |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۱۵ : دو چشم شوخ ترا دیده بان نمی باید |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۱۶ : زبان شکوه به خشم زمانه افزاید |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۱۷ : ز روی نو خط دلدار جان بیاساید |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۱۸ : دل گرفته کی از لاله زار بگشاید |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۱۹ : دل از مشاهده لاله زار نگشاید |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۲۰ : شکسته حالی من پیش یار باید دید |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۲۱ : لطافت رخ ازین بیشتر نمی باشد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۲۲ : چه شد که دامن یار از کفم رها گردید |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۲۳ : خطش دمید وبه عشاق مهربان گردید |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۲۴ : رسید جان به لبم تا به لب شراب رسید |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۲۵ : به زلف او دلم از برق گوشواره رسید |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۲۶ : بهار می رسد آماده جنون باشید |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۲۷ : خط تو تیغ به رخسار آفتاب کشید |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۲۸ : خط عذارتو خورشید رابه دام کشید |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۲۹ : توان به صبر سر سرکشان به دام کشید |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۳۰ : کنون که ناخن تدبیر من شکسته دمید |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۳۱ : دمید صبح تجلی به جان شتاب کنید |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۳۲ : حذر ز فتنه آن چشم نیم باز کنید |
99 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۳۳ : که با تو حرف شهیدان عشق می گوید |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۳۴ : سیه دلی که ز دوران حضور می جوید |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۳۵ : عرق ز شرم تو بر روی آفتاب دوید |
20 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۳۶ : کجا ز سینه من غم شراب می شوید |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۳۷ : اگر چو رشته تن خود به پیچ وتاب دهید |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۳۸ : دنبال دل کمند نگاه کسی مباد |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۳۹ : خط را گذار برلب آن سیمبر فتاد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۴۰ : کو سرو قامتی که دل من ز جا برد |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۴۱ : روی تو صبر از دل بیتاب می برد |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۴۲ : عاشق ز رفتن دل بیتاب می برد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۴۳ : پیغام بیکسان که به دلدار می برد |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۴۴ : از شرم ناله ام که دل از کار می برد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۴۵ : زخمی که ره به لذت ناسور می برد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۴۶ : عشاق را خرام تو از خویش می برد |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۴۷ : دیوانه را به دامن صحرا که می برد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۴۸ : هشیار را به مجلس مستان که می برد |
18 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۴۹ : مکتوب من به خدمت جانان که می برد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۵۰ : سودا کدورت از دیوانه می برد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۵۱ : از بهر دل چه رنج عبث سینه می برد |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۵۲ : چشم تو دل به شیوه پنهان نمی برد |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۵۳ : پروانه ای که گرد تو یک بار می پرد |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۵۴ : راهی که مرغ عقل به یک سال می پرد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۵۵ : از چشم ودل کی آن گل سیراب بگذرد |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۵۶ : از کوچه ای که آن گل بی خار بگذرد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۵۷ : زان قامت بلند نظر باز نگذرد |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۵۸ : آن راکه چشم مست تو بی اختیارکرد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۵۹ : پیش نسیم صبح گل آغوش باز کرد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۶۰ : تیغ ستم ببین چه به زلف ایاز کرد |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۶۱ : مجنون نظر به شوخی چشم غزال کرد |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۶۲ : داغی که کوه را جگر گرم لاله کرد |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۶۳ : خرم کسی که قصر اقامت بنا نکرد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۶۴ : خوش وقت قطره ای که زدریا سفر نکرد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۶۵ : دل آب گشت وتربیت دانه ای نکرد |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۶۶ : هر کس ز قید تن دل روشن برآورد |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۶۷ : روزی که خط سر از لب دلبر برآورد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۶۸ : کی غم مرا ز دل می احمر برآورد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۶۹ : روی تو اشک را ز چکیدن برآورد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۷۰ : تنها ز باغ خود چمن آرا ثمر خورد |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۷۱ : پوشیده یار اگر نه می ناب می خورد |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۷۲ : کم کم دل مرا غم واندیشه می خورد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۷۳ : حرف درشت بردل بی کینه می خورد |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۷۴ : زین نقش نو که روی تو از خط برآب زد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۷۵ : لعل تو خنده بر گهر آفتاب زد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۷۶ : عاقل ز فکر چون به در کبریا رسد |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۷۷ : زخم از هنر همیشه به صاحب هنر رسد |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۷۸ : آیینه کی به چهره شبنم فشان رسد |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۷۹ : عیسی دمی کجاست به درد سخن رسد |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۸۰ : عیسی دمی کجاست به درد سخن رسد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۸۱ : نالان مباد هر که به فریاد من رسد |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۸۲ : فیضی که سهیل به خاک یمن رسد |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۸۳ : از گرد راه قاصد مطلوب می رسد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۸۴ : دولت به لعل پاک گهر زود می رسد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۸۵ : دل می تپد مگر خبر یار می رسد |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۸۶ : گردنکشی به سرو سرافراز می رسد |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۸۷ : هر ناله کی به خلوت جانانه می رسد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۸۸ : شاهی به نشاه می احمر نمی رسد |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۸۹ : از شعر بهره ای به سخنور نمی رسد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۹۰ : رهرو ز فکر پوچ به منزل نمی رسد |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۹۱ : هر ساغری به آن لب خندان نمی رسد |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۹۲ : عمری گذشت ونامه جانان نمی رسد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۹۳ : تا گردباد آه به گردون نمی رسد |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۹۴ : هرگز به چشم شوخی ابرو نمی رسد |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۹۵ : از خط صفای روی تو پادر رکاب شد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۹۶ : تا دیده محو روی تو شد کامیاب شد |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۹۷ : زین درد بی شمار که دل را نصیب شد |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۹۸ : تا آفتاب رایت گل آشکار شد |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۴۰۹۹ : تا بهله محرم کمر آن نگار شد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۰۰ : لعل لبش ز سبزه خط دلنواز شد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۰۱ : تا چهره تو از می گلرنگ آل شد |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۰۲ : مستانه سرو قامت او در خرام شد |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۰۳ : از شب نشین هند دل من سیاه شد |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۰۴ : انگور ما رسید و به خم رفت وباده شد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۰۵ : شوق می از بهار گل اندام تازه شد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۰۶ : پیری که بار عشق به دوش رضاکشد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۰۷ : تا چند دل ترا به هوا وهوس کشد |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۰۸ : اشکم به خاک چهره سیلاب می کشد |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۰۹ : کلفت ز چرخ دیده بیدار می کشد |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۱۰ : آیینه ام ز روشنی آزار می کشد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۱۱ : از روی درد هر که ز دل آه می کشد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۱۲ : از هیچ کس سپهر خجالت نمی کشد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۱۳ : از سرگذشته سربه گریبان نمی کشد |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۱۴ : چون غنچه هر که سربه گریبان نمی کشد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۱۵ : یک دل ز ناوک مژه او رها نشد |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۱۶ : خط ترا که دید که زیر و زبر نشد |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۱۷ : چون چشم خوابناک که شوخی ازو چکد |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۱۸ : شرم از نگاه آن گل سیراب می چکد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۱۹ : از جلوه تو برگ ز پیوند بگسلد |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۲۰ : ساقی به یک پیاله که وقت سحر رساند |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۲۱ : دل را کجا به زلف رسا می توان رساند |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۲۲ : طی شد زمان پیری ودل داغدار ماند |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۲۳ : از همت بلند اثر در جهان نماند |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۲۴ : نه آسمان سبو کش میخانه تواند |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۲۵ : جمعی که دل به طره طرار بسته اند |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۲۶ : خوبان دلم به زلف گرهگیر بسته اند |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۲۷ : آنان که دل به معنی بیگانه بسته اند |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۲۸ : مستان چو غنچه بند قبا را نبسته اند |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۲۹ : در کوی عشق بر رخ کس در نبسته اند |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۳۰ : روی ترا به آتش دلها برشته اند |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۳۱ : مردان ز جان خویش نه آسان گذشته اند |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۳۲ : دلهاکه جا به زلف معنبر گرفته اند |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۳۳ : هوش از نظر به نرگس مستم گرفته اند |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۳۴ : جمعی که هوش خود به می ناب داده اند |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۳۵ : جمعی که بوسه بر قدم دار داده اند |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۳۶ : آنان که دل به عقل خدا دور داده اند |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۳۷ : عیش جهان به رند می آشام داده اند |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۳۸ : هرگز عنان رشته به گوهر نداده اند |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۳۹ : جمعی که بار درد تو بر دل نهاده اند |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۴۰ : جمعی که ره به چشم و دل سیر برده اند |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۴۱ : جمعی که جان به لب گویا سپرده اند |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۴۲ : آنان که دل ز کینه سبکبار کرده اند |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۴۳ : گر خلق را به حرف دهن باز کرده اند |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۴۴ : خال ترا ز دیده تر سبز کرده اند |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۴۵ : این غافلان که جود فراموش کرده اند |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۴۶ : جمعی که افسر از خرد خام کرده اند |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۴۷ : این آهوان که گردن دعوی کشیده اند |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۴۸ : مردم ز فیض عالم بالا چه دیده اند |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۴۹ : گوش از برای نغمه تر آفریده اند |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۵۰ : گر یار را غنی ز نیاز آفریده اند |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۵۱ : مردان اگر نفس به فراغت کشیده اند |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۵۲ : عشاق سر به جیب نه آسان کشیده اند |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۵۳ : عشاق دل به دیده روشن کشیده اند |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۵۴ : از آفتاب چاشنی صبح شد بلند |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۵۵ : جمعی که زیر خاک دل پاک می برند |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۵۶ : این غافلان که دست به پیمانه می برند |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۵۷ : قربانیان شکفته به قصاب برخورند |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۵۸ : آزادگان کجا غم دستار می خورند |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۵۹ : چون حرف شکوه برق ز تیغ زبان زند |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۶۰ : زیر سپهر دست دعا موج می زند |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۶۱ : داغ از حرارت جگرم داد می زند |
208 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۶۲ : گلزار جوش حسن خداداد می زند |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۶۳ : ابر بهار سینه به گلزار می زند |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۶۴ : عاشق که حرف عشق به اغیار می زند |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۶۵ : فال وصال او دل رنجور می زند |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۶۶ : خط تو راه دین ودل وهوش می زند |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۶۷ : یاقوت با لب تودم از رنگ می زند |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۶۸ : زخم تو تیغ بر جگر ماه می زند |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۶۹ : زینسان که شیشه خنده مستانه می زند |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۷۰ : تا سالکان به آبله پایی نمی رسند |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۷۱ : جمعی که در لباس می ناب می کشند |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۷۲ : عاشق کجا به کعبه و دیر التجا کند |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۷۳ : وقت است نوبهار در عیش وا کند |
22 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۷۴ : محبوس آسمان چه پروبال واکند |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۷۵ : آنجا که شوق دست حمایت بدر کند |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۷۶ : آرام را خرام تو آتش عنان کند |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۷۷ : مشکل دل رمیده هوای وطن کند |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۷۸ : هشیار را خرام تو سر مست می کند |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۷۹ : هربلبلی که زمزمه بنیاد می کند |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۸۰ : معشوق کی زاهل هوس یاد می کند |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۸۱ : دل را سیاه آه غم آلود می کند |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۸۲ : بی حاصلی که تربیت بید می کند |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۸۳ : مخمور را نگاه توسرشار می کند |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۸۴ : از دور باش کی حذر اغیار می کند |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۸۵ : مست است وخنده بر من مهجور می کند |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۸۶ : پیمانه چاره سر پرشور می کند |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۸۷ : تقدیر قطع رشته تدبیر می کند |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۸۸ : بر باد می دهد سر بی مغز چون حباب |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۸۹ : عاشق کجا به شکوه دهن باز می کند |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۹۰ : از نسبت عذار تو گل نازمی کند |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۹۱ : هر غافلی که خنده به آوازمی کند |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۹۲ : نازش کسی که بر پدر خویش می کند |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۹۳ : هردم نه بی سبب دل ما رقص می کند |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۹۴ : با مردم آنچه شعله ادراک می کند |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۹۵ : جان رمیده جسم گران را چه می کند |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۹۶ : با خاطر گرفته کدورت چه می کند |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۹۷ : حیران عشق او زر وگوهر چه می کند |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۹۸ : از کف عنان گذاشته منزل چه می کند |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۴۱۹۹ : تیغ زبان به عاشق حیران چه می کند |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۰۰ : با عاشقان عداوت گردون چه می کند |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۰۱ : با طفل آنچه جنبش گهواره می کند |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۰۲ : ریزش چو شیشه هرکه به آوازه می کند |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۰۳ : دل را نگاه گرم تو دیوانه می کند |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۰۴ : هر چند یار ما همه جا جلوه می کند |
123 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۰۵ : عاشق حذر ز آتش سودا نمی کند |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۰۶ : زاهد هوای عالم بالا نمی کند |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۰۷ : عاشق حذر ز دیده اختر نمی کند |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۰۸ : الفت به عاشقان سگ آن کو نمی کند |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۰۹ : آفت ز خودپسند جدایی نمی کند |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۱۰ : در موج خیز غم دل آزاد نشکند |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۱۱ : مهر لب مرا می منصور نشکند |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۱۲ : از پختگی است گر نشد آواز ما بلند |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۱۳ : بعد از فنا ز هستی ما شور شد بلند |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۱۴ : شد چون هدف سر که درین خاکدان بلند |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۱۵ : جمعی که زیر تیغ فنا دست وپا زنند |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۱۶ : آنها که در چمن قدح مل نمی زنند |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۱۷ : اول ثنای عشق فصیحان اداکنند |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۱۸ : حاشا که خلق کار برای خدا کنند |
128 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۱۹ : گر یوسف مرا به دو عالم بها کنند |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۲۰ : جمعی که قطع راه به مژگان تر کنند |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۲۱ : مردان به آب تیغ شهادت وضو کنند |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۲۲ : روزی که زخم کاهکشان را رفوکنند |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۲۳ : گیرم نقاب دور ز سیمای او کنند |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۲۴ : این ناکسان که فخر به اجداد می کنند |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۲۵ : مستان که رو در آینه جام می کنند |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۲۶ : یوسف رخان ز شوق سراغ تومی کنند |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۲۷ : نازک لبان سخن به زبان تو می کنند |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۲۸ : مردان نظر سیاه به دنیا نمیکنند |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۲۹ : چشمی کز انتظار سفیدش نمی کنند |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۳۰ : آمد بهار وخلق به گلزار می روند |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۳۱ : کی دلبران زصحبت دل سیر می شوند |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۳۲ : چشم طمع ندوخته حرصم به مال هند |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۳۳ : توفیق درد وداغ به هر دل نمی دهند |
129 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۳۴ : از عیب پاک شو که هنرها همی دهند |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۳۵ : دولت ز دستگیری مردم بپا بود |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۳۶ : دولت ز دستگیری مردم بپابود |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۳۷ : اشکی که گوهرش ز نژاد جگر بود |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۳۸ : از دل هرآنچه خاست دل آن را مکان بود |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۳۹ : آن را که در جگر نفس آتشین بود |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۴۰ : آن راکه زخمی از دم شمشیر او بود |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۴۱ : غیر از دل دو نیم که خندان چوپسته بود |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۴۲ : زین پیشتر متاع سخن رایگان نبود |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۴۳ : بیرون ز خود کسی که پی مدعا رود |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۴۴ : هر کس که در نماز به روی و ریا رود |
133 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۴۵ : هر جا حدیث خامه من بر زبان رود |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۴۶ : چون غمزه تو بر سر بیداد می رود |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۴۷ : زاهد به کعبه با سر و دستار می رود |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۴۸ : آزاده چون مسیح بر افلاک می رود |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۴۹ : هوش من از نسیم سحرگاه می رود |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۵۰ : می در پیاله کن که گل و لاله می رود |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۵۱ : کی یاد زلفش از دل بی کینه می رود |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۵۲ : یک شب نمی رود که دل از جا نمی رود |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۵۳ : رفتی و خط و خال تو از دل نمی رود |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۵۴ : حکم خرد به مردم مجنون نمی رود |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۵۵ : طغیان نفس بیش به وقت غنا شود |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۵۶ : چینی اگر ز سنبل زلف تو وا شود |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۵۷ : در گلشنی که بند قبای تو وا شود |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۵۸ : از خط فروغ روی تو پنهان کجا شود |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۵۹ : آلوده دردمند به درمان چرا شود |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۶۰ : دل از هجوم نشتر آزار وا شود |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۶۱ : آنجا که خنده لعل ترا پرده در شود |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۶۲ : دل چون کمال یافت سخن مختصر شود |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۶۳ : از نور وحدت آن که دلش بهره ور شود |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۶۴ : پهلوی چرب، دشمن روشن گهر شود |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۶۵ : از آه دل سرآمد ارباب غم شود |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۶۶ : در هر دلی که ریشه غم زعفران شود |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۶۷ : وقت است از شکوفه چمن سیمتن شود |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۶۸ : خلوت ز گفتگوی دو تن انجمن شود |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۶۹ : آن آفتاب رو چو خریدار من شود |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۷۰ : جوش درون کم از دو سه تبخال چون شود |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۷۱ : سرو این چنین ز شرم تو گر آب می شود |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۷۲ : از روی آتشین تو دل آب می شود |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۷۳ : از می چو آن غزال، سیه مست می شود |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۷۴ : از ترکتاز غم دل من شاد می شود |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۷۵ : صد شکوه بجا ز دلم جوش می زند |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۷۶ : گفتار صدق، مایه آزار می شود |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۷۷ : دل روشن از ریاضت بسیار می شود |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۷۸ : از یاد وصل، دیده من سیر می شود |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۷۹ : جان از وداع سبکتاز می شود |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۸۰ : در شوره زار دانه اگر سبز می شود |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۸۱ : دل بی غبار از لب خاموش می شود |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۸۲ : رخسار او ز می چو عرقناک می شود |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۸۳ : از جلوه تو سنگ سبکبال می شود |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۸۴ : روشن دلم ز باده گلفام می شود |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۸۵ : دستی ز روی لطف برآری چه می شود؟ |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۸۶ : از خط نگاه پردگی دیده می شود |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۸۷ : از حسن نوخطان دل ما تازه می شود |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۸۸ : دل کی تهی ز خنده طفلانه می شود |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۸۹ : بی روی دل گره ز زبان وا نمی شود |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۹۰ : تا غنچه شکایت من وا نمی شود |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۹۱ : تسکین دل به شور محبت نمی شود |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۹۲ : دل ساده در قلمرو صورت نمی شود |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۹۳ : پایندگی به زور میسر نمی شود |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۹۴ : بی صحبت تو عیش میسر نمی شود |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۹۵ : هر رهروی دچار به منزل نمی شود |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۹۶ : آزاده رو مقید عالم نمی شود |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۹۷ : در کوی عشق درد وبلا کم نمی شود |
107 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۹۸ : از خط گرفته آن مه تابان نمی شود |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۴۲۹۹ : مژگان ز موج اشک گریزان نمی شود |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۰۰ : سیر از رخ تو دیده به دیدن نمی شود |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۰۱ : یک بار رو به اهل وفا می توان نمود |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۰۲ : هر بلبلی که بوی گل از خار نشنود |
92 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۰۳ : برقم ز خرمن از دل بیتاب می جهد |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۰۴ : عشق غیور تن به نصیحت کجا دهد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۰۵ : در دل کسی که راه هوا وهوس دهد |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۰۶ : گل داده هرزه نالی چمن دهد |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۰۷ : شوخی که عرض حسن به اغیار می دهد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۰۸ : در پرده غنچه برگ سفر ساز می دهد |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۰۹ : هر کس سخن به دشمن انصاف می دهد |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۱۰ : مجنون عنان به مردم عاقل نمی دهد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۱۱ : خالش خبر ز سر دهانم نمی دهد |
20 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۱۲ : آن را که عشق بخت جوانی نمی دهد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۱۳ : نتوان ز عندلیب نسیمی به جان خرید |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۱۴ : از ناله عندلیب به برگ ونوارسید |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۱۵ : بی خواست حرف تلخی ازان نوش لب رسید |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۱۶ : از پیچ وتاب عمردرازم بسر رسید |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۱۷ : تا بوسه ای به من ز لب دلستان رسید |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۱۸ : پیرانه سر همای سعادت به من رسید |
173 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۱۹ : از بحر فیض قسمت دیگر به من رسید |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۲۰ : از نغمه پرده مطرب دستانسرا کشید |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۲۱ : صبح شکوفه از افق شاخ سر کشید |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۲۲ : با عشق انتقام توان ز آسمان کشید |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۲۳ : بر یاد عشق بار هوس می توان کشید |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۲۴ : هر کس نوایی از من آتش زبان شنید |
214 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۲۵ : از زیر خاک ناله مامی توان شنید |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۲۶ : تا کی درین جهان مکرر به سر کنید |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۲۷ : هر پرده که از چهره مقصود برافتاد |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۲۸ : در مشرب من صبح چه گویم چه اثر داد |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۲۹ : تا روشنی صدق به دل یار نگردد |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۳۰ : چشمی که مقید به نظر باز نگردد |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۳۱ : بی ابر گهربار چمن شسته نگردد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۳۲ : در سینه نهان گریه مستانه نگردد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۳۳ : کی دست کرم خواجه ز امساک برآرد |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۳۴ : کو عشق که دودم ز دل تنگ برآرد |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۳۵ : هر لحظه ترا حسن به صد رنگ برآرد |
110 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۳۶ : آن کس که تمنای برو دوش تو دارد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۳۷ : از گردش افلاک کجا دل گله دارد |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۳۸ : از گرمروان خار مغیلان گله دارد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۳۹ : از گرمی اشکم صف مژگان گله دارد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۴۰ : اندیشه ز کلفت دل بیتاب ندارد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۴۱ : سیری ز تپیدن دل بیتاب ندارد |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۴۲ : طفل است وغم ناله ما هیچ ندارد |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۴۳ : آزاده ما برگ سفر هیچ ندارد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۴۴ : از تفرقه پروا دل آزاد ندارد |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۴۵ : تر دامنیم آه غم آلود ندارد |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۴۶ : دل طاقت حیرانی دیدار ندارد |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۴۷ : جویای تو با کعبه گل کار ندارد |
218 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۴۸ : پروای خط آن غنچه مستور ندارد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۴۹ : هر شیشه دلی حوصله شور ندارد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۵۰ : دل بردن ما اینهمه تدبیر ندارد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۵۱ : دل راه در آن زلف گرهگیر ندارد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۵۲ : چشم تو که پروای نظر باز ندارد |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۵۳ : صبح ازل این طرف بنا گوش ندارد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۵۴ : بیگانه معنی لب خاموش ندارد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۵۵ : از تلخی می ساغر ما باک ندارد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۵۶ : آن سنگدل از شکوه ما باک ندارد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۵۷ : زهرازقدح صافدلان رنگ ندارد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۵۸ : پروای خط آن عارض گلفام ندارد |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۵۹ : در سینه عشاق هوس راه ندارد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۶۰ : مفت است اگر سنگدلیهای معلم |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۶۱ : نتوان به فلک شکوه ز بیداد قضا برد |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۶۲ : تنها نه صفا خط ز لب لعل بتان برد |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۶۳ : آن شوخ چه گویم که دل از دست چسان برد |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۶۴ : از خال توان راه به آن کنج دهان برد |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۶۵ : آسایش تن غافلم از یاد خداکرد |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۶۶ : ساقی دهن شیشه ما باز به لب کرد |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۶۷ : از بس عرق از چهره گلفام تو گل کرد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۶۸ : خط از لب لعل گهرافشان تو گل کرد |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۶۹ : رخسار جهانسوز تو بی پا و سرم کرد |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۷۰ : رخسار ترا خط نتوانست نهان کرد |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۷۱ : دل را چه خیال است به می شاد توان کرد |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۷۲ : دل چون تهی از دردوغم یار توان کرد |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۷۳ : از مستی چشم تو چه تقریر توان کرد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۷۴ : شوریده تر از سیل بهارم چه توان کرد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۷۵ : جانی که سر از روزن فتراک برآورد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۷۶ : چون پسته زبان در دهنم زنگ برآورد |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۷۷ : از طوطی من روی سخن رنگ برآورد |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۷۸ : گر غیر مرا از تو به نیرنگ برآورد |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۷۹ : جان در بدن خاکی ما زنگ برآورد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۸۰ : نظاره خط توام از خال برآورد |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۸۱ : دل سخت چو گردید نصیحت نپذیرد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۸۲ : گل مرتبه عارض جانانه نگیرد |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۸۳ : سرگرم تو با کشمکش دار نسازد |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۸۴ : از عود دل گرم من اخگربگریزد |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۸۵ : روزی که مرا موج نفس دام سخن شد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۸۶ : از حسن غریب تو جهان صبح وطن شد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۸۷ : تیغ تو می وساقی وپیمانه من شد |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۸۸ : یوسف شود آن کس که خریدار تو باشد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۸۹ : در راه توهر کس دل ودین باخته باشد |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۹۰ : عاشق غم اسباب چرا داشته باشد |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۹۱ : چشم تو ز دلها چه خبر داشته باشد |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۹۲ : این اشک جگرگون چه اثرداشته باشد |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۹۳ : اندیشه چرا عشق ز کس داشته باشد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۹۴ : زان سفله حذرکن که توانگرشده باشد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۹۵ : شرمی که بود ساخته مطلوب نباشد |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۹۶ : با کعبه پرستار ترا کار نباشد |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۹۷ : تا چنددلت برمن مهجور نبخشد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۹۸ : زخمی که ز تیغ تو مرا برسپرآمد |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۴۳۹۹ : تا خنده ازان غنچه مستور برآمد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۰۰ : آن آفت جان بر سر انصاف نیامد |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۰۱ : کیفیت می زاهد فرزانه نداند |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۰۲ : فیض دم صبح از لب خندان تو یابند |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۰۳ : در خویش چو گردون نکنی تا سفری چند |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۰۴ : جمعی که دراندیشه آن چشم خمارند |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۰۵ : خوش وقت گروهی که در اندیشه یارند |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۰۶ : داغی که مرا بر دل دیوانه گذارند |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۰۷ : خون بهتر ازان می که چشیدن نگذارند |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۰۸ : هر نقطه کز این دایره بیکار شمارند |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۰۹ : حکم است که کار شب آدینه بسازند |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۱۰ : از دشت به حی مردم دیوانه نسازند |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۱۱ : از دست رود خامه چو نام تو نویسند |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۱۲ : در کوی خرابات گروهی که خموشند |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۱۳ : آنها که به فردوس رخ یار فروشند |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۱۴ : تا حسن گلو سوز تو در جان شرر افکند |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۱۵ : غفلت زدگان دیده بیدار ندانند |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۱۶ : آنها که نظرباز به نو خط پسرانند |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۱۷ : چون شبنم می بر رخ جانان بنشیند |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۱۸ : سوز دل عاشق ز تماشا ننشیند |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۱۹ : در کودکی از جبهه من عشق عیان بود |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۲۰ : در زیر فلک چند خردمند توان بود |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۲۱ : تامنزل من بادیه بیخبری بود |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۲۲ : گر یار ز احوال من آگاه نمی بود |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۲۳ : با روی تو آیینه روشن چه نماید |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۲۴ : داغ از جگر سوختگان دیر برآید |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۲۵ : سرمست چو آن شاخ گل از باغ برآید |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۲۶ : آن خرمن گل چون ز در باغ درآید |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۲۷ : خطی که ازان چهره روشن بدر آید |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۲۸ : آه از دل جویای تو بیتاب برآید |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۲۹ : حرفی که ازان لعل گهربار برآید |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۳۰ : تدبیر محال است به تقدیر برآید |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۳۱ : حسنی که به نور نظر پاک برآید |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۳۲ : کی پیچ وخم از طبع هوسناک برآید |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۳۳ : آهی که ز دلهای هوسناک برآید |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۳۴ : از سفره قسمت لب نانش لب گورست |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۳۵ : گر چشم تر از پوست چو بادام برآید |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۳۶ : خوب است که بی رنج طلب کام برآید |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۳۷ : حاشا که زعاشق سخن کام برآید |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۳۸ : بیخواست ز دل ناله جانکاه برآید |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۳۹ : لعل از جگر سنگ گر از تیشه برآید |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۴۰ : هویی که مرا از دل دیوانه برآید |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۴۱ : خورشید اگر از چشم کسان آب گشاید |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۴۲ : مشکل که دل از ناله و فریاد گشاید |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۴۳ : از سیر چمن کی دل افگار گشاید |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۴۴ : با تنگدلی از لب خندان چه گشاید |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۴۵ : یک شعله شوخ است که دیدار نماید |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۴۶ : غفلت چه اثر در دل هشیارنماید |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۴۷ : با روی تو خورشید درخشان چه نماید |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۴۸ : با روی تو صبر از دل بیتاب نیاید |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۴۹ : صحبت به حریفان سیه کار مدارید |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۵۰ : از قید فلک برزده دامن بگریزید |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۵۱ : فارغ بود از افسر زرین سر خورشید |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۵۲ : طوفان گل و جوش بهارست ببینید |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۵۳ : خشت از سرخم پنبه ز مینا بربایید |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۵۴ : خال از دمیدن خط بی انتظارم گردد |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۵۵ : شب زنده دار را دل روشن چو ماه گردد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۵۶ : خط سیه مبادا زان خال سربرآرد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۵۷ : شرم وحجاب مارا در پیچ وتاب دارد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۵۸ : از حلقه های زنجیر سودا چه باک دارد |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۵۹ : پروای خط مشکین آن دلرباندارد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۶۰ : پروای شکوه من آن سیمتن ندارد |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۶۱ : سودای عشق ما را بی نام وبی نشان کرد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۶۲ : دل را به زلف پرچین تسخیر می توان کرد |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۶۳ : هر چند ره در آن زلف پیدا نمی توان کرد |
21 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۶۴ : خالت ز خط مشکین دست دگر برآورد |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۶۵ : خوش آن که خواب راحت برخودحرام سازد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۶۶ : از ترک گفتگو دل با معنی آشنا شد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۶۷ : از حلقه های آن زلف دل صاحب نظر شد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۶۸ : در زلف ناامیدی روی امید باشد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۶۹ : چون آفتاب هر کس روشن ضمیر باشد |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۷۰ : دولت چونیست باقی بربادرفته باشد |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۷۱ : تن را اگر گذاری در عشق ما چه باشد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۷۲ : گر بی طلب رسد رزق ما را عجب نباشد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۷۳ : سر چون گران شد از می دستارگو نباشد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۷۴ : کی از ستاره برمن سنگ ستم نیامد |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۷۵ : از عشق یار نوخط دل زود می گشاید |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۷۶ : از روی نو خط یار هر جا سخن برآید |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۷۷ : چون رنگ می زمینا بیرون دوید باید |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۷۸ : آن چشم اگر چه خود را بیمارمی نماید |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۷۹ : سفر گزین که سخن در وطن غریب نگردد |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۸۰ : سیاه چون دل رنگین سخن ز آه نگردد |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۸۱ : نظر به روی تو خورشید آب وتاب ندارد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۸۲ : زوعده های دروغش دل اضطراب ندارد |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۸۳ : ستاره سوخته پروای اعتبار ندارد |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۸۴ : گل همیشه بهار سخن زوال ندارد |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۸۵ : همین نه سینه ما آه صبحگاه ندارد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۸۶ : دهان بوسه فریب ترا پیاله ندارد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۸۷ : رخ تو رنگ زگلگونه شراب نگیرد |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۸۸ : نگه ز چشم تو چون چنان نشأه مدام نگیرد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۸۹ : خوشا دلی که در اندیشه جمال تو باشد |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۹۰ : به جای سبزه چو ایام زندگی بسر آید |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۹۱ : مباد روی تو از پرده حجاب بر آید |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۹۲ : دل از تردد وخاطر ز انقلاب برآید |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۹۳ : بغیر خط که ز روی لطیف یار برآید |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۹۴ : آتش عشق تو چون زبانه برآرد |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۹۵ : رتبه خال تو مشک ناب ندارد |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۹۶ : در دل ما بخت سبز بارندارد |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۹۷ : قد ترا سرواعتدال ندارد |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۹۸ : دولت روشندلی زوال ندارد |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۴۹۹ : دامن دشت عدم گیاه ندارد |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۰۰ : مستی ما از می شبانه نباشد |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۰۱ : عشق مقید به خط وخال نگردد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۰۲ : غنچه مستور از نقاب برآمد |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۰۳ : از کمرش کام دل چگونه برآید |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۰۴ : چون مه روی تو از حجاب برآید |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۰۵ : فتنه چشم تو چون ز خواب برآید |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۰۶ : سری راکه سودا ز سامان برآرد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۰۷ : دل صاف پروای محشر ندارد |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۰۸ : چرا با دل من صفایی ندارد |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۰۹ : دل از خاکساری بهشت خدا شد |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۱۰ : چه گل از خودآن مرده دل چیده باشد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۱۱ : نشاط جهان را بقایی نباشد |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۱۲ : سخن کی به جانهای غافل نشنید |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۱۳ : مرا ناله از پرده دل برآید |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۱۴ : به همچون منی آسمان چون برآید |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۱۵ : چرا از خم می فلاطون برآید |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۱۶ : بس که در زلف تو دلها آب شد |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۱۷ : تا به زانو پای من در خار شد |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۱۸ : رنگ خط برلعل جانان ریختند |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۲۰ : |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۱۹ : بخل ممسک از می افزونتر شود |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۲۱ : از غم گم کرده راهان فارغ است |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۲۲ : برانگیزد غبار از مغز جان درد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۲۳ : نمی گردد به خاموشی نهان درد |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۲۴ : درین عالم که جز وحشت نباشد |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۲۵ : ترا چون صبح خندان آفریدند |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۲۶ : چه کار از یاری دوران برآید |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۲۷ : از ناله نی هر کس هشیار نمی گردد |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۲۸ : هر ذره ازو در سر سودای دگر دارد |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۲۹ : از بیم خط آن لب شد باریک وچنین باشد |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۳۰ : ازبیم خط آن لب شد باریک و چنین باشد |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۳۱ : می می چکد از چشمش جانانه چنین باید |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۳۲ : از نمک تبسمت رنگ شراب می پرد |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۳۳ : جان غریب ازین جهان میل وطن نمی کند |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۳۴ : شوخی حسن کی نهان زیر نقاب می شود |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۳۵ : چه خوش است ناله من به نوا رسیده باشد |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۳۶ : چو خوش است اتحادی که حجاب تن نماند |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۳۷ : هر که رنگ شکسته ای دارد |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۳۸ : دل ز سیر وسلوک بینا شد |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۳۹ : محو تو بهشت جو نباشد |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۴۰ : خوش آن که به گوشه ای نشیند |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۴۱ : آتش لعل از رخت در عرق شرم مرد |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۴۲ : خطی کان رخ تازه می آورد |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۴۳ : خال او یک نظر از دیده ما دور نباشد |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۴۴ : مورنه ای پیش قند تنگ میان را ببند |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۴۵ : فلک از ناله ما نرم نشد |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۴۶ : عشق تو ز دل بدر نمی آید |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۴۷ : ای زیاد لعل میگون تو کام جان لذیذ |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۴۸ : قلم ز بال سمندر کند مگرکاغذ |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۴۹ : ز شور عشق مرا شد دل خراب لذیذ |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۵۰ : از حب جاه خواری دنیا شود لذیذ |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۵۱ : چندان که خواب صبح بود بر جوان لذیذ |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۵۲ : پاک گوهر را سزوارست اوج اعتبار |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۵۳ : آب گوهر از تهی چشمان نمی شوید غبار |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۵۴ : برد دستم رابیاض گردن جانان ز کار |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۵۵ : زخم را آماده شو چون شد مساعد روزگار |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۵۶ : بیشتر گردد دل نازک ز غمخواران فگار |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۵۷ : مردمک را سیر کن در حلقه چشم نگار |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۵۸ : پرده مشکین به چشم شوخ بسته است آن نگار؟ |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۵۹ : می برد خواهی نخواهی دل زمردم خط یار |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۶۰ : ای دل غافل زمانی از گریبان سر برآر |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۶۱ : پیچ وتاب خط برآن رخسار گلرنگ است بار |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۶۲ : برلب بام خطر باشد مکان اعتبار |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۶۳ : می پرستان رابه دل ننشیند از دشمن غبار |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۶۴ : پاس درد وداغ عشق از دیده های شوردار |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۶۵ : شوختر گردد شود چون خال از خط بالدار |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۶۶ : غیر عبرت هیچ چیز از دار دنیا برمدار |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۶۷ : از زمین برخاستن چشم از زمین داران مدار |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۶۸ : آرزو در دل بسوزان، عود در مجمر گذار |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۶۹ : فارغ از دامند مرغان سبک پر در گذار |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۷۰ : دل چو شبنم آب کن رو در گلستانش گذار |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۷۱ : من نمی آیم به هوش از پند، بیهوشم گذار |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۷۲ : اشک در چشم من بیتاب چون گیرد قرار؟ |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۷۳ : دل کجا در سینه ویرانه می گیرد قرار؟ |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۷۴ : بیقرار عشق در یک جا نمی گیرد قرار |
97 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۷۵ : خون دل تا هست چشم تر نمی گیرد قرار |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۷۶ : هر که می داند که برگردد سخن درکوهسار |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۷۷ : اهل دل رایاری دوران نمی آید به کار |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۷۸ : تخم مهری گر به دلها می فشاند روزگار |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۷۹ : می شود رنگین تر آن لعل سخنگودر خمار |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۸۱ : از فروغ لاله آتش زیر پاداردبهار |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۸۰ : تا تو ای سرو روان از باغ بیرون رفته ای |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۸۲ : از فروغ لاله آتش زیر پا دارد بهار |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۸۳ : از دل پرخون بلبل کی خبردارد بهار؟ |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۸۴ : از خرام ناز منت بر زمین داردبهار |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۸۵ : سنبل او می خرامد دست بر دوش بهار |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۸۶ : کوه سنگین را سبک جولان کند جام بهار |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۸۷ : بوی گل می آیداز چاک گریبان بهار |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۸۸ : خاک راجان کرد درتن ابر احسان بهار |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۸۹ : نیست بی می باغ رانوری می روشن بیار |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۹۰ : دل به آن زلف چلیپا می کشد بی اختیار |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۹۱ : گلعذار من برون از پرده بوی خود میار |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۹۲ : بی دل بیدار، سر از خرقه تن برمیار |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۹۳ : شد خرابات مغان از توبه ام زیر و زبر |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۹۴ : ای بر روی تو از آینه گل صافتر |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۹۵ : ترک من کزپسته اش بی خواست می ریزد شکر |
98 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۹۶ : بوسه ای در کار من کن زان لب همچون شکر |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۹۷ : از فروغ ماه می گردد به آب وتاب ابر |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۹۸ : حسن از چشم نظربازان شود شاداب تر |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۵۹۹ : می شود در وسمه ابروی بتان خونخوارتر |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۰۰ : از دم تیغ است آن موی کمر خونریزتر |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۰۱ : هرکه وحشت می کند ز آمیزش ما بیشتر |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۰۲ : ناقص از کامل برد لذت ز دنیا بیشتر |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۰۳ : نیست بیصورت جدال زاهدان باصوفیان |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۰۴ : دل ز خط بر عارض جانانه لرزد بیشتر |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۰۵ : خار و خس را چرخ گل برسرفشاند بیشتر |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۰۶ : تلخکام ایمن ز چشم شور ماند بیشتر |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۰۷ : یارنو خط زنگ از دل می زداید بیشتر |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۰۸ : می کشداز بی هنر کلفت هنرور بیشتر |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۰۹ : شورش دیوانه گردد از بیابان بیشتر |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۱۰ : می کشد عزت طلب خواری زدوران بیشتر |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۱۱ : دل بود مایل به خط عنبرافشان بیشتر |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۱۲ : جانب اغیار داردآن جفا جو بیشتر |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۱۳ : می شود مغلوب، خصم از بردباری بیشتر |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۱۴ : عشق راباشد به عاشق دلنوازی بیشتر |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۱۵ : گرچه از جان نیست چیزی بابدن نزدیکتر |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۱۶ : زاهد از آلوده دنیاست دنیا خواه تر |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۱۷ : خامشی سازد من بیتاب را دیوانه تر |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۱۸ : هرطرف صد راه پیما هست سر گردان خضر |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۱۹ : یاسمینش لاله گون از تاب نظر |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۲۰ : لاله ها چشم غزالان می نماید در نظر |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۲۱ : نیست درظاهر مرا گر گلعذاری درنظر |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۲۲ : نیست رخساری زخال وخط نگارین اینقدر |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۲۳ : حسن را در کار نبود باده ناب دگر |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۲۴ : چشم مارا صبح پیری شد شکر خواب دگر |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۲۵ : از عزیزان با تو ما را هست پیوند دگر |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۲۶ : می برد دل حسن او هردم به نیرنگ دگر |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۲۷ : ای ز رویت هرنگاهی راگلستان دگر |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۲۸ : حسن دارد در سواری شوکت و شان دگر |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۲۹ : داده ام دل را به دست دشمن دین دگر |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۳۰ : چند روزی می دهم دل رابه دلجوی دگر |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۳۱ : می شود طی در ورق گرداندنی دیوان عمر |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۳۲ : سبزه خط می دمد از لعل جانان غم مخور |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۳۳ : می شود از درد و داغ عشق دلها دیده ور |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۳۴ : کی ز خواریهای غربت می کند پرواگهر؟ |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۳۵ : تا نسازد پای خود از سر طلبکارگهر |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۳۶ : سود ندهد عامل بیدادگر را کارخیر |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۳۷ : از می گلرنگ می گردد اگر پیمانه سیر |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۳۸ : گر کند مادر زخشکی بخل دراعطای شیر |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۳۹ : آنکه می آید زطفلی از دهانش بوی شیر |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۴۰ : زیرتیغ از مرغ بسمل پرفشانی یاد گیر |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۴۱ : برگ عیش خویش را چون گل زهم پاشیده گیر |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۴۲ : بوسه را کنج دهان یار دارد گوشه گیر |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۴۳ : می شوی آواره از عالم عنان ما مگیر |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۴۴ : به نادانی کند اقرارهرکس هست داناتر |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۴۵ : رخ گلرنگش از مژگان خونخوارست گیراتر |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۴۶ : خط سبز از دعای صبح خیزان است گیراتر |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۴۷ : شود از پرده پوشی سوز اهل حال رسواتر |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۴۸ : شراب زندگی درخاکساریهاست بی غش تر |
583 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۴۹ : زمهرخامشی شد خرده رازم پریشانتر |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۵۰ : زمی شد چهره آن مهرعالمتاب روشنتر |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۵۱ : سخن کز عشق شادابی ندارددردهان بهتر |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۵۲ : نمی دانند اهل غفلت انجام شراب آخر |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۵۳ : ترا درخواب غفلت رفت عمر خوش عنان آخر |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۵۴ : بیا ای محتسب از وادی دردی کشان بگذر |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۵۵ : فریب دل مخور از دیده شیرانه اخگر |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۵۶ : ندارد خاطر آگاه جز غفلت غم دیگر |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۵۷ : جز آن لبهای میگون دل راچاره دیگر |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۵۸ : نخواهد دردمند عشق او میخانه دیگر |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۵۹ : نیست بی خار درین بادیه یک آبله وار |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۶۰ : باد دستانه مکن خرج نفس رازنهار |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۶۱ : گربه ما همسفری سلسله از پا بردار |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۶۲ : بر دل تازه خیالان مخور از زخم زبان |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۶۳ : نیست بیرون ز تو مقصود، تکاپو بگذار |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۶۴ : کار دنیا کن و اندیشه عقبی مگذار |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۶۵ : نفس هرزه مرس رابه کشیدن مگذار |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۶۶ : ناله ای از ته دل کرد سپند آخر کار |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۶۷ : چین پیشانی ما شد مه عید آخر کار |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۶۸ : ای رخت شسته تر از دامن مهتاب بهار |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۶۹ : دوسه روزی است صفای رخ گلپوش بهار |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۷۰ : سینه ای چاک نکردیم درین فصل بهار |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۷۱ : ای صبا برگی ازان گلشن بی خار بیار |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۷۲ : جام در دور به اندازه مخمور بیار |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۷۳ : این نه هاله است نمایان شده از دور قمر |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۷۴ : برفروز از می و زنگ از دل آگاه ببر |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۷۵ : ای دهان تو و گفتار ز هم شیرین تر |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۷۶ : الفت خلق عذاب دل فرزانه شمر |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۷۷ : چشم آرام مدارید ز سر منزل عمر |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۷۸ : تیغ الماس بر اطراف کمر دارد مهر |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۷۹ : چند روزی چو قلم سربه ته انداخته گیر |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۸۰ : گشاده رویی من برد دست خصم از کار |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۸۱ : به زندگی دل آزاده را ز تن بردار |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۸۲ : چو غنچه نکهت خود از صبا دریغ مدار |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۸۳ : ز طوطیان شکر ناب را دریغ مدار |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۸۴ : چو شمع، جان ز نسیم سحر دریغ مدار |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۸۵ : نخست کعبه و بتخانه رابجا بگذار |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۸۶ : ز آب تیغ اثر در گلوی ما بگذار |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۸۷ : دل رمیده به امید این جهان مگذار |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۸۸ : بیاکه عقده زکارجهان گشاد بهار |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۸۹ : سخن دریغ مداراز سخن کشان زنهار |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۹۰ : مبند دل به تماشای این جهان زنهار |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۹۱ : ز حال تشنه لبان خنجر ترا چه خبر؟ |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۹۲ : ترا لبی است ز چشم ستاره خندانتر |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۹۳ : اگر چه چهره بود بی نقاب روشنتر |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۹۴ : صفای یار به دیدن نمی شود آخر |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۹۵ : بهار دربغل غنچه ریخت پنهان زر |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۹۶ : ترا به هرگذری هست بیقراردگر |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۹۷ : ربوده خواب مرا حسن بی مثال دگر |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۹۸ : ربوده است مراذوق جستجوی دگر |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۴۶۹۹ : درین جهان مزور به ترس وباک نگر |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۰۰ : مکن دلیر تماشای تاب موی کمر |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۰۱ : اگر چه دردلم از ترکش است افزون تیر |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۰۲ : فروغ دولت بیدار از شراب بگیر |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۰۳ : بهار می گذرد ساغر چو لاله بگیر |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۰۴ : ز داغ عشق مرا چون شودجگر دلگیر؟ |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۰۵ : از انقلاب دهر نیفتم ز اعتبار |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۰۶ : درویش را زخرقه صد پاره نیست عار |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۰۷ : دل راز سینه درنظر دلستان برآر |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۰۸ : در زیر خرقه شیشه می را نگاه دار |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۰۹ : از بیغمان جمیله غم را نگاه دار |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۱۰ : ای دل عنان توسن طاقت نگاه دار |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۱۱ : ای دل عنان توسن طاقت نگاه دار |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۱۲ : یارب مرا زپوتو منت نگاه دار |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۱۳ : پیکان یار را به دل و جان نگاه دار |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۱۴ : از بوسه ظلم بر رخ جانان روا مدار |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۱۵ : سنجیدگی ز هیچ سبکسر طمع مدار |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۱۶ : عارف ز نه سپهر چو صرصر کند گذار |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۱۷ : خشتی به خیر چون خم می بر زمین گذار |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۱۸ : داغ است برگ عیش گلستان روزگار |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۱۹ : بیرون میا ز گوشه میخانه در بهار |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۲۰ : ای زلف و عارض تو ز هم دیده زیب تر |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۲۱ : ای زلفت از کمند تمنابلند تر |
184 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۲۲ : از خط سبز چهره شود آبدارتر |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۲۳ : ویرانه های کهنه بود جای مور و مار |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۲۴ : نادان ز حرص درتب و تاب است بیشتر |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۲۵ : از سعی، کار عشق شود خام بیشتر |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۲۶ : در سینه های تنگ بود آه بیشتر |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۲۷ : ای چشمت از غزال ختن خوش نگاه تر |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۲۸ : ای زلف و خط و خال تو از هم کشنده تر |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۲۹ : ای زلف سرکش تو ز بالا کشید ه تر |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۳۰ : شد ناله ام به دور خطش عاشقانه تر |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۳۱ : معشوق در برابر و مهتاب درنظر |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۳۲ : ای هرنظر خیال ترا منزل دگر |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۳۳ : ای هر دل از خیال تو میخانه دگر |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۳۴ : از زیر چشم در رخ مستور می نگر |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۳۵ : برق سبک عنان نرسد در شتاب عمر |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۳۶ : از ره مرو به جلوه ناپایدار عمر |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۳۷ : صبح است ساقیا می چون آفتاب گیر |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۳۸ : منصوروار پختگی از چوب دار گیر |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۳۹ : سرمایه جنون ز نسیم بهار گیر |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۴۰ : فصل شباب رفت ره خانه پیش گیر |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۴۱ : نخل خزان رسیده ما را فشانده گیر |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۴۲ : جز گوشه قناعت ازین خاکدان مگیر |
263 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۴۳ : از هیچ آفریده به دل گرد کین مگیر |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۴۴ : هرچند جهانسوز بود جلوه دلدار |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۴۵ : از صحبت خامان، دل آگاه نگه دار |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۴۶ : ای بیجگر از تلخی عالم گله بگذار |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۴۷ : دارم ز تو ساده دلیها گله بسیار |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۴۸ : اینطرفه که گنجایش غم می شود افزون |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۴۹ : از درد بود پرسش اغیار گرانتر |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۵۰ : ای هر ورق گل زتو آیینه دیگر |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۵۱ : هر چند ترا دیده بدکرد زمن دور |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۵۲ : کام دل ازان چهره افروخته برگیر |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۵۳ : مطرباچنگ را بکش به کنار |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۵۴ : مطربا مهر از دهان بردار |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۵۵ : از سنگلاخ دنیا ای شیشه بار بگذر |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۵۶ : مرو ز گوشه عزلت به هیچ منظر دیگر |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۵۷ : جوشن داودی قلمرو تدبیر |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۵۸ : از شراب ارغوانی چهره را گلرنگ ساز |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۵۹ : بهر روی خلق تاکی آرزو کردن نماز؟ |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۶۰ : شد جدا از زخم من آن خنجر سیراب سبز |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۶۱ : کی شود کشت امید از دیده نمناک سبز؟ |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۶۲ : شعله ای در مغز هست ازآتش سودا هنوز |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۶۳ : با قیامت قامتش همدوش می گردد هنوز |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۶۴ : حسنش از خط عالمی زیرو زبر دارد هنوز |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۶۵ : چشم حیران را حجابش دام می داند هنوز |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۶۶ : بی صفا از خط نگردیده است رخسارش هنوز |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۶۷ : رخنه در دل می کند مژگان قتالش هنوز |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۶۸ : خط برآورد وترو تازه است بستانش هنوز |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۶۹ : درتن خود یک هدف واراستخوان دارم هنوز |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۷۰ : غوطه خوردم درشراب ناب و مخمورم هنوز |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۷۱ : خاک من بربادرفت ودردی آشامم هنوز |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۷۲ : از سرشک گرم زرین است مژگانم هنوز |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۷۳ : می دهد یادی ز چشمش نرگس پر فن هنوز |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۷۴ : دشت بیرون نامده است از ماتم مجنون هنوز |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۷۵ : می رود با قامت خم در پی دنیی هنوز |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۷۶ : ریخت دندانهاو در فکر لب نانی هنوز |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۷۷ : دل مکدر ز غم یار نگردد هرگز |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۷۸ : محو رخسار تو دلگیر نگردد هرگز |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۷۹ : صحبت عشق و خرد ساز نگردد هرگز |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۸۰ : دل ما روشن از افلاک نگردد هرگز |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۸۱ : عشق گرد دل فرزانه نگردد هرگز |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۸۲ : نیست بی خون دل آن زلف پریشان هرگز |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۸۳ : هیچ جا از خوشی آثار نمانده است امروز |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۸۴ : از جبینش عرق شرم روان است هنوز |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۸۵ : لاله داغ است ازان عارض گلفام هنوز |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۸۶ : درآ به زمزمه ای مطرب غزال پرداز |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۸۷ : دگر که را کنم از اهل درد محرم راز؟ |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۸۸ : نمی رسد به حقیقت کس از سرای مجاز |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۸۹ : نخست دفتر هوش و خرد درآب انداز |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۹۰ : بگیر جام هلالی ز رخ نقاب انداز |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۹۱ : چو آفتاب به هر ذره ای نگاه انداز |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۹۲ : به یاد سنبل آن زلف با صبا می ساز |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۹۳ : ز خط چو یار رخ آل راکند سرسبز |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۹۴ : ز سروقدتو شد شوره زار امکان سبز |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۹۵ : نبسته ای گره عهد برقبا هرگز |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۹۶ : حدیث عشق نگیرد به زاهدان هرگز |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۹۷ : که را به گوشه گلخن کشیده اند امروز؟ |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۹۸ : مگر به فکر سواری است آن نگار امروز؟ |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۴۷۹۹ : بیا و تازه کن ایمان به نوبهار امروز |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۰۰ : نبرده خط ز عذار تو آب و تاب هنوز |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۰۱ : چه شد که یار خط آورد با صفاست هنوز |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۰۲ : نکرد در دل من کار، عشق شورانگیز |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۰۳ : سبک ز سینه ما ای غبار غم برخیز |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۰۴ : به اختیار ز نزهت سرای جان برخیز |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۰۵ : ترا که نور نظر نیست اعتبار آمیز |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۰۶ : در کاهش است از سخن خود سخن طراز |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۰۷ : زان چهره خط قیامتی انگیخته است باز |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۰۸ : اشکم ز دل به چهره دویدن گرفت باز |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۰۹ : با عشق او ز هر دو جهانیم پاکباز |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۱۰ : باشد ز زلف آن رخ چون لاله بی نیاز |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۱۱ : منقار من ز صبح ازل بود دانه سوز |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۱۲ : بر شیشه و پیاله ظفر یافت دست ما |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۱۳ : بالا نکرده ساعد او راحیا هنوز |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۱۴ : از کاوکاو آن مژه ام بیخبر هنوز |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۱۵ : از خود برون نیامده دیوانه ام هنوز |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۱۶ : تا دست دست توست میی در ایاغ ریز |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۱۷ : چون شمع اشک در طلب مدعا مریز |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۱۸ : چون غنچه ز جمعیت دل انجمنی ساز |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۱۹ : پیغامی ازان غنچه دهن می رسد امروز |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۲۰ : لب ساقی شکربارست امروز |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۲۱ : به مژگان اشک پاشیدن میاموز |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۲۲ : ای چشم تو پرده دار اعجاز |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۲۳ : خضر راه حقیقت است مجاز |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۲۴ : روز روشن را شب تارست پنهان درلباس |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۲۵ : درد پیری را جوانی می کند درمان و بس |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۲۶ : می کنم سیرگل از چاک گریبان قفس |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۲۷ : شربت بیماری دل تیغ سیراب است وبس |
22 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۲۸ : گوهر کامل عیاران چشم نمناک است وبس |
20 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۲۹ : دوزخ ارباب معنی صحبت قال است وبس |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۳۰ : از دل آگاه در عالم همین نام است و بس |
130 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۳۱ : میوه باغ امیدم داغ حرمان است و بس |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۳۲ : پامنه بیرون زحد خود کمال این است و بس |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۳۳ : یارب این جانهای غربت دیده را فریاد رس |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۳۴ : شرح دشت دلگشای عشق را از ما مپرس |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۳۵ : هیچ کار از ما نمی آید ز کار ما مپرس |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۳۶ : سر گرانیهای او رااز من حیران مپرس |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۳۷ : حرف آن حسن بسامان ازمن مجنون مپرس |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۳۸ : در جنون فکر سرو سامان ندارد هیچ کس |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۳۹ : نیست ما را شکوه ای از تنگی جا در قفس |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۴۰ : دامگاه تازه ای پرواز را منظور بود |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۴۱ : شد ز خط لعل تو ایمن ز شبیخون هوس |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۴۲ : طاق ابروی توازکون ومکان مارا بس |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۴۳ : حجت شور قیامت لب خندان تو بس |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۴۴ : داشت امروز رخ یار حجابی که مپرس |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۴۵ : بازدارم به نظر خط غباری که مپرس |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۴۶ : زپرده داری هستی است در حجاب، نفس |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۴۷ : دردی که سازگار تو گردد دواشناس |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۴۸ : از ما حدیث زلف و رخ دلستان مپرس |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۴۹ : از زلف کافر تو نجسته است هیچ کس |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۵۰ : از ناکسان وفانشنیده است هیچ کس |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۵۱ : صد گل به باد رفت و گلابی ندید کس |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۵۲ : بی نوش لبان آب بقا را چه کند کس؟ |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۵۳ : معشوق پریشان نظری راچه کند کس؟ |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۵۴ : حیف است که سر در سر مینانکند کس |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۵۵ : صبح شد مطرب، قدح راپرکن از می زود باش |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۵۶ : هیچ نوشی نیست بی نیش ای پسر هشیار باش |
22 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۵۷ : مرد صحبت نیستی، از دیده ها مستور باش |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۵۸ : از تماشای پریشان جهان دلگیر باش |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۵۹ : چون صدف در حلقه دریادلان خاموش باش |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۶۰ : چون لب پیمانه زنهار از سخن خاموش باش |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۶۱ : باده گلرنگ شو یا شیشه بیرنگ باش |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۶۲ : از زمین دامن بیفشان همسفر با ماه باش |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۶۳ : گاه در پای خم و گه بر سر سجاده باش |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۶۴ : چشم و گوش و لب ببند، از شور و شر آسوده باش |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۶۵ : روشناس اهل مشرب چون در میخانه باش |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۶۶ : درگلستان بلبل و در انجمن پروانه باش |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۶۷ : پیش میخواران سبک چون پنبه مینا مباش |
19 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۶۸ : تاتوان دزدید سر در جیب خود سرور مباش |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۶۹ : می کشی چون با حریفان باده لایعقل مباش |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۷۰ : از خدا در عهد پیری یک زمان غافل مباش |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۷۱ : ازخدنگ آه پیران ای جوان غافل مباش |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۷۲ : از هوسناکی گران برخاطر دوران مباش |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۷۳ : روح قدسی، بیش ازین درتنگنای تن مباش |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۷۴ : چون ترا مسکن میسر شد پی تزیین مباش |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۷۵ : چون ترا مسکن میسر شد تزیین مباش |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۷۶ : دل ز تن چون دور شد وامی شود غمگین مباش |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۷۷ : عاشقان رامغز درسر گرنباشد گومباش |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۷۸ : ظاهر مردان به زیور گرنباشد گو مباش |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۷۹ : هست چون دلبر بجا، دل گر نباشد گو مباش |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۸۰ : شمع بر خاک شهیدان گر نباشد گو مباش |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۸۱ : خانه دنیا به سامان گر نباشد گو مباش |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۸۲ : خال بر رخسار جانان گرنباشد گو مباش |
20 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۸۳ : دیده ما گرز خون رنگین نباشد گومباش |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۸۴ : چهره زرین چو باشد مخزن زر گومباش |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۸۵ : چون بود گلچهره ساقی باده رنگین گو مباش |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۸۶ : جسم اگر ازیکدگر ریزد غباری گو مباش |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۸۷ : گر نباشم من غبار آستانی گو مباش |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۸۸ : عقل اگر از سرپرد زاغ جگر خواری مباش |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۸۹ : یوسف من بیش ازین در چاه ظلمانی مباش |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۹۰ : ناز پروردی که من گردیده ام پروانه اش |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۹۱ : رنگ می بازد زنام بوسه یاقوت لبش |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۹۲ : هرکه وقت صبح درساغر شرابی نیستش |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۹۳ : هرکه درمد نظر نازک میانی نیستش |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۹۴ : گرنبیند همچو نرگس زیر پا می زیبدش |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۹۵ : هرکه زین گلشن لبی خندانتر از گل بایدش |
716 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۹۶ : خیره می سازد نظر را در قبا سیمین برش |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۹۷ : در سر زینت خودآرا می رود آخر سرش |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۹۸ : هرکه از داغ نهان عشق سوزد پیکرش |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۴۸۹۹ : گه درون خرقه گاهی درکفن می جویمش |
22 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۰۰ : گر کنند از رشته جانها زه پیراهنش |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۰۱ : آن که دارم در نظر دامن به کف پیچیدنش |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۰۲ : می کند برتن گرانی سرچو می افتد ز جوش |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۰۳ : پوچ شد از دعوی بیهوده مغز خود فروش |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۰۴ : تا به همواری برآید کار درتندی مکوش |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۰۵ : می کند دست نوازش هم دل ما راخموش |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۰۶ : میکند جان درتن امید، لعل باده نوش |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۰۷ : باتن خاکی، نظر زان عالم روشن بپوش |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۰۸ : خون ما ازروی آتشناک می آید به جوش |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۰۹ : می زدم با یاد ابرویش شراب ناب خوش |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۱۰ : می شود تعجیل عمر از غفلت سرشار بیش |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۱۱ : در غریبی تابه چند افتدکسی ازیادخویش؟ |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۱۲ : کاش می دیدی به چشم عاشقان رخسار خویش |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۱۳ : برگ عیش من بود رنگینی افکار خویش |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۱۴ : زیر یک پیراهن از یکرنگیم بایار خویش |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۱۵ : نیست رزقم تیر تخشی چون کمان ازتیر خویش |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۱۶ : جوهر ذاتی نمی خواهد ز کس اکسیر خویش |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۱۷ : کوته اندیشی که نفرستد به عقبی مال خویش |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۱۸ : برنمی آیم به تسکین دل خودکام خویش |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۱۹ : هر که می کوشد به تعمیر تن ویران خویش |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۲۰ : می تراشم رزق خود چون تیر از پهلوی خویش |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۲۱ : از غبار خط رخ آن ماه می بالد به خویش |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۲۲ : ز مستی در شکر خندست دایم لعل سیرابش |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۲۳ : یکی صد شد ز خط کیفیت چشم گرانخوابش |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۲۴ : ز سوز سینه پروانه من آب شد آتش |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۲۵ : کجا پروانه رابا خویش سازد همنشین آتش؟ |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۲۶ : چه سازد صنعت مشاطه با حسن خدادادش ؟ |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۲۷ : نشد روشن چراغم از عذار آتش اندودش |
22 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۲۸ : نمی تابد ز آتش روی، خط عنبر آلودش |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۲۹ : سخن دارد به آب زندگی لعل گهر بارش |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۳۰ : همان یوسف که مصر آمد به تنگ ازبس خریدارش |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۳۱ : عرق رامی کند بی دست و پا لغزنده رخسارش |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۳۲ : حساب دین و دل راپاک کن باچشم عیارش |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۳۳ : من و عشقی که دست چرخ را چنبرکند زورش |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۳۴ : شرابی را که چون پروانه گردد گرد سر طورش |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۳۵ : ز شست صاف از دل می جهد گرم آنچنان تیرش |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۳۶ : شکارانداز صیادی که من هستم نظر بازش |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۳۷ : اگر صیدی برد جان از نگاه ناوک اندازش |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۳۸ : ازان از دست نگذارد قدح چشم فسونسازش |
21 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۳۹ : چه می پرسی ز احوال شرار ما و پروازش |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۴۰ : به خط است این نمایان گشته از طرف بناگوشش |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۴۱ : که حد دارد تواند شد طرف با حسن بیباکش ؟ |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۴۲ : گل اندامی که من دارم نظربرروی گلرنگش |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۴۳ : چسان دل رانگه دارد کسی از چشم قتالش ؟ |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۴۴ : چسان در بر کشم گستاخ چون پیراهن اندامش؟ |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۴۵ : چسان گستاخ گیرم بوسه ازلعل می آشامش؟ |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۴۶ : درآن محفل که از می برفروزد روی گلفامش |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۴۷ : اگر چه می زند آتش به عالم روی تابانش |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۴۸ : خوشا قزوین و باغ شاه و گلگشت خیابانش |
113 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۴۹ : بلا جویی که من دارم نظر برچشم فنانش |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۵۰ : چگونه جان برد صید از کمین چشم فتانش؟ |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۵۱ : ز گرد سرمه نتوان دید درچشم سخندانش |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۵۲ : رگ ابری است آن لبهای نوخط، بوسه بارانش |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۵۳ : به سرخی می زند چون مشک خط عنبرافشانش |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۵۴ : به جوش آرد شراب شوق را رخسار گلگونش |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۵۵ : اگر باید درآتش رفت از رخسار گلگونش |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۵۶ : شراب لعل می سازد عرق راروی گلگونش |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۵۷ : اگر چه بی نیاز ست از دو عالم ناز تمکینش |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۵۸ : بهار آرزو گلگل شکفت ازروی رنگینش |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۵۹ : شود دیوانه آخر هر که سودایی است همراهش |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۶۰ : به عاشق صید عاشق میکند قد دلارایش |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۶۱ : ندارد سرکشی ازاهل دل قد دلارایش |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۶۲ : به مژگان بر نمی گردد نگاه از چشم گیرایش |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۶۳ : به وحشت دل کجاگردد خلاص ازچشم شهلایش ؟ |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۶۴ : سهی سروی که من دارم نظر بر قد رعنایش |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۶۵ : چه نسبت بانسیم مصر دارد شوخی بویش؟ |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۶۶ : رگ لعل است ازدلهای خونین قد دلجویش |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۶۷ : کجا چشم ترمن زهره دارد بنگرد سویش؟ |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۶۸ : چنان افکنده است ازطاق دلها کعبه راکویش |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۶۹ : ز جولان نظر مجروح می شد روی نیکویش |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۷۰ : برتو دوزخ شده از کثرت عصیان آتش |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۷۱ : بس که آمیخته ناز بود رفتارش |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۷۲ : عندلیبی که به دل هست ز غیرت خارش |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۷۳ : در نقاب است و نظر سوز بود دیدارش |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۷۴ : شد گلو سوزتر از خط لب همچون شکرش |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۷۵ : خواب چشم تو که ازناز بود تعبیرش |
22 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۷۶ : حرف عقبی که درین نشأه کنی تقریرش |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۷۷ : آب گردد می گلرنگ ز رنگ آلش |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۷۸ : شوختر می شود ازخواب گران، مژگانش |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۷۹ : خط دمیده است ز لعل لب شکرشکنش ؟ |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۸۰ : دلپذیرست چنان پسته شکرشکنش |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۸۱ : کم نگردید ز خط خوبی روز افزونش |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۸۲ : داغدار از عرق شرم شود نسرینش |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۸۳ : ای فلکها ز فروغ رخ زیبای تو خوش |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۸۴ : دین به دنیای دنی ای دل نادان مفروش |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۸۵ : لب خمیازه ما شد ز می ناب خموش |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۸۶ : سرو اگر جلوه کند پیش قد رعنایش |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۸۷ : سرو گلزار بهشت است قد دلجویش |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۸۸ : دل به دنیا نگذرد خرد دوراندیش |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۸۹ : درکرم ساغر اگر هست زمینا در پیش |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۹۰ : چون برون آورم ازجیب سر خجلت خویش؟ |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۹۱ : ساده لوحی که شکایت کند از قسمت خویش |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۹۲ : نکشیدیم شبی سیمبری در بر خویش |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۹۳ : رفته پایم به گل از پرتو چشم تر خویش |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۹۴ : ریخت از رعشه خجلت به زمین ساغر خویش |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۹۵ : خجلت از خرده جان می کشم از قاتل خویش |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۹۶ : کرد بیهوش مرا نعره مستانه خویش |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۹۷ : به دم چوآتش سوزان، به چهره چون زرباش |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۹۸ : به نوحه خانه ایام شاد و خرم باش |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۴۹۹۹ : زخار زار تعلق کشیده دامان باش |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۰۰ : بپوش چشم ز عیب کسان، هنربین باش |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۰۱ : زنوبهار خط یار ناامید مباش |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۰۲ : شکست رنگ مرا رنگ همچو مهتابش |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۰۳ : لطیفه ای عجب است این که لعل سیرابش |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۰۴ : خوشا سری که سرگشتگی رهانندش |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۰۵ : به خون تپیدن خورشید پر مکرر شد |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۰۶ : نشد زسیلی خط چشم مست،هشیارش |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۰۷ : چنین که گم شده در زلف پای تا به سرش |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۰۸ : که می رهد زخم طره گرهگیرش؟ |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۰۹ : مگر ز موج شراب است رشته سازش؟ |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۱۰ : نمانده زنده کس از دست و تیغ چالاکش |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۱۱ : توانگری که نباشد به خبر اقبالش |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۱۲ : کسی که دیدن روی تو کرد حیرانش |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۱۳ : مدار چشم مروت ز خضرو احسانش |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۱۴ : دلی که خانه زنبور شد ز پیکانش |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۱۵ : چنان ز دل گذرد صاف تیر مژگانش |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۱۶ : کراست تاب شکر خنده های پنهانش ؟ |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۱۷ : رسیده است به جایی لطافت بدنش |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۱۸ : جدا نمی شود از پیش لعل میگونش |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۱۹ : گرفت ازسرخم خشت پیر باده فروش |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۲۰ : چراغ عشق نمی گردد از لحد خاموش |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۲۱ : الف قدی که منم سینه چاک بالایش |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۲۲ : گذشته است ز تعریف،قد رعنایش |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۲۳ : رود چگونه به این ضعف کار من از پیش ؟ |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۲۴ : مخور چو لاله و گل، روی دست ساغر عیش |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۲۵ : مده ز دست چو گل دربهار ساغر عیش |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۲۶ : به احتیاط نظر کن به چشم جادویش |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۲۷ : ز دل برون نرود چشم آشنا رویش |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۲۸ : نهفته چون گنه از خلق دار طاعت خویش |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۲۹ : چمن برید به مقراض رشک، سنبل خویش |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۳۰ : مکن خراش دل سنگ نیز پیشه خویش |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۳۱ : نمی روم به بهشت برین زخانه خویش |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۳۲ : به هر سیاه درون مشنوان ترانه خویش |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۳۳ : مکن به لهو و لعب صرف نوجوانی خویش |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۳۴ : با صبح روگشاده تر ازآفتاب باش |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۳۵ : فارغ ز دار و گیر جهان خراب باش |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۳۶ : چون سرو در مقام رضا پایدار باش |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۳۷ : گاهی رهین ظلمت و گه محو نور باش |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۳۸ : گوهر فروز دیده بیدار خویش باش |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۳۹ : گوهر فروز دیده بیدار خویش باش |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۴۰ : با خلق آشتی کن وبا خود به جنگ باش |
89 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۴۱ : ساقی ز میکشان خبری می گرفته باش |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۴۲ : ای دل ازان جهان خبری می گرفته باش |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۴۳ : در جلوه گاه حسن، سراپای دیده باش |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۴۴ : تسلیم در کشاکش اهل زمانه باش |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۴۵ : غافل ز حال عاشق خونین جگر مباش |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۴۶ : غافل ز حال طوطی شیرین زبان مباش |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۴۷ : هرجا نمی خرند متاعت گران مباش |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۴۸ : در محفل که راه بیابی گران مباش |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۴۹ : هردل که داغدار شود از نظاره اش |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۵۰ : حسن تو باده ای است که شرم است شیشه اش |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۵۱ : هر رهروی که شوق تو سازد روانه اش |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۵۲ : گر این چنین چکد می گلرنگ ازلبش |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۵۳ : صبح است ساقیا قدح خوشگوار بخش |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۵۴ : میخانه ای است باغ که گلهاست ساغرش |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۵۵ : گردون که زهر می چکد از روی شکرش |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۵۶ : از خط نگشته سبز لب روح پرورش |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۵۷ : شوخی که جلوه گاه بود دیده منش |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۵۸ : خوش باد سال و ماه وشب وروز میفروش |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۵۹ : هر چند خط باطلم از تار وپود خویش |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۶۰ : ازآب بازی مژه اشکبار خویش |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۶۱ : درخون نشستم از نفس مشکبار خویش |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۶۲ : حرف سبک نمی بردم ازقرار خویش |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۶۳ : پیش ازخزان به خاک فشاندم بهار خویش |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۶۴ : همچون کمان سخت ز طبع غیور خویش |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۶۵ : سر سبز آن که سعی کنددر هلاک خویش |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۶۶ : چون ماهیان زفلس مده عرض مال خویش |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۶۷ : دلدارماست محو خط مشکفام خویش |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۶۸ : ازگفتگوی عشق گزیدم زبان خویش |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۶۹ : خود کرده ام به شکوه تراخصم جان خویش |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۷۰ : از بیقراری دل اندوهگین خویش |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۷۱ : از ترک مدعاست دل من به جای خویش |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۷۲ : از جا نمی روم چو سپند از نوای خویش |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۷۳ : تا بی نشان کشم نفسی بر هوای خویش |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۷۴ : حسن توغافل است ز قدر و بهای خویش |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۷۵ : رستم کسی بود که برآید به خوی خویش |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۷۶ : سیراب درمحیط شدم ز آبروی خویش |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۷۷ : از صحبت افسرده روانان به حذر باش |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۷۸ : فارغ ز تمنای جهان گذران باش |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۷۹ : چون غنچه نشکفته درین باغ غمین باش |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۸۰ : آن لاله عذاری که منم داغ و کبابش |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۸۱ : شوخی که مرا هست تمنای وصالش |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۸۲ : شد سرمه سویدای دل از نور جمالش |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۸۳ : آن کس که نشان داد برون از دو جهانش |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۸۴ : از رشته جان تاب برد موی میانش |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۸۵ : آن ترک که خون می چکد از تیغ نگاهش |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۸۶ : جز چشم توای شوخ جانهاست فدایش |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۸۷ : در دل اثر از تیغ کند زخم زبان بیش |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۸۸ : نریزد اگر آب لطف از جمالش |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۸۹ : سری را که بالین شود آستانش |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۹۰ : سخن تانگردد چو موی میانش |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۹۱ : که یابد رهایی ز دام نگاهش ؟ |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۹۲ : اگر چشم کافر فتد برلقایش |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۹۳ : حضوری داشتم شب با خیالش |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۹۴ : شده است از شوق تیغ جان ستانش |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۹۵ : ز موج لطف ،آن سیمین بنا گوش |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۹۶ : در جهان دل مبند و اسبابش |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۹۷ : هرکه بیند به چشم بیمارش |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۹۸ : می ز شرم لب می آشامش |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۵۰۹۹ : هر که خموش از شکایت است زبانش |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۰۰ : بس که زند موج نور سرو روانش |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۰۱ : برسر حرف آمده است چشم سیاهش |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۰۲ : از هر صدا نبازم چون کوه لنگر خویش |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۰۳ : بر دشمنان شمردم عیب نهانی خویش |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۰۴ : در خرابات مغان ستار باش |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۰۵ : از کفر توان رستن ای یار به آمیزش |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۰۶ : مهر لب هزره گو پرده آهستگی است |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۰۷ : هر حلقه ز کاکل رسایش |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۰۸ : از قناعت می رود بیرون ز سر سودای حرص |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۰۹ : زاضطراب دل کند آن زلف عنبر فام رقص |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۱۰ : محبت تو ز دل داد پیچ و تاب عوض |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۱۱ : در رکاب برق دارد پای ،ایام نشاط |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۱۲ : ندارد صفحه رخسار خوبان اعتبار خط |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۱۳ : مکن با خاکساران سرکشی درروزگار خط |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۱۴ : پرست دفتر افلاک از حساب غلط |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۱۵ : چون برق زود می گذرد آب و تاب خط |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۱۶ : افتاد ماه عارض اودر وبال خط |
21 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۱۷ : زلف تو نرم شانه شد از گوشمال خط |
22 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۱۸ : ز گنجهای گرانمایه بی نثار چه حظ؟ |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۱۹ : گر چه دارد تلخی زهر اجل جام وداع |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۲۰ : در عروج نشأه می می کند طوفان سماع |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۲۱ : می پرستان در سر کوی مغان گردند جمع |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۲۲ : در کشاکش از زبان آتشین بودم چو شمع |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۲۳ : سوز دل برداشت آخر پرده از کارم چو شمع |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۲۴ : روزها گر نیست نم درجویبارم همچو شمع |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۲۵ : می گدازد زین شراب آتشین مینای شمع |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۲۶ : آبرو رامی برد از چهره اظهار طمع |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۲۷ : گر چه صاحب نظرانند تماشایی شمع |
21 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۲۸ : هرکه گردید ز عبرت به تماشا قانع |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۲۹ : مابه خون جگریم از می گلگون قانع |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۳۰ : قرار و صبر ندارند عاشقان سماع |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۳۱ : ز سیر باغ نگردد دل پریشان جمع |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۳۲ : ز روشنی جگر داغدار دارد شمع |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۳۳ : ز سوز عشق بود خارخار گریه شمع |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۳۴ : منم به گوشه چشمی ز آشنا قانع |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۳۵ : به خط ازان رخ چون برگ لاله ام قانع |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۳۶ : منم به نکهت خشکی ز بوستان قانع |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۳۷ : مشو به دیدن خشک از سمنبران قانع |
21 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۳۸ : دل مست حیرت و سر پرشور درسماع |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۳۹ : دل چون شود جدا ز سر زلف یار جمع؟ |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۴۰ : این سرشک آتشین کز دیده می بارد چراغ |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۴۱ : شعله ور گردد ز شور عشق آواز چراغ |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۴۲ : هر سرایی راکه باشد ازدل روشن چراغ |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۴۳ : دل چه باشد تا کسی از دلستان دارد دریغ؟ |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۴۴ : جان چرا عاشق ازان گل پیرهن دارد دریغ؟ |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۴۵ : به که نطق خویش ازاهل زمان دارم دریغ |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۴۶ : عالم بالا ندارد فیض ازپاکان دریغ |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۴۷ : می کند از مهربانی حفظ طفل نوسوار |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۴۸ : سخن عشق مدار از دل افگار دریغ |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۴۹ : چنان که بلبل مسکین بود خزان درباغ |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۵۰ : شده است هرسو برتنم فتیله داغ |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۵۱ : دمید صبح و نگشتیم آشنای چراغ |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۵۲ : به فکر دل نفتادی به هیچ باب دریغ |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۵۳ : چندان که بهارست و خزان است درین باغ |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۵۴ : نیست برآیینه دردی کشان گرد خلاف |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۵۵ : صد گره در دل ز بحر تلخرو دارد صدف |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۵۶ : نیست غمگین گوهرم ازتنگی جا در صدف |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۵۷ : تا شد از نیسان رهین منت احسان صدف |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۵۸ : گر کنی پنهان گهر را زیر دامان صدف |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۵۹ : نیست چون صاحبدلی تاگویم ازاسرار حرف |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۶۰ : غافلی از دردمندی ای دل بیمار حیف |
22 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۶۱ : کجا روشن شود چشم زلیخا برتن یوسف؟ |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۶۲ : زخط سبز شود بیش لعل دلبر صاف |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۶۳ : مدار چشم ازین کور باطنان انصاف |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۶۴ : ز تلخرویی دریاست بی نیاز صدف |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۶۵ : زده است شرم لبت مهر بردهان صدف |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۶۶ : ازبس که شد زلعل تو با آب و تاب حرف |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۶۷ : معنی ز لفظ جوهر خود را عیان کند |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۶۸ : هرکجا دلمرده ای را یافت احیا کرد عشق |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۶۹ : شوره زار خاک را یکسر گلستان کرد عشق |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۷۰ : می نماید صد گره را یک گره زنار عشق |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۷۱ : پر صدا شد چینی افلاک ازفغفور عشق |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۷۲ : از پس صد پرده می تابد فروغ را ز عشق |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۷۳ : آتشین شد چهره خاک ازمی گلرنگ عشق |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۷۴ : ازنقاب سنگ تابد شعله عریان عشق |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۷۵ : تیغ سیراب است موج بحر طوفان زای عشق |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۷۶ : نیست آب صافی خاطر روان در جوی خلق |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۷۷ : به هر طوفانی از جا در نیاید لنگر عاشق |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۷۸ : چه غم ازکار فرو بسته ما دارد عشق؟ |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۷۹ : فتنه روز جزا درته سردارد عشق |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۸۰ : مشرق سینه چاک است در خانه عشق |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۸۱ : آسمان کهنه سبویی است ز میخانه عشق |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۸۲ : پای گستاخ منه بر در کاشانه عشق |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۸۳ : زبان مار بود خار آشیان فراق |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۸۴ : دل شکسته بود گوهر یگانه عشق |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۸۵ : جان آرمیده می شود از اضطراب عشق |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۸۶ : جان تازه می شود ز نسیم بهارعشق |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۸۷ : نتوان به پای سعی رسیدن به طور عشق |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۸۸ : قامت ز آه شرط بود در نماز عشق |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۸۹ : گردی است صبح ازنفس راستین عشق |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۹۰ : نقش و نگار مار بود سرنوشت خلق |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۹۱ : آزرده است گوشه نشین ازوداع خلق |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۹۲ : در دل خلد چو تیر قضا هر ادای خلق |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۹۳ : صبح قیامت بود چاک گریبان عشق |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۹۴ : در زلف تو آویخت دل از قید علایق |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۹۵ : از ملامتگر ندارد یوسف بی جرم، باک |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۹۶ : عاشق سرگشته را از گردش دوران چه باک ؟ |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۹۷ : زلف کافر کیش راز آزار دین چه باک ؟ |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۹۸ : می توان با تازه رویان شد قرین از چشم پاک |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۵۱۹۹ : کیست آرد پشت گردون ستمگر را به خاک |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۰۰ : می شود خرج زمین چون میوه خام افتد به خاک |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۰۱ : زخمی تیغ شهادت زنده می خیزد زخاک |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۰۲ : بیشتر شد حسرتم از خط آن محبوب خشک |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۰۳ : نشأه می گرچه نتوان یافتن از جام خشک |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۰۴ : نیست نم در جوی من چون گردن مینای خشک |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۰۵ : غوره من شد مویز از سردی دنیای خشک |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۰۶ : زخم ما را بستر آرام باشد از نمک |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۰۷ : قیمت خاک ندارد به نمکزار نمک |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۰۸ : نه شبنم است چمن را به روی آتشناک |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۰۹ : زبس که کرد نهان چرخ نقد جان درخاک |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۱۰ : کناره گیر ازین قوم بی مروت خشک |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۱۱ : بر من مریز اشک ترحم به زیر خاک |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۱۲ : از بس شدند زهره جبینان نهان به خاک |
140 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۱۳ : جمعی که پیش خلق گذارند به خاک |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۱۴ : داده است بس که سینه صافم جلای اشک |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۱۵ : از خشک طینتان مطلب جز جواب خشک |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۱۶ : از ترزبانیم نشد آسوده کام خشک |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۱۷ : خامش نمی شوم چو جرس بادهان خشک |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۱۸ : دل را نکند گریه ز اندوه جهان پاک |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۱۹ : از گرد خط آن غنچه مستور شود خشک |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۲۰ : زلف تو نفس در جگر باد کند مشک |
21 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۲۱ : ندامت بود بار مطلوب خشک |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۲۲ : جلوه های مختلف دارد شراب لاله رنگ |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۲۳ : پای سعی دیگران آمد گر از صحرا به سنگ |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۲۴ : می کند بتگر اگر بت زمان حاصل ز سنگ |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۲۵ : می شود دایره خلق ز بیماری تنگ |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۲۶ : می زنم گرم زبس تیشه خود بر رگ سنگ |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۲۷ : پیش چشمی که ز کان لعل برون آورده است |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۲۸ : جهان فروز چنان گشت باده گلرنگ |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۲۹ : به چشم راه شناسان بود بیابان تنگ |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۳۰ : آمد بهار و شد در و دیوار لاله رنگ |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۳۱ : از روی لاله گون تو در خون تپید رنگ |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۳۳ : چون قفس پر رخنه شد دیوار باغ از جوش گل |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۳۲ : از تنک رویی شود همصحبت هر خار گل |
88 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۳۴ : خنده کردی درگلستان تازه شد ایمان گل |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۳۵ : عندلیب ما ندارد تاب استغنای گل |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۳۶ : نیست امروزی چو شبنم عشق من باروی گل |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۳۷ : نتابد از شکست خلق رو گوهرشناس دل |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۳۸ : نمی گردند ارباب بصیرت از خدا غافل |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۳۹ : بدر از روشنی عاریه گردید هلال |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۴۰ : عشق را نغمه داود بود شیون دل |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۴۱ : مکش ای سلسله مورو به هم از زاری دل |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۴۲ : تووآوازه خوبی و من و زاری دل |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۴۳ : دل شبها مشو از دیده گریان غافل |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۴۴ : من که هرپاره دلم هست به صد جا مشغول |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۴۵ : شکوه حسن فزون گردد از لباس جلال |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۴۶ : خمار من نشکست از ایاغ چشم غزال |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۴۷ : گرفته اوج ز بس فیض نوبهار امسال |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۴۸ : نیم ز پرسش محشر به هیچ باب خجل |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۴۹ : چراغ ماه خطر دارد از رمیدن دل |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۵۰ : نمی روم قدمی راه بی اشاره دل |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۵۱ : قدم برون منه از آستان خانه دل |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۵۲ : گذشت عمر ازین خاکدان برآ ای دل |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۵۳ : قدم برون منه از خلوت نهانی دل |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۵۴ : اگر شود زنی بوریا شکر حاصل |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۵۵ : ازان زمان که ترا دیده در گلستان گل |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۵۶ : زهی به جوش زرشکت شراب خنده گل |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۵۷ : مشو چو بیخبران غافل از نظاره گل |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۵۸ : جدا ز دولت وصلش به گریه ام مشغول |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۵۹ : رخسار همچو ماه تو از عنبرین هلال |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۶۰ : دارم ز دست رفته عنانی ز دود دل |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۶۱ : از سوختن زیاده شود برگ و بار دل |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۶۲ : چرخ است حلقه در دولتسرای دل |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۶۳ : تا چند گرد کعبه بگردم به بوی دل |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۶۴ : آن کس که درد رابه دوا می کند بدل |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۶۵ : روزی که سوخت برق تجلی نقاب گل |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۶۶ : تا بدر شد ز دیده نهان شد هلال گل |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۶۷ : حیرت نگر که در بغل غنچه بوی گل |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۶۸ : تا چند کشم درد سر از رهگذر دل |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۶۹ : از سرکشی و ناز ندارد سر ما گل |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۷۰ : مرو بیرون ز عشرتخانه دل |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۷۱ : چو خواهی عاقبت شد رزق موران |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۷۲ : ز خلوت برنمی آیی چه حاصل |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۷۳ : ای از رخت هر خار سامان بستان در بغل |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۷۴ : گلبانگ به از زرست ای گل |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۷۵ : گر تشنه اسراری پیش آر شراب اول |
106 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۷۶ : عاشق صادق نمی دارد تمناهای خام |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۷۷ : سعی کن در عزت سی پاره ماه صیام |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۷۸ : مو بمو دارم به خاطر خط جانان را تمام |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۷۹ : روی گرم لاله شد برق کتان توبه ام |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۸۰ : گر چه از دریا به ظاهر چون گهر بگسسته ام |
15 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۸۱ : از تحمل راه گفت و گو به دشمن بسته ام |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۸۲ : گر چنین شوید غبار زهد از دل باده ام |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۸۳ : فکر حاصل ره ندارد در دل آزاده ام |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۸۴ : چون قدح از عکس ساقی در بهشت افتاده ام |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۸۵ : روزگاری شد ز چشم اعتبار افتاده ام |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۸۶ : در نمود نقشها بی اختیار افتاده ام |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۸۷ : در ته یک پیرهن از یار دور افتاده ام |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۸۸ : تا به فکر شبرویهای خیال افتاده ام |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۸۹ : بوالعجب مجموعه ها از کف به حسرت داده ام |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۹۰ : از جنون این عالم بیگانه را گم کرده ام |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۹۱ : ناف سوز لاله داغ مشکسود آورده ام |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۹۲ : سر چو دود از روزن اختر برون آورده ام |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۹۳ : ماه مصرم در حجاب چاه کنعان مانده ام |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۹۴ : بی تن خاکی چو نام نیکمردان زنده ام |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۹۵ : مدتی چون غنچه در خون جگر پیچیده ام |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۹۶ : تا شده است از دوربینی عاقبت بین دیده ام |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۹۷ : تا نظر از عارض گلفام او پوشیده ام |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۹۸ : این منم در دست زلف یار را پیچیده ام |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۵۲۹۹ : اشک را در پرده های چشم تر پیچیده ام |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۰۰ : گاه گاه از دیده عبرت با دنیا دیده ام |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۰۱ : آب حیوان من نهان در ظلمت شب دیده ام |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۰۲ : عشرت روی زمین در بردباری دیده ام |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۰۳ : تا ز می قانع به خوناب جگر گردیده ام |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۰۴ : سالها گرد زمین چون آسمان گردیده ام |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۰۵ : می دود اشک یتیمی بس که بر رخساره ام |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۰۶ : با کمال محرمی محرم ازان رخساره ام |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۰۷ : داشت از طفلی جنون جا در دل آواره ام |
95 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۰۸ : نو خطان را بر سر نازآورد نظاره ام |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۰۹ : آسمان نیلگون را سبز کرد اندیشه ام |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۱۰ : بر دل نازک گرانی می کند اندیشه ام |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۱۱ : چشم سوزن خیره گردد از صفای خرقه ام |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۱۲ : شد گل صد برگ خار از اشک خوش پرگاله ام |
21 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۱۳ : بس که باشد شکوه های آتشین در نامه ام |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۱۴ : بس که محکم کرده در سستی بنا کاشانه ام |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۱۵ : از سواد شهر وحشت می کند دیوانه ام |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۱۶ : مومنی را می کند آزاد از قید فرنگ |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۱۷ : نیست از عزلت غباری بر دل دیوانه ام |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۱۸ : در نبندد چون کمان برروی مهمان خانه ام |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۱۹ : ساغر می کی بشوید گرد غم از سینه ام |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۲۰ : نیست از گردون غباری بردل بی کینه ام |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۲۱ : صاف چون صبح است با عالم دل بی کینه ام |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۲۲ : بس که از نادیدنی دارد غبار آیینه ام |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۲۳ : کم نگردد میهمان از خانه چون آیینه ام |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۲۴ : شد جهان پر نور تا دل را مصفا ساختم |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۲۵ : گفتگوی عشق را من در میان انداختم |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۲۶ : زان لب جان بخش با خط معنبر ساختم |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۲۷ : از فروغ حسن گل درآشیان می سوختم |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۲۸ : از هوای تر بر افروزد چراغ عشرتم |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۲۹ : راه حرفی پیش ان لب چون سخن می خواستم |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۳۰ : من به آب و نان اگر چون بیغمان می زیستم |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۳۱ : گر چه در تعمیر جسمم غافل از دل نیستم |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۳۲ : گر نگردد بر مرادم چرخ در غم نیستم |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۳۳ : شهری عشقم چو مجنون در بیابان نیستم |
174 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۳۴ : تا ز اهل حیرتم خاطر پریشان نیستم |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۳۵ : من حریف ننگ و عار بیوفایی نیستم |
22 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۳۶ : چون صدف دستی که از بهر گهر برداشتم |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۳۷ : شب که آن آیینه رو را در برابر داشتم |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۳۹ : یاد ایامی که شور عشق بلبل داشتم |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۳۸ : در غریبی گشت صرف نامجویی چون عقیق |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۴۰ : یاد ایامی که رو برروی جانان داشتم |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۴۱ : گر چه زیر تیغ لنگردار مسکن داشتم |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۴۲ : یاد ایامی که پیش او وجودی داشتم |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۴۳ : یاد ایامی که در دل خار خاری داشتم |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۴۴ : گر به ملک بیخودی امید جامی داشتم |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۴۵ : از سر کوی تو گر عزم سفر می داشتم |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۴۶ : می زدم بر قلب هجران گرجگر می داشتم |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۴۷ : گر زخود بیرون کسی فریادرسی می داشتم |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۴۸ : گر در اقلیم رضا کاشانه ای می داشتم |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۴۹ : می شدم بیرون ز خود گر منزل می داشتم |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۵۰ : سوختم تا ره در آن زلف معنبر یافتم |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۵۱ : کعبه مقصود را در نقطه دل یافتم |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۵۳ : برگ عیش بی خزان در بینوایی یافتم |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۵۲ : خال را سرمایه زلف پریشان یافتم |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۵۴ : از دل گم گشته خود گر نشان می یافتم |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۵۵ : شیشه لرزد بر خود از روز شراب غفلتم |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۵۶ : تا به زانو رفته پای من به گل از لای خم |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۵۷ : داده ام دست ارادت با حنای لای خم |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۵۸ : جامه ای می خواست دل بر قامت رعنای زخم |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۵۹ : حنظل افلاک شکر بار باشد صبحدم |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۶۰ : غوطه در آتش زدم از آب حیوان سر زدم |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۶۱ : ترک سر کردم زجیب آسمان سر برزدم |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۶۲ : رفت آن عهدی که من بی یار ساغر می زدم |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۶۳ : پیش چشمم شد روان گر تشنه دریا شدم |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۶۴ : بی گل رخسار او هرگاه در بستان شدم |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۶۵ : گرچه چون مجنون زشور عشق صحرایی شدم |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۶۶ : هر که می آید به ملک هستی از کوی عدم |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۶۷ : شد ز بیقدری غبار دیده ها شعر ترم |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۶۸ : شست نقش انجم از افلاک مژگان ترم |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۶۹ : نیست امروز از جنون این شور و غوغا بر سرم |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۷۰ : می شود از اشک چشم عاشق دیوانه گرم |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۷۱ : تا به کی بر دل زغیرت زخم پنهانی خورم |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۷۲ : دل به رغبت چون نمالد خط خوبان را به چشم |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۷۳ : گر فروغ مهر تابان آب می آرد به چشم |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۷۴ : بیغمان را دود دل ابر بهار آید به چشم |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۷۵ : سرو چون با آن قد استاده می آید به چشم |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۷۶ : تا به کی بار دل از گردون بی حاصل کشم |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۷۷ : تیغ کوه همتم دامن ز صحرا می کشم |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۷۸ : شیوه های یوسف از اخوان دنیا می کشم |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۷۹ : پرده از حسن عمل بر دامن تر می کشم |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۸۰ : خاک صحرای جنون در چشم گریان می کشم |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۸۱ : با تجرد چون مسیح آزار سوزن می کشم |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۸۲ : رخت ازین دنیای پر وحشت به یک سومی کشم |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۸۳ : از سبکروحی ز بوی گل گرانی می کشم |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۸۴ : از دل چون سرمه خود میل آهی می کشم |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۸۵ : خار دیوارم که از برگ و نوا بی طالعم |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۸۶ : سیر چشم فقرم از تحصیل دنیا فارغم |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۸۷ : با زبان گندمین از بینوایی فارغم |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۸۸ : خط نمی سازد طراوت زان سمن رخسار کم |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۸۹ : داغ عالمسوز برگ عیش گردد در دلم |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۹۰ : عافیت زان غمزه خونخوار می خواهد دلم |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۹۱ : با فقیری در سخاوت بی نظیر عالمم |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۹۲ : شمع فانوسم که در پرده است اشک افشاندنم |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۹۳ : یوسفستان گشت دنیا از نظر پوشیدنم |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۹۴ : خنده بر حال گرانباران دنیا می زنم |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۹۵ : چند روزی از در میخانه سروا می زنم |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۹۶ : مشت آبی بر رخ از اشک ندامت می زنم |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۹۷ : تیغ سیرابم دم از پاکی گوهر می زنم |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۹۸ : همتی یاران که جوشی از ته دل می زنم |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۵۳۹۹ : چند روزی بر در صبر و تحمل می زنم |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۰۰ : رشته امید را تا چند پیوندم به خلق |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۰۱ : می کنم دل خرج تا سیمین بری پیدا کنم |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۰۲ : جرأتی کو تا ز خواب ناز بیدارش کنم |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۰۳ : جرأتی کو تا تماشای گلستانش کنم |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۰۴ : من نه آن نقشم که هر ساعت نگینی خوش کنم |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۰۵ : چند چون تن پروران تعمیر آب و گل کنم |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۰۶ : چند اوقات گرامی صرف آب و گل کنم |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۰۷ : برق آهی کو که رو در خرمن گردون کنم |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۰۸ : جذبه ای کوتا سر از زندان تن بیرون کنم |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۰۹ : رو به هر صحرا که بااین شور چون مجنون کنم |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۱۰ : دل اسیر طره عنبرفشانش چون کنم |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۱۱ : ترک تن دل را نگردانیده روشن چون کنم |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۱۲ : دعوی گردن فرازی با اسیری چون کنم |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۱۳ : گر کند آن بیوفا از من جدایی، چون کنم |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۱۴ : جسم خاکی را زغفلت چند معماری کنم |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۱۵ : در سماع بیخودی چون دست بالامی کنم |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۱۶ : رشته جسم گرانجان را ز سر وا می کنم |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۱۷ : از تحمل خصم را چین از جبین وا می کنم |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۱۸ : درریاض آفرینش صد دل بی برگ را |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۱۹ : پرتو مه را قیاس از نور انجم می کنم |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۲۰ : خاک را از آب روی خود گلستان می کنم |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۲۱ : گر ز دلتنگی لبی چون غنچه خندان می کنم |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۲۲ : چشم می پوشم نظر بر روی جانان می کنم |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۲۳ : قبله را تغییر ازان محراب ابرو می کنم |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۲۴ : پرده شرم حجاب امروز یک سو می کنم |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۲۵ : می شود پرشور هروادی که مجنونش منم |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۲۶ : چند از غفلت به عیب دیگران گویاشوم |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۲۷ : سوختم چند از هوای نفس بی لنگر شوم |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۲۸ : هرکه ادراک زلف و روی جانان را به هم |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۲۹ : تاخط شیرنگ آورد از دو جانب سر به هم |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۳۰ : ساده لوحان غافلند از الفت بیجای هم |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۳۱ : معنی بسیار را از لفظ کم جان می دهم |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۳۲ : خاکمال دشمن سرکش به تمکین می دهم |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۳۳ : از حجاب عشق محروم از گل روی توایم |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۳۴ : ما ز حرف پوچ مانند صدف لب بسته ایم |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۳۵ : ما ز فیض بیخودی از خودپرستی رسته ایم |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۳۶ : ما رگ جان را به آن زلف پریشان بسته ایم |
171 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۳۷ : ما ز بیکاری ز فکر کار فارغ گشته ایم |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۳۸ : در ره باطل ز پا چون نقش پا افتاده ایم |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۳۹ : ما درین وحشت سرا آتش عنان افتاده ایم |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۴۰ : ما چو موج خوش عنان در بحر و بر افتاده ایم |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۴۱ : ما وفاداری به اسباب جهان نسپرده ایم |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۴۲ : زیر سقف چرخ بیدردانه پا افشرده ایم |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۴۳ : ما به اکسیر قناعت خاک را زر کرده ایم |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۴۴ : رانده درگاه حق را داغ محرومی سزاست |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۴۵ : ما به روی تلخ صلح از اهل عالم کرده ایم |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۴۶ : عشق را در تنگنای سینه پنهان کرده ایم |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۴۷ : ما دماغ خشک را از باده گلشن کرده ایم |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۴۸ : ما ز سر بیرون هوای سیر گردون کرده ایم |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۴۹ : چون سبو تا ما ز دست خویش بالین کرده ایم |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۵۰ : چهره از عشق جوانان ارغوانی کرده ایم |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۵۱ : ما که سطر کهکشان از لوح گردون خوانده ایم |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۵۲ : ما چو سرو از راستی دامن به بار افشانده ایم |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۵۳ : ما به چشم انجم و افلاک خار افشانده ایم |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۵۴ : لطف کن مطرب رهی سر کن که بر جا مانده ایم |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۵۵ : گر چه ما سر پیش از جوش ثمر افکنده ایم |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۵۶ : عشق را در بند جسم از پیچ و تاب افکنده ایم |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۵۷ : روزگاری در رگ جان پیچ و تاب افکنده ایم |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۵۸ : ما ز وری آتشین او نقاب افکنده ایم |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۵۹ : ما دل خود را ز غفلت در گناه افکنده ایم |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۶۰ : ما به چشم کوته اندیشان چنین آسوده ایم |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۶۱ : ما به بوی گل ز قرب گلستان آسوده ایم |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۶۲ : در دل صد پاره عیش جاودان پوشیده ایم |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۶۳ : ما ز شغل آب و گل آیینه را پرداختیم |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۶۴ : ما نفس بر لب به صد رنج و تعب می آوریم |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۶۵ : از شکست آرزو قند مکرر می خوریم |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۶۶ : ما ز حیرت در حریم وصل هجران می کشیم |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۶۷ : ما به دشنام از لب شیرین دلبر قانعیم |
22 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۶۸ : ما ز اهل عالمیم اما ز عالم فارغیم |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۶۹ : ما چو صبح از راست گفتاری علم در عالمیم |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۷۰ : گرد باد دامن صحرای بی سامانیم |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۷۱ : چند چون اخگر نفس در زیر خاکستر زنیم |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۷۲ : در وصالیم و زهجران دست برسر می زنیم |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۷۳ : مستیی کو تا ره صحرای محشر سرکنیم |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۷۴ : عشق کو همچو گل با خون خود بازی کنیم |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۷۵ : ما کجا دست آشنا با مهره گل می کنیم |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۷۶ : ما پریشان حاصل خود را زمستی می کنیم |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۷۷ : دست اگر کوتاه باشد آرزویی می کنیم |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۷۸ : دل درون سینه و ما رو به صحرا می رویم |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۷۹ : گر چه ما راه طلب را پای در گل می رویم |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۸۰ : گر چنین از کف عنان توسن دل می دهیم |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۸۱ : حدیث تلخ ناصح کرد بیخود چون می نابم |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۸۲ : ز کوشش حاصلی غیر از غبار دل نمی یابم |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۸۳ : نظر تا باز کردم بر رخش بار سفر بستم |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۸۴ : ز گیرایی چنان گشته است بی برگ و نوا دستم |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۸۵ : در آن شبها که از یاد تو ساغر بود در دستم |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۸۶ : ز شور عشق اگر گل بر سر دستار می بستم |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۸۷ : نه آن جنسم که در قحط خریدار از بها افتم |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۸۸ : به یاد آتشین رخساره ای در انجمن رفتم |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۸۹ : به پای خفته دایم حرف از شبگیر می گفتم |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۹۰ : زبیتابی عنان خواهش دل را چسان پیچم |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۹۱ : گر چه بی ثمر مانند سرو و بید و شمشادم |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۹۲ : به رغبت نقد جان به یار سیمبر دارم |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۹۳ : به ناکامی ز خاک آستانت دردسر بردم |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۹۴ : غبار هستی خود سرمه چشم فنا کردم |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۹۵ : نظر را تا چراغ گوشه محراب خود کردم |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۹۶ : زغفلت عمر خود را چون قلم صرف سخن کردم |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۹۷ : نخوردم نیش خاری تا وداع رنگ و بو کردم |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۹۸ : نه از خامی در آتش ناله و فریاد می کردم |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۵۴۹۹ : اگر بی پرده در گلزار افغان ساز می کردم |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۰۰ : اگر می داشتم بال و پری پرواز می کردم |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۰۱ : اگر دل را ز خاشاک علایق پاک می کردم |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۰۲ : سواد شهر را از گریه گرهامون نمی کردم |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۰۳ : به هر حالی که باشد گرد گل همچون صبا گردم |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۰۴ : پریشان چند در وحشت سرای آب و گل کردم |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۰۵ : نه بهر آب از سوز دل بیتاب می گردم |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۰۶ : شبی صدبار برگرد دل افکار می گردم |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۰۷ : به من گر درد و داغی می رسد خوشحال می گردم |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۰۸ : ز گفت و گو سبک چون موج طوفان دیده می گردم |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۰۹ : به قدر آشنایان از خرد بیگانه می گردم |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۱۰ : نیم نومید از عقبی گر از دنیا گره خوردم |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۱۱ : برآن می داردم همت که از افغان دهن بندم |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۱۲ : دل صد پاره خود را به زلف یار می بندم |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۱۳ : به پیغام زبانی از دهان یار خرسندم |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۱۴ : نمی خوردم غم دنیا اگر دیندار می بودم |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۱۵ : زبان تا بود گویا، تیغ می بارید بر فرقم |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۱۶ : ندیدم روز خوش تا چون قلم روی سخن دیدم |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۱۷ : ز دست خشک مرجان ناامید از بحر گردیدم |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۱۸ : بر آن پای حنایی روی زرد خویش مالیدم |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۱۹ : پس از عمری ز چشمت یک نگاه آشنا دیدم |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۲۰ : نبرد از سینه جام باده گلرنگ زنگارم |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۲۱ : چنان سرگرمیی از شوق آن گلگون قبا دارم |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۲۲ : زبان شکوه فرسودی ز چرخ بیوفا دارم |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۲۳ : به ظاهر گر چه مهری بر لب خاموش خود دارم |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۲۴ : ز خوی نازک آن سیمبر چندان حذر دارم |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۲۵ : دل پر رخنه ای چون سبحه از صدر رهگذر دارم |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۲۶ : پریشان خاطری آماده از صد رهگذر دارد |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۲۷ : به دل زخم نمایانی چو پرگار از دو سر دارم |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۲۸ : به صورت گر چه بر رخسار مه رویان نظر دارم |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۲۹ : حریفی کو که راه خانه خمار بردارم |
78 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۳۰ : برو ساقی که من در جام صهبای دگر دارم |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۳۱ : امید چرب نرمی از خسیسان جهان دارم |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۳۲ : شبستان جهان را روش از صدق بیان دارم |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۳۳ : هزاران معنی پیچیده در زلف سخن دارم |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۳۴ : من از گلبانگ رنگین روی گلهای چمن دارم |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۳۵ : نمی دانم چه نسبت با نسیم پیرهن دارم |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۳۶ : شد افزون از شهادت شوق بیتابی که من دارم |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۳۷ : چه سازد گرد کلفت با دل شادی که من دارم |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۳۸ : به قلب عشق می تازد دل زاری که من دارم |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۳۹ : ز دامن نگذرد پای زمین گیری که من دارم |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۴۰ : نمی آید برون از پرده آوازی که من دارم |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۴۱ : زند پهلو به گردون کوه عصیانی که من دارم |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۴۲ : دم گرمی طمع از ناله های آتشین دارم |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۴۳ : اگر چه چون دعا از دست خود یک کف زمین دارم |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۴۴ : غبار خط یارم توتیا در آستین دارم |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۴۵ : به دست بسته دستی در سخاوت چون سبو دارم |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۴۶ : اگر چه دورم از درگاه راه یاربی دارم |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۴۷ : نگاه گرم را سرده به جانم تا دلی دارم |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۴۸ : لب خشک و دل خونین و چشم پر نمی دارم |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۴۹ : نیم بیدرد دایم پیچ و تاب ساکنی دارم |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۵۰ : نیم غمگین چو سرو از بی بریها شادیی دارم |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۵۱ : به دنیا دست از دامان عقبی برنمی دارم |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۵۲ : از آن چون زلف ماتم دیدگان ژولیده زنجیرم |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۵۳ : خوشا روزی که منزل در سواد اصفهان سازم |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۵۵ : به دور خط از آن چاه زنخدان بیش می لرزم |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۵۴ : نه چون بید از تهیدستی درین گلزار می لرزم |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۵۶ : ز جام بیخودی چون لاله مست از خاک بر خیزم |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۵۷ : ز خال عنبرین افزون ز زلف یار می ترسم |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۵۸ : من از دشمن فزون از نفس کافر کیش می ترسم |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۵۹ : همان بیگانه ام با خلق هر چند آشنا باشم |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۶۰ : اگر با ماه کنعان در ته یک پیرهن باشم |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۶۱ : چنان برد اختیار از دست آن سرو قباپوشم |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۶۲ : نشد سروی درین بستانسرا یک بار همدوشم |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۶۳ : به دامن می دود اشکم گریبان می درد هوشم |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۶۴ : ز پند ناصحان بی نمک پرشور شد گوشم |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۶۵ : دو عالم شد ز یاد آن سمن سیما فراموشم |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۶۶ : ز جوش سینه حرف آفرین میخانه خویشم |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۶۷ : غبار آلود عصیان بس که شد جان هوسناکم |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۶۸ : نیم خارج درین بستانسرا هر چند غمناکم |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۶۹ : دل آسوده ای داری مپرس از صبر و آرامم |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۷۰ : نه از جام دگر هر دم درین میخانه سرگرمم |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۷۱ : نه امروز ست سودای جنون را ریشه درجانم |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۷۲ : اگر آرد برون آن دلستان سراز گریبانم |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۷۳ : کجا مایل به هر دل گردد ابرویی که من دانم؟ |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۷۴ : ز رخسار که گل را در جگر خارست می دانم |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۷۵ : ترا از خواندن مکتوب من تنگ است می دانم |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۷۶ : شکوه حسن را از دورباش ناز می دانم |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۷۷ : خط شبرنگ را خوشتر ز زلف و خال می دانم |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۷۸ : سیه مست جنونم وادی و منزل نمی دانم |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۷۹ : ز خود دور آن پریرو را نمی دانم نمی دانم |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۸۰ : چو بیدردان به روی سبزه غلطیدن نمی دانم |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۸۱ : بیا در جلوه ای سرو روان تا جان برافشانم |
18 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۸۲ : ز پستی بر فلک از پاکی گوهر شود شبنم |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۸۳ : قضا روزی که کرد از چار عنصر خشت بالینم |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۸۴ : گر آن خورشید رو را همسفر خویشتن بینم |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۸۵ : فروغ مهر در پیشانی دیوار می بینم |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۸۶ : تمتع با کمال قرب از آن رعنا نمی بینم |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۸۷ : ز ناکامی گل از همصحبتان یار می چینم |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۸۸ : ز تیغش خونبهای دل به صد امید می خواهم |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۸۹ : نه رنگ و بو درین گلشن، نه برگ و بار می خواهم |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۹۰ : دل پر خون از آن زلف شکار انداز می خواهم |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۹۱ : نوای عندلیبان را زهم نگسسته می خواهم |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۹۲ : رخی در ماتم مطلب به خون اندوده می خواهم |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۹۳ : زمین کان نمک گردیده است از شور سودایم |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۹۴ : ز بی ظرفی به روی گرم جانان برنمی آیم |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۹۵ : نشست از آسیای چرخ گرد شیب بر رویم |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۹۶ : گهی از دل، گهی از دیده، گاه از جان ترا جویم |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۹۷ : به اشک از اطلس افلاک داغ شام می شویم |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۹۸ : اشک در دیده غم دیده نگیرد آرام |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۵۵۹۹ : در بهاران دل دیوانه نگیرد آرام |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۰۰ : از نهانخانه عصمت به تماشا بخرام |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۰۱ : من که از وسعت مشرب به فلک ساخته ام |
21 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۰۲ : به نظر بازی از آن تنگ شکر ساخته ام |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۰۳ : تا نظر از گل رخسار تو برداشته ام |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۰۴ : تا ز بی حاصلی خویش خبر یافته ام |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۰۵ : دست بر زلف پریشان سخن یافته ام |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۰۶ : غوطه در بحر گهر ز آبله پا زده ام |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۰۷ : دست در دامن آن زلف معنبر زده ام |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۰۸ : گر چه از مشق جنون خواب پریشان شده ام |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۰۹ : گر شوی با خبر از سوز دل بیتابم |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۱۰ : رفت آن روز که دامان بهار از دستم |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۱۱ : به فلک از تن خاکی چو مسیحا رفتم |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۱۲ : سوختم بس که به دنبال تمنا رفتم |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۱۳ : عالم بیخبری بود بهشت آبادم |
222 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۱۴ : بیخودی داشت ز فکر دو جهان آزادم |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۱۵ : اگر چه چندی به زمین همچو غبار افتادم |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۱۶ : عمرها تربیت دیده بینا کردم |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۱۷ : در مصافی که من از آه علم وا کردم |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۱۸ : قطع امید ز هجران و وصالش کردم |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۱۹ : مدتی صبر چو زنجیر به زندان کردم |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۲۰ : یاد آن عهد که در بحر سفر می کردم |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۲۱ : دست در دامن رنگین بهاری نزدم |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۲۲ : فیض در بیخبری بود چو هشیار شدم |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۲۳ : چند امید به خوی تو ستمگر بندم؟ |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۲۴ : شفق آلود شراب است مگر دستارم؟ |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۲۵ : طمع بوسه از آن لعل شکر خا دارم |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۲۶ : قطره بی سرو پایم دل دریا دارم |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۲۷ : جگری تشنه تر از وادی محشر دارم |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۲۸ : چند از ساده دلی زخم هوس بردارم؟ |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۲۹ : از دل سوخته اخگر به گریبان دارم |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۳۰ : جگری سوخته چون لاله ایمن دارم |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۳۱ : از سری کوی تو آهنگ جدایی دارم |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۳۲ : کرده ام نذر که از دست سبو نگذارم |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۳۳ : چند در خاک وطن غنچه بود بال و پرم؟ |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۳۴ : چند خود را زخیال تو به خواب اندازم ؟ |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۳۵ : تا به کی افتم و تا چند بپا برخیزم؟ |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۳۶ : جذبه ای کو که ز خود دست فشان برخیزم؟ |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۳۷ : چند در دایره مردم عاقل باشم؟ |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۳۸ : من که از داغ جنون ساغر سرشار باشم |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۳۹ : منم آن سیل که دریا نکند خاموشم |
21 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۴۰ : تاخت از سینه به مژگان دل بازیگوشم |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۴۱ : بس که چون برگ خزان دیده پریشان حالم |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۴۲ : گوش ناز تو به فریاد حزین می مالم |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۴۳ : شوق کرده است ز بس گرم سفر چون قلمم |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۴۴ : چشم بیمار بلایی است که من می دانم |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۴۵ : کیستم من که ز فرمان تو سرگردانم؟ |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۴۶ : هردم از شوق عدم ناله و فریاد زنم |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۴۷ : من نه آنم که چو گلچین در گلزار زنم |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۴۸ : چه شکایت ز تو ای خانه برانداز کنم |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۴۹ : حال خود چون به تو ای غنچه دهن عرض کنم؟ |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۵۰ : گوشه ای کو که دل از فکر سفر جمع کنم؟ |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۵۱ : چه بود هستی فانی که نثار تو کنم؟ |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۵۲ : من که از شرم گذارم چو خیال تو کنم |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۵۳ : رخنه در سنگ اگر از آه سحرگاه کنم |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۵۴ : دست در یوزه خسیسانه به بالا چه کنم؟ |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۵۵ : با دل تشنه و سوز جگر خود چه کنم؟ |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۵۶ : شکوه از کجروی طالع وارون چه کنم؟ |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۵۷ : به که بردیده گستاخ تمنا فکنم |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۵۸ : به که در پیش تو اظهار محبت نکنم |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۵۹ : تا لبش کرد چو طوطی به سخن تلقینم |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۶۰ : چه ضرورست که آلوده تعمیر شوم؟ |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۶۱ : بسته تر شد دل من داد چو خط دست به هم |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۶۲ : برگ عیش خود از آن تازه چمن می خواهم |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۶۳ : ما به ناسازی ابنای زمان ساخته ایم |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۶۴ : ما به پیغامی از ان تنگ دهن ساخته ایم |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۶۵ : نقد جان در بغل از بهر نثار آمده ایم |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۶۶ : ما به دنیا نه پی ناز و نعم آمده ایم |
158 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۶۷ : گر چه با کوه گرانسنگ گناه آمده ایم |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۶۸ : ما ز بیقدری اگر لایق دیدار نه ایم |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۶۹ : از غم زلف تو در دام بلا افتادیم |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۷۰ : صفحه دل، سیه از مشق تمنا کردیم |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۷۱ : جز غبار از سفر خاک چه حاصل کردیم |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۷۲ : خط به اوراق جهان، دیده و نادیده زدیم |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۷۳ : صبح در خواب عدم بود که بیدار شدیم |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۷۴ : گر چه از وعده احسان فلک پیر شدیم |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۷۵ : خواب سنگینی از افسانه غفلت داریم |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۷۶ : چشم امید به مژگان تر خود داریم |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۷۷ : گر چه از طول امل پا به سلاسل داریم |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۷۸ : هر چه احسان تو داده است به ما آن داریم |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۷۹ : گر چه پیریم تمنای جوانی داریم |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۸۰ : ما لب خشک قناعت لب نان می دانیم |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۸۱ : خیز جان در ره صاحب نفسی افشانیم |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۸۲ : چند در پرده دل باده گلنار زنیم |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۸۳ : دل به این عمر سبکسیر چرا شاد کنیم |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۸۴ : چه قدر سرخوشی از باده انگور کنیم |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۸۵ : پیش دل شرح زر و گوهر دنیا چه کنیم |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۸۶ : عشق کو تا (به) نم اشک نظر تازه کنیم |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۸۷ : نوبهارست بیا روی به میخانه کنیم |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۸۸ : روزگاری است ز دل نقش خودی می شویم |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۸۹ : ما نه زان بیخبرانیم که هشیار شویم |
119 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۹۰ : مختلف چند ازین پرده نیرنگ شویم |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۹۱ : آنقدر عقل نداریم که فرزانه شویم |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۹۲ : چه خیال است که دیوانه و شیدا نشویم؟ |
166 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۹۳ : گذشت عمر سبکرو به خورد و خواب تمام |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۹۴ : به حرف پوچ مرا عمر شد تباه تمام |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۹۵ : به حرف و صوت ز بوس و کنار ساخته ام |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۹۶ : چه غوطه ها که درین بحر پر خطر زده ام |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۹۷ : چو شانه مهر به لب با دو صد زبان زده ام |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۹۸ : سبک به چشم تو از شیوه وفا شده ام |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۵۶۹۹ : برون نیامده از برگ بی ثمر شده ام |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۰۰ : چو بید اگر چه درین باغ بی بر آمده ام |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۰۱ : به توبه راهنمون گشت باده نابم |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۰۲ : ز بیغمی نه ز مطرب ترانه می طلبم |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۰۳ : ادب گذشته بر روی یکدیگر دستم |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۰۴ : مرا که هست به دل کوه آهن از مردم |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۰۵ : ز سادگی است تمنای سود ازین مردم |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۰۶ : منم که از جگر لاله داغ می دزدم |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۰۷ : ز فکر پوچ درین شوره زار بی حاصل |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۰۸ : ز ناروایی خود این چنین که خوار شدم |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۰۹ : اگر دو روز درین تیره خاکدان ماندم |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۱۰ : به حرف تلخ ز لبهای یار خرسندم |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۱۱ : جمال یوسف ازین تیره خاکدان دیدم |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۱۲ : ز ابر تربیت روزگار نومیدم |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۱۳ : به جرم این که متاع هنر بود بارم |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۱۴ : گمان مبر که بغیر از تو آشنا دارم |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۱۵ : به حرف و صوف ز لب مهر از چه بردارم |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۱۶ : ز سر کلاه نمد را چگونه بردارم |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۱۷ : ز جوش عشق تو میخانه در بغل دارم |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۱۸ : ز خال روز سیاهی که داشتم دارم |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۱۹ : چگونه درد خود از مردمان نهان دارم |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۲۰ : کنون که با تو مکان در یک انجمن دارم |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۲۱ : چو خامه معنی نازک در آستین دارم |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۲۲ : نه ذوق صحبت و نه میل گفتگو دارم |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۲۳ : ز ضعف اگر نفس بال بسته ای دارم |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۲۴ : لب خموش و زبان گزیده ای دارم |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۲۵ : درین سفر که توکل شده است راهبرم |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۲۶ : به شور عشق و جنون همچو صبح مشهورم |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۲۷ : به لب نمی رسد از ضعف آه شبگیرم |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۲۸ : منم که فیض شراب از کتاب می گیرم |
123 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۲۹ : ز بیم هجر شب وصل یار می لرزم |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۳۰ : اگر چه در چمن روزگار خار و خسم |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۳۱ : ز خال گوشه ابروی یار می ترسم |
139 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۳۲ : چنان که نیل بود مانع رسیدن چشم |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۳۳ : مرا که گفت که دست از عنان یار کشم |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۳۴ : ز بوی باده گلرنگ می پرد رنگم |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۳۵ : ز بردباری ما خوار و زار شد عالم |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۳۶ : ز گمرهی خود از روی رهنما خجلم |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۳۷ : از آن زمان که به زلف تو مبتلاست دلم |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۳۸ : اگر چه نیک نیم در پناه نیکانم |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۳۹ : بس است روی دلی مشت استخوان مرا |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۴۰ : ز رعشه رفته برون دست و پا ز فرمانم |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۴۱ : منم که قیمت یاقوت داغ می دانم |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۴۲ : منم که مصرف نقد نگاه می دانم |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۴۳ : ستاره سوخته آتشین عذارانم |
108 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۴۴ : اگر چه با گل دمساز می شود شبنم |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۴۵ : به تنگ همچو شرر از بقای خویشتنم |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۴۶ : چگونه توبه ز می موسوم بهار کنم |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۴۷ : چه دست در خم آن زلف دلنواز کنم |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۴۹ : چگونه پیش رخ نازک تو آه کنم |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۴۸ : بر آن سرم که وطن در دیار خویش کنم |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۵۰ : دلم ز پاس نفس تار می شود چه کنم |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۵۱ : اگر به روی تو بار دگر نظاره کنم |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۵۲ : صفای روی ترا از نقاب می بینم |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۵۳ : ز خط طراوت رخسار یار می بینم |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۵۴ : چو عکس چهره خود در پیاله می بینم |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۵۵ : به سرمگی سوی آن خاک پا نمی بینم |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۵۶ : اثر ز غنچه درین گلستان نمی بینم |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۵۷ : کجاست جذبه عشقی که بر کنار روم |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۵۸ : من آن نیم که به گلشن به اختیار روم |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۵۹ : به هر که باده دهد یار، من خراب شوم |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۶۰ : چراغ طور نسوزد اگر کلیم شوم |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۶۱ : درین جهان نشود حال آن جهان معلوم |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۶۲ : هوالغفور ز جوش شراب می شنوم |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۶۳ : پیام دوست ز باد بهار می شنوم |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۶۴ : شدند جمع دل و زلف از آشنایی هم |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۶۵ : نه می به جام و نه گل در کنار می خواهم |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۶۶ : کجاست باده که ناموس را به آب دهم |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۶۷ : به مهر داغ رسیده است جمله اعضایم |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۶۸ : به اشک درد دل خود نوشته سر دادیم |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۶۹ : به دوست پی زدل خونچکان خود بردیم |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۷۰ : ز میوه گر چه درین بوستان سبکباریم |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۷۱ : چو گل به ظاهر اگر خنده در دهان داریم |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۷۲ : عنان گسسته تر از سیل در بیابانیم |
22 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۷۳ : به جای باده اگر در پیاله آب کنیم |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۷۴ : ز بحر کسب هوا چند چون حباب کنیم؟ |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۷۵ : ز بوستان تو عشق بلند می گویم |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۷۶ : چو خامه نیست ز من هر سخن که می گویم |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۷۷ : جنون کجاست که دستی به کار بگشاییم |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۷۸ : از سردی جهان لب گفتار بسته ام |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۷۹ : زین نه صدف به روشنی دل گذشته ام |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۸۰ : روی سخن ز آینه رویان ندیده ام |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۸۱ : روی دلی چو غنچه ز بلبل ندیده ام |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۸۲ : سر بر فلک ز همت والا کشیده ام |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۸۳ : از آفتاب رنگ نبازد ستاره ام |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۸۴ : در عین وصل داغ جدایی چو لاله ام |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۸۵ : رنگین شده است بس که ز خونین ترانه ام |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۸۶ : تا شد به داغ عشق هم آغوش سینه ام |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۸۷ : هرگز نشد به حرف غرض آشنا لبم |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۸۸ : هر چند از گهر صدف آسا لبالبم |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۸۹ : امشب که داغ بر دل افگار سوختم |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۹۰ : دلتنگ از ملامت اغیار نیستم |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۹۱ : تا همچو لعل، رنگ به رخسار داشتم |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۹۲ : با هرکه روی حرف بجز یار داشتم |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۹۳ : از دست رفت دامن یاری که داشتم |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۹۴ : چون زلف دست بر کمر یار یافتم |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۹۵ : چشم دلم ستاره فشان بود صبحدم |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۹۶ : امشب به آه سرد ره خواب می زدم |
21 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۹۷ : از خاکیان ز صافی طینت جدا شدم |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۹۸ : با صد زبان چو غنچه گل بی زبان شدم |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۵۷۹۹ : بی خواست بس که بار دل گلستان شدم |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۰۰ : عمری چو گرد در قدم کاروان شدم |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۰۱ : موی میان نبود که من همچو مو شدم |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۰۲ : خط تو ریشه در رگ جان می دواندم |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۰۳ : با درد خشک ساخته ام، از دوا ترم |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۰۴ : تا چند خون زرشک تماشاییان خورم؟ |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۰۵ : همت بلند نام شد از طبع سرکشم |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۰۶ : چشمی به گریه تر نشد از دود آتشم |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۰۷ : از شرم عشق بود مرا در نقاب چشم |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۰۸ : از گوهر سرشک بود آب و تاب چشم |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۰۹ : از گریه شبانه فزاید جلای چشم |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۱۰ : از زلف او چگونه دل ناتوان کشم؟ |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۱۱ : آن بختم از کجاست سخن زان دهن کشم؟ |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۱۲ : از روی نرم سرزنش خار می کشم |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۱۳ : اول سری به رخنه دیوار می کشم |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۱۴ : تیغ برهنه را به بغل تنگ می کشم |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۱۵ : از فکر خلق عشق خدا کرد فارغم |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۱۶ : سرگرم عشقم از غم دستار فارغم |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۱۷ : دل را ز جوش گریه نگردید تاب کم |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۱۸ : از موج اشک، کام نهنگ است مسکنم |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۱۹ : چون نیست پای آن که ز عالم بدر زنم |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۲۰ : کو ناخنی که رخنه به داغ جگر کنم؟ |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۲۱ : چون شمع چند من به زبان گفتگو کنم؟ |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۲۲ : آغاز خط مفارقت از یار می کنم |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۲۳ : روزی که چشم بر رخ او باز می کنم |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۲۴ : دل را جلا به دیده نمناک می کنم |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۲۵ : لب چون صدف به آب گهر تر نمی کنم |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۲۶ : نزدیک من میا که ز خود دور می شوم |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۲۷ : نتوان گرفت روزی هم از دهان هم |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۲۸ : می می کشند لاله عذاران ز روی هم |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۲۹ : تا چند پیر میکده را درد سر دهم؟ |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۳۰ : سنجد کسی که باده و تریاک را به هم |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۳۱ : کاری مکن که رو به در آسمان نهم |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۳۲ : دست طمع ز مایده چرخ شسته ایم |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۳۳ : از دست رفت فرصت و ما پا شکسته ایم |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۳۴ : عمری است ما لب از طمع خام بسته ایم |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۳۵ : طومار عمر طی شد و غافل نشسته ایم |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۳۶ : خندان به زیر تیغ تغافل نشسته ایم |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۳۷ : خرسند با هزار تمنی نشسته ایم |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۳۸ : ما از امیدها همه یکجا گذشته ایم |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۳۹ : این سطرهای آه که هر جا نوشته ایم |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۴۰ : جا در سیاه خانه سودا گرفته ایم |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۴۱ : از زلف یار رنگ دگر برگرفته ایم |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۴۲ : ما شمع را به شهپر خود، سر گرفته ایم |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۴۳ : یک عمر پشت دست به دندان گرفته ایم |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۴۴ : ما هوش خود به باده گلرنگ داده ایم |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۴۵ : ما نقض دلپذیر ورقهای ساده ایم |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۴۶ : هر چند همچو ذره محقر فتاده ایم |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۴۷ : ما نام خود ز صفحه دلها سترده ایم |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۴۸ : ما توبه را به طاعت پیمانه برده ایم |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۴۹ : خورشید داغ گوهر عالم فروز ماست |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۵۰ : ما خیر باد لذت پرواز کرده ایم |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۵۱ : ما پرده های گوش خود از هوش کرده ایم |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۵۲ : ما رنگ گل ز بوی گل ادراک کرده ایم |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۵۳ : ما نقل باده را ز لب جام کرده ایم |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۵۴ : چندین کتاب در گرو باده کرده ایم |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۵۵ : از آه دام موج به دریا فکنده ایم |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۵۶ : ما در محیط حادثه لنگر فکنده ایم |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۵۷ : ما گل به دست خود ز نهالی نچیده ایم |
160 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۵۸ : ما همچو آفتاب به هر جا رسیده ایم |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۵۹ : ما پرده از حقیقت عالم کشیده ایم |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۶۰ : مادام را ز دانه صیاد دیده ایم |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۶۱ : ما رخت خود به گوشه عزلت کشیده ایم |
813 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۶۲ : ما هر کجا که تیغ زبان برکشیده ایم |
112 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۶۳ : در محفلی که تیغ زبان بر کشیده ایم |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۶۴ : ما همچو غنچه سر به گریبان کشیده ایم |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۶۵ : تا واله نظاره آن ماهپاره ایم |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۶۶ : ما گر چه در بلندی فطرت یگانه ایم |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۶۷ : داغی ز عشق بر دل فرزانه سوختیم |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۶۸ : ما اختیار خویش به صهبا گذاشتیم |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۶۹ : چون غنچه دست بر دل شیدا گذاشتیم |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۷۰ : ما داغ توبه بر دل ساغر گذاشتیم |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۷۱ : ما خنده را به مردم بیغم گذاشتیم |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۷۲ : ما کار دل به آن خم ابرو گذاشتیم |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۷۳ : هموار از درشتی چرخ دغا شدیم |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۷۴ : نقش مراد اگر چه نشد دستگیر ما |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۷۵ : ما تازه روی چون صدف از دانه خودیم |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۷۶ : ما در شکست گوهر یکدانه خودیم |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۷۷ : با هر که شکوه از دل افگار می بریم |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۷۸ : در کوی جان به قطع مراحل نمی رسیم |
19 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۷۹ : گاهی در آب دیده و گاهی در آتشیم |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۸۰ : ما همچو خار سلسله جنبان آتشیم |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۸۱ : تا کی به ذوق نشأه می دردسر کشیم؟ |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۸۲ : ما زهر را به جبهه بگشاده چون کشیم؟ |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۸۳ : ما درد را به ذوق می ناب می کشیم |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۸۴ : ما تلخی جهان به رخ تازه می کشیم |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۸۵ : با شوخ دیدگان هوس آشنا نیم |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۸۶ : آیینه خانه ایم و دم از نور می زنیم |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۸۷ : چون صبح خنده با جگر چاک می زنیم |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۸۸ : خیزید تا ز عالم صورت سفر کنیم |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۸۹ : در شهر اگر ملول نگردیم چون کنیم؟ |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۹۰ : آن همت از کجاست که منزل یکی کنیم |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۹۱ : از خویش می رویم و ترا یاد می کنیم |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۹۲ : ما روی دل به هر کس و ناکس نمی کنیم |
83 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۹۳ : برخیز تا به عالم بی چند و چون رویم |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۹۴ : بی آبرو حیات ابد زهر قاتل است |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۹۵ : ما داغ خود به تاج فریدون نمی دهیم |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۹۶ : افزود گرانباری غفلت ز شتابم |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۹۷ : روشن ز فروغ می ناب است حیاتم |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۹۸ : آن حال ندارم که به فکر دگر افتم |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۵۸۹۹ : تلخی ز لب لعل تو نشنفتم و رفتم |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۰۰ : پیش از گل رخسار تو افروخته بودم |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۰۱ : فریاد که از کوتهی بخت ندارم |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۰۲ : آتش به دل از گرمی این مرحله دارم |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۰۳ : وقت است که داغی به دل دام گذارم |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۰۴ : آن قدر ندارم که سزاوار تو باشم |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۰۵ : از تلخ زبانان نشود پست خروشم |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۰۶ : دستی که به جامی نشود رهزن هوشم |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۰۷ : بیخود ز نوای دل دیوانه خویشم |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۰۸ : تا چند به روزن نرسد نور چراغم؟ |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۰۹ : در هر که ترا دیده به حسرت نگرانم |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۱۰ : جان را به دم خنجر قاتل برسانم |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۱۱ : کو بخت که در میکده با یار نشینم؟ |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۱۲ : هر چند ز پیراهن بحرست کلاهم |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۱۳ : تا روی عرقناک ترا دید نگاهم |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۱۴ : از بخت سیه پست نگردید نوایم |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۱۵ : کو می که ز زندان دل تنگ برآیم؟ |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۱۶ : ما تخم درین مزرعه جز اشک نکشتیم |
100 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۱۷ : از یار ز ناسازی اغیار گذشتیم |
77 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۱۸ : در پله آغاز ز انجام گذشتیم |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۱۹ : خاکی به لب گور فشاندیم و گذشتیم |
20 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۲۰ : ما دستخوش سبحه و زنار نگشتیم |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۲۱ : کام دل ازان غنچه مستور گرفتیم |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۲۲ : از صبر عنان دل خود کام گرفتیم |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۲۳ : ما چاشنی بوسه ز دشنام گرفتیم |
116 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۲۴ : هرگز به خراش جگری شاد نگردیم |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۲۵ : ما زمزمه عشق به بازار فکندیم |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۲۶ : مستانه سر شیشه می باز گشودیم |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۲۷ : از ناله نی راز دل عشق شنیدیم |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۲۸ : چندان که چو خورشید به آفاق دویدیم |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۲۹ : سررشته مهر از می بیباک بریدیم |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۳۰ : یک عمر ز هر خار و خسی ناز کشیدیم |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۳۱ : تا سر به گریبان تماشا نکشیدیم |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۳۲ : ما طالع جمعیت اسباب نداریم |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۳۳ : یک چشم زدن فرقت می تاب نداریم |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۳۴ : ما فکر لباس و غم دستار نداریم |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۳۵ : بر دل غم سیم و زر دنیا نگذاریم |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۳۶ : ما فرق به تردستی حاتم نفروشیم |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۳۷ : اشک است درین مزرعه تخمی که فشانیم |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۳۸ : تا در خم این کارگه شیشه گرانیم |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۳۹ : آن طفل یتیمم که شکسته است سبویم |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۴۰ : برون نمی برد از فکر دوست عالم آبم |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۴۱ : دلم سیاه شد از بس که برکتاب گذشتم |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۴۲ : قسم به ساقی کوثر که از شراب گذشتم |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۴۳ : ازان گشاده جبین جام پر شراب گرفتم |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۴۴ : مکش ز حسرت تیغ خودم که تاب ندارم |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۴۵ : به سینه تخم امیدی چو شوره زار ندارم |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۴۶ : چشم گشایش از خلق نبود به هیچ بابم |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۴۷ : از جام بیخودی کرد ساقی خداپرستم |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۴۸ : با آن که من ندارم کاری به کار مردم |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۴۹ : چون چشم آبگینه، هر چند پاک بینم |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۵۰ : از باد دستی خود ما میکشان خرابیم |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۵۱ : می شود از دم زدن خراب وجودم |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۵۲ : حوصله وصل آن نگار ندارم |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۵۳ : حوصله وصل آن نگار ندارم |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۵۴ : سوخته جانم غم وسیله ندارم |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۵۵ : چین ز جبین در مقام جنگ گشایم |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۵۶ : به وحشت ز دنیا سلامت گزیدم |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۵۷ : ترم چون حباب از هوایی که دارم |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۵۸ : ازان زلف یک مو جدایی ندارم |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۵۹ : در سخن بر نیاید آوازم |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۶۰ : ما خراباتی و نظر بازیم |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۶۱ : چه عجب اگر نسوزد دل کس به آه سردم |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۶۲ : همه اشکم، همه آهم، همه دردم، همه داغم |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۶۳ : تحفه طور شراری داریم |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۶۴ : بده می که بر قلب گردون زنیم! |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۶۵ : از عزیزان رفته رفته شد تهی این خاکدان |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۶۶ : خضر اینجا خاک می لیسد ز شرم ناکسی |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۶۷ : سالکان را کی دل از اسباب می گردد گران؟ |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۶۸ : از نگاه خیره چشم یار می گردد گران |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۶۹ : دیدن بی حاصلان بر آسمان باشد گران |
18 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۷۰ : بر سر آشفتگان دستار می باشد گران |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۷۱ : می کند گل زردرویی از شراب دیگران |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۷۲ : شاخ چون دست کریمان شد زرافشان از خزان |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۷۳ : خاک را دامان پر زر می کند فصل خزان |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۷۴ : بر سر بالین بی دردان گل احمر فشان |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۷۵ : ای فدای چشم مخمور تو خواب عاشقان |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۷۶ : باده گلگون نمی آید به کار عاشقان |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۷۷ : ساده است از نقش انجم آسمان عاشقان |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۷۸ : از رخش خواهند جای بوسه نافهمیدگان |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۷۹ : فارغند از قید چرخ نیلگون دیوانگان |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۸۰ : سوخته است از آتش گل اشتهای بلبلان |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۸۱ : مشک شد خون در وجود آهوان ما همچنان |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۸۲ : مبتلای آرزوی نفس را عاقل مخوان |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۸۳ : کرسی دارست اوج اعتبار این جهان |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۸۴ : هر کسی کرده است چیزی خوش ز نعمای جهان |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۸۵ : اول ما نیستی و آخر ما نیستی است |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۸۶ : با لب او کار دندان می کند سین سخن |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۸۷ : شد ز پیری ها مرا گوش گران مهر دهن |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۸۸ : عاشق صادق نیندیشد ز آتش تاختن |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۸۹ : شمه ای از حیرت عشق است دل پرداختن |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۹۰ : در کهنسالی نفس را راست نتوان ساختن |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۹۱ : بی تحمل خصم را هموار نتوان ساختن |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۹۲ : چیست جان تا زیر تیغ یار نتوان باختن؟ |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۹۳ : فاش خواهد شد ز آهم عشق پنهان باختن |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۹۴ : از بصیرت نیست دنبال تمنا تاختن |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۹۵ : چند چون خامان نظر بر ماهتاب انداختن؟ |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۹۶ : گر چو غواصان توانی پای از سر ساختن |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۹۷ : چند بزم باده پنهان از حریفان ساختن؟ |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۹۸ : آن خرابم کز زبانم حرف نتوان ساختن |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۵۹۹۹ : تا چون درویشان توان با گاه گاهی ساختن |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۰۰ : دل به حرف پوچ تا کی شاد خواهی ساختن؟ |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۰۱ : نیستم در عشق کافر ماجرای سوختن |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۰۲ : نیست آسان خون نعمت های الوان ریختن |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۰۳ : بر سبکروحان گران نبود بپا برخاستن |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۰۴ : چون صدف تا چند پیش ابر دست افراشتن؟ |
130 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۰۵ : نیست معشوقی همین زلف چلیپا داشتن |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۰۶ : پیش اهل دل ادب منظور باید داشتن |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۰۷ : پیچ و تاب عشق را نتوان ز جان برداشتن |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۰۸ : راز را در سینه دشوارست پنهان داشتن |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۰۹ : کار هر بی ظرف نبود عشق پنهان داشتن |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۱۰ : اندکی کوتاه کن زلف بلند خویشتن |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۱۱ : موج دریا را نباشد اختیار خویشتن |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۱۲ : به که غافل باشد آن سرو روان از خویشتن |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۱۳ : چند چون طاوس باشی محو بال خویشتن؟ |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۱۴ : آدمی را نیست خصمی چون جمال خویشتن |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۱۵ : تندخویان می زنند آتش به جان خویشتن |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۱۶ : برده ام تا از سر کویت نشان خویشتن |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۱۷ : هیچ همدردی نمی یابم سزای خویشتن |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۱۸ : عشق در بند گران است از وفای خویشتن |
21 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۱۹ : پیش هر تلخی نریزم آبروی خویشتن |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۲۰ : حق گوهر چیست، آب و رنگ گوهر یافتن |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۲۱ : در محبت راز سر پوشیده نتوان یافتن |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۲۲ : سر به زانوماندگان را طاق می گردد سخن |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۲۳ : در لب جان پرور جانان نمی ماند سخن |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۲۴ : دل مدام از خط و زلف یار می گوید سخن |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۲۵ : نیست از منصور اگر مستانه می گوید سخن |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۲۶ : هر که باشد چون قلم از سینه چاکان سخن |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۲۷ : می نشاند آن دهان تنگ را در خون سخن |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۲۸ : می شود نقل مجالس چون شود شیرین سخن |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۲۹ : چون قلم آن را که در سر هست سودای سخن |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۳۰ : دست رد مشکل بود بر توشه عقبی زدن |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۳۱ : لشکر خط ملک حسنت را به هم خواهد زدن |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۳۲ : باده با رندان صافی سینه می باید زدن |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۳۳ : باده بی لعل لب دلبر نمی باید زدن |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۳۴ : تا توان خاموش بودن دم نمی باید زدن |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۳۵ : تا به کی پوشیده از همصحبتان ساغر زدن؟ |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۳۶ : چند حرف آب و نان چون مردم غافل زدن؟ |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۳۷ : بخیه تا کی بر لباس تن ز آب و نان زدن؟ |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۳۸ : چیست دانی عشقبازی، بی سخن گویا شدن |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۳۹ : استخوان من اگر رزق هما خواهد شدن |
22 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۴۰ : عاقبت این مرغ وحشی زین قفس خواهد شدن |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۴۱ : شوق ما بال و پر جسم گران خواهد شدن |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۴۲ : ای که چون گل خنده بر اوضاع عالم می زنی |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۴۳ : خانه سوز و آشیان پرداز می باید شدن |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۴۴ : در حضور بلبلان خاموش می باید شدن |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۴۵ : پیش مستان از خرد بیگانه می باید شدن |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۴۶ : مرد غوغا نیستی سرور نمی باید شدن |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۴۷ : از سرانجام سفر غافل نمی باید شدن |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۴۸ : چون توان قانع به پیغام از لب دلبر شدن؟ |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۴۹ : چند سرگردان درین دریای بی لنگر شدن؟ |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۵۰ : گر تو ای سرو روان خواهی هم آغوشم شدن |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۵۱ : عمر اگر باشد ز قید تن رها خواهم شدن |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۵۲ : با هوسناکان چنین گر آشنا خواهی شدن |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۵۳ : زندگی بخشا! روان چند کس خواهی شدن؟ |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۵۴ : چند با من سرکش ای سرو روان خواهی شدن؟ |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۵۵ : بی کشش نتوان برون از قید دنیا آمدن |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۵۶ : غنچه سان مهر خموشی بر لب گفتار زن |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۵۷ : آب را بر باد ده، در چشم آتش خاک زن |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۵۸ : از خموشی مشت خاک بر دهان قال زن |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۵۹ : نیستی کوه گران، بر سیر پشت پا مزن |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۶۰ : با توانایی به اهل فقر استغنا مزن |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۶۱ : حلقه بر هر در چو خورشید سبک لنگر مزن |
21 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۶۲ : چرخ را خاکستری از برق سودا کرد حسن |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۶۳ : می گدازد شیشه دل را می رنگین حسن |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۶۴ : گرد غم فرش است دایم در غم آباد وطن |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۶۵ : چون سکندر خانه عمر از اثر آباد کن |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۶۶ : روز چون روشن شود زان روی انور یاد کن |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۶۷ : با کمند زلف تسخیر دل افگار کن |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۶۸ : زلف مشکین را ز صبح عارض خود دور کن |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۶۹ : بهر معنی های رنگین لفظ را پرداز کن |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۷۰ : مطربا صبح است، قانون صبوحی ساز کن |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۷۱ : سینه را از آرزو چون بی نیازان پاک کن |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۷۲ : سرکشی بگذار پیش امر حق تسلیم کن |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۷۳ : صبح شد ساقی بیا فکر من افتاده کن |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۷۴ : سر به پیش انداختن از بردباری پیشه کن |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۷۵ : ای دل از پست و بلند روزگار اندیشه کن |
340 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۷۶ : ساقیا صبح است می از شیشه در پیمانه کن |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۷۷ : صبح شد ساقی نقاب دختر رز برفکن |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۷۸ : گر طلبکار حضوری لب به غیبت وامکن |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۷۹ : نیستی چون اهل معنی لب به دعوی وا مکن |
85 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۸۰ : صید دل زین بیش با موی میان خود مکن |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۸۱ : سرمه را هم محرم چشم سیاه خود مکن |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۸۲ : ای دل روشن حجاب از طارم اخضر مکن |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۸۳ : بر نظربازان ستم در ابتدای خط مکن |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۸۴ : در سرانجام عمارت عمر خود باطل مکن |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۸۵ : دل غمین ز اندیشه روزی درین عالم مکن |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۸۶ : رو نهان در دولت از اقبال محتاجان مکن |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۸۷ : مجلس اغیار را از خنده گلریزان مکن |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۸۸ : شکوه بیهوده از ناسازی گردون مکن |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۸۹ : از برای کام دنیا خویش را غمگین مکن |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۹۰ : تا نگردد چهره نوخط زلف را کوته مکن |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۹۱ : چون دو تا شد قدت از پیری گرانجانی مکن |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۹۲ : آه گرمی هست دایم در دل بی تاب من |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۹۳ : شد در ایام کهنسالی گرانتر خواب من |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۹۴ : دامن خود را کشید آه سرو ناز از دست من |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۹۵ : می گذشت از پرده های آسمان فریاد من |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۹۶ : هرگز آهی سر نزد از جان غم فرسود من |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۹۷ : چون زند موج حلاوت کلک شکر بار من |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۹۸ : نست چون مژگان بلند و پست در گفتار من |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۶۰۹۹ : چند گردد قسمت افسردگان گفتار من؟ |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۰۰ : می زداید بی کسی زنگ از دل افگار من |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۰۱ : آه می دزدد نفس در سینه افگار من |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۰۲ : آسمان ها را به چرخ آرد دل پر شور من |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۰۳ : مغز را آشفته می سازد دل پر شور من |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۰۴ : دست کوته کرد زلف یار از تسخیر من |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۰۵ : بی اثر تا چند باشد ناله شبگیر من؟ |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۰۶ : دل ز کاهش واصل آن یار جانی شد ز من |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۰۷ : بی نقاب آن چهره را دیدن نمی آید ز من |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۰۸ : از جفای چرخ نالیدن نمی آید ز من |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۰۹ : بلبلم اما رسد بر لاله و گل ناز من |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۱۰ : چند آواز تو از بیرون رباید هوش من؟ |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۱۱ : از هواداران شود دایم مکدر شمع من |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۱۲ : آه مظلوم است در بالا دوی ادراک من |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۱۳ : بس که دارد گرد کلفت چهره احوال من |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۱۴ : از گهر گرد یتیمی شست آب چشم من |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۱۵ : سر نمی پیچد ز اشک لاله گون مژگان من |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۱۶ : نیست جز لخت جگر چیزی دگر بر خوان من |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۱۷ : با سیه چشمان بود بزم می گلگون من |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۱۸ : گر نخارد ناخن مرغان سر مجنون من |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۱۹ : پیش خونم شعله آتش سپر انداخته است |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۲۰ : اهل معنی گر چه خاموشند از تحسین من |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۲۱ : عشقبازی بود دایم در جهان آیین من |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۲۲ : می کند در پرده دل سیر دایم آه من |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۲۳ : چون زند دامان وحشت بر کمر سودای من |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۲۴ : بس که دارد ناتوانی ریشه در اعضای من |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۲۵ : بس که شبها چین غم می چیند از ابروی من |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۲۶ : می زند از گریه موج خوشدلی ابروی من |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۲۷ : آن که ننشیند کنون از ناز در پهلوی من |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۲۸ : بر رخ کس نیست رنگ وحدتی در انجمن |
21 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۲۹ : کی به سنگ از مغز مجنون می رود سودا برون؟ |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۳۰ : عاصیان را گریه از شرم گناه آرد برون |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۳۱ : ناله را درد از دل افگار می آرد برون |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۳۲ : ناله نی از جگرها آه می آرد برون |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۳۳ : خط سر از خال لب جانانه می آرد برون |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۳۴ : جان به صد داغ از تن خاکی سرشت آمد برون |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۳۵ : دل چو گردد صاف آن مه بی حجاب آید برون |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۳۶ : حرف پوچی کز دهان اهل لاف آید برون |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۳۷ : شمع را شب تیغ روشن از نیام آید برون |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۳۸ : نیست ممکن پخته کس زین خاکدان آید برون |
70 |
2 |
غزل شمارهٔ ۶۱۳۹ : چون ز طرف باغ آن سرو روان آید برون |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۴۰ : ساقی از میخانه عالمتاب می آید برون |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۴۱ : گوهر راز از دل بی تاب می آید برون |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۴۲ : غم ز محنت خانه من شاد می آید برون |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۴۳ : دشمن از غمخانه من شاد می آید برون |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۴۴ : آه کی از جان دردآلود می آید برون |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۴۵ : غم کجا از سینه بی غمخوار می آید برون؟ |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۴۶ : آه حسرت از دل پیران جهد بی اختیار |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۴۷ : پای ما تا از گل تعمیر می آید برون |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۴۸ : دل کجا از چنگ آن طناز می آید برون؟ |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۴۹ : راز عاشق از لب خاموش می آید برون |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۵۰ : تا به عزم صید آن بی باک می آید برون |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۵۱ : گر بنالم خون ز چشم سنگ می آید برون |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۵۲ : چون خط از لعل لب آن ماه می آید برون |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۵۳ : از تن خاکی دل صد پاره می آید برون |
17 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۵۴ : کی سخن خام از لب فرزانه می آید برون؟ |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۵۵ : ناله ما سینه چاک از سینه می آید برون |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۵۶ : عقل پوچ از عهده سودا نمی آید برون |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۵۷ : خط به تمکین آید از لعل دلبر برون |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۵۸ : دیده بی نور ما را کرد بینا پیرهن |
20 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۵۹ : تا برآورد آن بهشتی روی از بر پیرهن |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۶۰ : دیده خونبار می خواهد نسیم پیرهن |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۶۱ : مجلس رقص است، بر تمکین بیفشان آستین |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۶۲ : خال یا تخم امید عاشق شیداست این؟ |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۶۳ : سرو گلزار ارم یا قامت دلجوست این؟ |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۶۴ : آن کف نظارگی، این از دو عالم می برد |
22 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۶۵ : جلوه مستانه آن سرو قامت را ببین |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۶۶ : گوی سیمین ذقن، زلف چو چوگان را ببین |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۶۷ : گلگل از می روی آتشناک جانان را ببین |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۶۸ : نرگس نیلوفری، مژگان زرین را ببین |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۶۹ : خال را در زیر زلف آن پری پیکر ببین |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۷۰ : روی جانان را نهان در خط چون ریحان ببین |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۷۱ : چشم خواب آلود او را در خم ابرو ببین |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۷۲ : تا به خون رنگین نسازی چون گل احمر جبین |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۷۳ : ای لب لعل ترا خون یمن در آستین |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۷۴ : پیش هر ناشسته رویی وا مکن لب بیش ازین |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۷۵ : عشق ما را ظرف دنیا برنتابد بیش ازین |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۷۶ : سایه تا افتاد ازان شمشاد بالا بر زمین |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۷۸ : در گلستانی که ریزد خون بلبل بر زمین |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۷۷ : هر که اینجا از سرافرازان نهد سر بر زمین |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۷۹ : سایه تا افتاد ازان مشکین سلاسل بر زمین |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۸۰ : ریخت مژگان تر من رنگ گلشن بر زمین |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۸۱ : می کشد دامن چو زلف سرکش او بر زمین |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۸۲ : از حجاب عشق محرومم ز رخساری چنین |
20 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۸۳ : می از خود آورد بیرون ایاغ لاله رخساران |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۸۴ : نباشد لقمه ای بی خون دل بر خوان درویشان |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۸۵ : اگر بر زخم کافر نعمتان باشد گران پیکان |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۸۶ : ز چشم ظالم او چون نیندیشند معصومان؟ |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۸۷ : ز بی دردی نمی سازم به صندل دردسر پنهان |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۸۸ : مکن آزادگان را جستجو از این و آن پنهان |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۸۹ : چه آسان است با بی برگی احرام سفر بستن |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۹۰ : به امید اقامت دل به اسباب جهان بستن |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۹۱ : ز دام نوخطان مشکل بود دل را رها گشتن |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۹۲ : خطر دارد به محفل از کمند وحدت افتادن |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۹۳ : به جان دشوار ازان باشد گرانی از جهان بردن |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۹۴ : به تدبیر خرد سر پنجه نتوان با قضا کردن |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۹۵ : چو نتوان بر کنار افتاد با بحر از شنا کردن |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۹۶ : عنان مصلحت در عشق می باید رها کردن |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۹۷ : سرشک تلخ را مشک بود صاحب اثر کردن |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۹۸ : ز کوی یار آسانی کی توان قطع نظر کردن؟ |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۶۱۹۹ : چه باشد جان که نتوان صرف راه دلستان کردن؟ |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۰۰ : ز دل مجموعه ای هر روز املا می توان کردن |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۰۱ : به حسن خلق دلها را مسخر می توان کردن |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۰۲ : ز درد و داغ دل را نیک محضر می توان کردن |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۰۳ : به روی سخت نتوان گفتگو را دلنشین کردن |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۰۴ : شراب لعل از لبهای دلبر می توان خوردن |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۰۵ : فقیران را به چوب منع از درگاه خود راندن |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۰۶ : جدا شو از دو عالم تا توانی با خدا بودن |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۰۷ : میسر نیست با هوش وخرد بی دردسر بودن |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۰۸ : میسر نیست بی ابر تنک خورشید را دیدن |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۰۹ : به زیر تیغ جانان از بصیرت نیست لرزیدن |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۱۰ : ندارد حاصلی چون زاهدان خشک لرزیدن |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۱۱ : مروت نیست جرم بوسه دزدان را نبخشیدن |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۱۲ : مروت نیست گل از بوستان پیش از سحر چیدن |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۱۳ : به دامن برگ عیش از داغ پنهان می توان چیدن |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۱۴ : مروت نیست می در پرده، ای رعنا رسانیدن |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۱۵ : چه عاجز مانده ای، دامان همت بر کمر می زن |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۱۶ : زهی از شبنم رخساره ات چشم حیا روشن |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۱۷ : ز روی آتشین شمع اگر شد انجمن روشن |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۱۸ : دلا چون ذره زین وحشت سرا آهنگ بالا کن |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۱۹ : شب عیدست ساقی باده روشن مهیا کن |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۲۰ : قدم بر چشم من نه قلزم خون را تماشا کن |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۲۱ : چو تیغم پهلوی خود جای ده جوهر تماشا کن |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۲۲ : سفر نزدیک شد، فکر اقامت را ز سر وا کن |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۲۳ : خدایا قطره ام را شورش دریا کرامت کن |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۲۴ : برآورد از نهادت گرد عصیان، گریه ای سر کن |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۲۵ : به یک زخم نمایان سرفرازم از شهیدان کن |
21 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۲۶ : سر بی مغز را از باده گلرنگ خالی کن |
124 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۲۷ : برای کام دنیا دامن دل بر میان مشکن |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۲۸ : نیابد ره به بزمش گر دل پر اضطراب من |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۲۹ : به خاموشی بدل شد نغمه های دلفریب من |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۳۰ : نبندد دشمن آتش زبان طرف از گزند من |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۳۱ : سبک جولانتر از برق است حسن لاله زار من |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۳۲ : به یک خمیازه گل طی شد ایام بهار من |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۳۳ : نشد کم در حریم وصل یک مو پیچ و تاب از من |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۳۴ : ز بی عشقی بهار زندگی دامن کشید از من |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۳۵ : نشان از بی وجودی نیست در روی زمین از من |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۳۶ : به هم پیوسته از بس در حریم سینه داغ من |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۳۷ : نبالد بر خود از شهرت دل نازک خیال من |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۳۸ : گهی در بحر سرگردان و گاهی در سرابم من |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۳۹ : ندارد جوهر افشای غم، تیغ زبان من |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۴۰ : نه امروزست گرم از داغ سودای تو نان من |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۴۱ : ز بس دامن کشد در خون مردم نازنین من |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۴۲ : ز آه من ندارد هیچ پروا کج کلاه من |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۴۳ : اگر اشک پشیمانی نگردد عذرخواه من |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۴۴ : به خون غلطد چمن از ناله دردآشنای من |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۴۵ : دل نشکسته نتوان برد از ارض و سما بیرون |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۴۶ : به جز خالش که خط عنبرین فام آورد بیرون |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۴۷ : ز بزم وصل ذوق انتظارم می کشد بیرون |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۴۸ : منه زنهار ای غافل ز حد خود قدم بیرون |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۴۹ : ز ابر آن روز آید روشنی بخش جهان بیرون |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۵۰ : چو آید از چمن آن یوسف گل پیرهن بیرون |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۵۱ : شنیدم دختر رز را ز محفل کرده ای بیرون |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۵۲ : نیم غمگین که مرگ آرد مرا از زندگی بیرون |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۵۳ : اگر پوشیده گردد دیگران را تن ز پیراهن |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۵۴ : عالمی نیست که عزلت نبود بهتر از آن |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۵۵ : آب شد بس که در آتشکده دل پیکان |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۵۶ : ای لب لعل تو مهر لب شیرین سخنان |
124 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۵۷ : نیست بی مغز حقیقت سخن خودشکنان |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۵۸ : چشم خورشید به رخسار تو باشد روشن |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۵۹ : می دهم گر چه به ظاهر چو قلم داد سخن |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۶۰ : چند دندان تأمل به جگر افشردن؟ |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۶۱ : دیده زان حسن به سامان چه تواند بردن؟ |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۶۲ : در دل سخت تو نتوان به سخن جا کردن |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۶۳ : نیست مقدور علاج غم دنیا کردن |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۶۴ : باده با حوصله ما چه تواند کردن؟ |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۶۵ : آه با دیده اختر چه تواند کردن؟ |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۶۶ : با گرانجانی تن دل چه تواند کردن؟ |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۶۷ : آه ما با دل جانان چه تواند کردن؟ |
22 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۶۸ : توبه از می به چه تدبیر توانم کردن؟ |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۶۹ : گر چو شبنم دل خود آب توانی کردن |
21 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۷۰ : پیش غافل سخن از پند و نصیحت راندن |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۷۱ : نرسد هیچ کمالی به سخن سنجیدن |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۷۲ : بی بصیرت چه گل از غیب تواند چیدن؟ |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۷۳ : سرد شد دست و دعا صبح به یک خندیدن |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۷۴ : پرده عیب جهان است نظر پوشیدن |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۷۵ : من و دزدیده در آن چاک گریبان دیدن |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۷۶ : نیست ممکن ز سخن سیر توان گردیدن |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۷۷ : کار دریاست ز هر موج خطر خندیدن |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۷۸ : چند چون مردم کوتاه نظر خندیدن؟ |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۷۹ : خون پامال بود شبنم گلزار وطن |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۸۰ : خاک ره باش و تماشای تن آسانی کن |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۸۱ : روی از خلق نگردانده به حق روی مکن |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۸۲ : عاشق سلسله زلف گرهگیرم من |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۸۳ : لب به نیسان نگشاید صدف دیده من |
22 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۸۴ : می کند آن که علاج دل بیچاره من |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۸۵ : غنچه از باده نگردد گل خمیازه من |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۸۶ : دلنشین است ز بس گوشه غمخانه من |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۸۷ : گو مکن سایه کسی بر سر دیوانه من |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۸۸ : غم دنیا نبود در دل دیوانه من |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۸۹ : نیست امروز ز مژگان گهرافشانی من |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۹۰ : من که بیخود شدم از می، چه کند ساز به من؟ |
19 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۹۱ : نشود دام رهم جلوه هر تر دامن |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۹۲ : داغ بر دل شدم از انجمن یار برون |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۹۳ : جام می غم ز دل تنگ نیارد بیرون |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۹۴ : ز آستین دست تو گر یک سحر آید بیرون |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۹۵ : اشک خونین نه ز هر آب و گل آید بیرون |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۹۶ : خار غم از دل عشاق کم آید بیرون |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۹۷ : عقل سالم ز می ناب نیاید بیرون |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۹۸ : راز عشق از دل غمناک نیاید بیرون |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۶۲۹۹ : غم به اشک از دل غمناک نیاید بیرون |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۰۰ : شور عشق از دل دیوانه نیاید بیرون |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۰۱ : چون دهد چشم ترم اشک به دامان بیرون |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۰۲ : نیست در روی زمین سیمبری بهتر ازین |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۰۳ : حذر کن از عرق روی لاله رخساران |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۰۴ : به شکر این که نه ای، ای صراحی از دوران |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۰۵ : هلال سیل فنایند خانه پردازان |
22 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۰۶ : خمار سوخت مرا ساقیا شراب رسان |
22 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۰۷ : صدای پا نبود در خرام درویشان |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۰۸ : مخور ز حرف خنک بر دماغ سوختگان |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۰۹ : دل دو نیم بود ذوالفقار زنده دلان |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۱۰ : اگر چه خاک کند کشته از نظر پنهان |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۱۱ : نمی شود سخن راست در دهان پنهان |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۱۲ : زهی ز صافی چشم تو چشم جان روشن |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۱۳ : به آه گرم ز خود پاک می توان رفتن |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۱۴ : سخن ز مهر و وفا با تو بی وفا گفتن |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۱۵ : به درد و داغ توان گشت کامیاب سخن |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۱۶ : گشوده است در فیض رخنه دیوار |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۱۷ : خوش است مشق قناعت ز بوریا کردن |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۱۸ : ز دور تا بتوان سیر گلستان کردن |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۱۹ : گرفتم این که نظر باز می توان کردن |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۲۰ : ز عشق صبر تمنا نمی توان کردن |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۲۱ : خجل ز کوشش تدبیر بایدم بودن |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۲۲ : مرا که دست به خواب است وقت گل چیدن |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۲۳ : زکات صحت جسم است خسته پرسیدن |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۲۴ : خوش است فصل بهاران شراب نوشیدن |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۲۵ : ز سینه غم به می ناب می توان چیدن |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۲۶ : مباش درصدد بی شمار خندیدن |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۲۷ : مکن تعجب اگر شد چراغ ما روشن |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۲۸ : چنان که سرمه سواد نظر کند روشن |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۲۹ : ز نور شمع چه مقدار جا شود روشن؟ |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۳۰ : مرا ز لاله چراغ نظر شود روشن |
72 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۳۱ : رواق چرخ شد از شمع کلک من روشن |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۳۲ : نظر به زلف و خط آن بهشت سیما کن |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۳۳ : به آب و گل چه فرو رفته ای نظر وا کن |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۳۴ : شکوه عشق جهانگیر را تماشا کن |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۳۵ : حضور می طلبی سینه را مصفا کن |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۳۶ : بپوش چشم ز وضع جهان و عشرت کن |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۳۷ : دمید صبح، سر از خواب بیخودی برکن |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۳۸ : ترا که گفت وطن زیر چراغ اخضر کن؟ |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۳۹ : کرم به ابر سبکدست همچو عمان کن |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۴۰ : قدم ز خویش برون نه فلک سواری کن |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۴۱ : به رنگ سرو درین باغ زندگانی کن |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۴۲ : به هر چه رنگ کنی می شود سفید آخر |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۴۳ : ز باده توبه در ایام نوبهار مکن |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۴۴ : هوای جام صبوح و می شبانه مکن |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۴۵ : صبا برون نرود از غبار خاطر من |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۴۶ : زمین به لرزه درآید ز دل تپیدن من |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۴۷ : به تن علاقه ندارد روان ساده من |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۴۸ : اگر به سوخته جانی رسد شراره من |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۴۹ : ز جوش نشأه به تنگ آمده است شیشه من |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۵۰ : هلاک جلوه برق است آشیانه من |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۵۱ : شده است در همه عالم سمر غریبی من |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۵۲ : رحیم شد دل دشمن ز ناتوانی من |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۵۳ : کسی که می نهد از حد خود قدم بیرون |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۵۴ : ز تن شکفته رود جان صادقان بیرون |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۵۵ : لب ترا خط سبز آمد از کمین بیرون |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۵۶ : غم حریص ز دینار می شود افزون |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۵۷ : ز نقش چپ رود آب سیه به جوی نگین |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۵۸ : ز بی قراری من می کند سفر بالین |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۵۹ : در آتش است نعل می ناب دیگران |
20 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۶۰ : خون دل است باده گلفام عاشقان |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۶۱ : چرخ مقوس است ترا خانه کمان |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۶۲ : گشتم غبار و غیرت ناورد من همان |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۶۳ : مژگان او ز سنگ کند جوی خون روان |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۶۵ : خامی بود سر از پی دنیا گذاشتن |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۶۴ : چند ای دل غمین به مداران گریستن؟ |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۶۶ : امروز رخ نشسته به خون جگر سخن |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۶۷ : بوی گل و نسیم صبا می توان شدن |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۶۸ : پیش قضای حق دم چون و چرا مزن |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۶۹ : خاکم به چشم در نگه واپسین مزن |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۷۰ : دلهای صیقلی بود آیینه دار حسن |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۷۱ : دل را به هم شکن که فروزان شود ز حسن |
21 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۷۲ : دل را به آتش نفس گرم آب کن |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۷۳ : ساقی دمید صبح قدح پر شراب کن |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۷۴ : از آب زندگی به شراب التفات کن |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۷۵ : چون آفتاب و ماه نظر را بلند کن |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۷۶ : ساقی دمید صبح، علاج خمار کن |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۷۷ : مژگان خود به اشک جگرگون طراز کن |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۷۸ : یا حلقه ارادت ساغر به گوش کن |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۷۹ : عمر عزیز را به می ناب صرف کن |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۸۰ : پیش از وصال، ترک تمنای خام کن |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۸۱ : دل از گناه پاک چو دارالسلام کن |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۸۲ : از زنگ کبر آینه خویش ساده کن |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۸۳ : از خود برون نرفته هوای سفر مکن |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۸۴ : غیرت کن و ز آه برافروز شمع خویش |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۸۵ : بیجا سخن چو طوطی شکرشکن مکن |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۸۶ : عرض صفا به اهل هنر می کنی مکن |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۸۷ : در بیخودی گذشت زمان شباب من |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۸۸ : بارست خنده بر دل کلفت پرست من |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۸۹ : در کاسه سپهر کند خاک گرد من |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۹۰ : یک دل نشد گشاده ز گفت و شنید من |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۹۱ : همچشم آبله است دل اشکبار من |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۹۲ : دایم به یک قرار بود مشت خار من |
20 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۹۳ : دلدار رفت و برد دل خاکسار من |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۹۴ : دل کی رسد به وصل تو ای سروناز من؟ |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۹۵ : چون تخم سوخته است ز سودا دماغ من |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۹۶ : موقوف انقطاع بود اتصال من |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۹۷ : دل می برد ز قند مکرر کلام من |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۹۸ : از دستبرد ناله آتش زبان من |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۶۳۹۹ : فیض نسیم صبح بود با فغان من |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۰۰ : در روز حشر سایه کوه گناه من |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۰۱ : گمراه شد ز غفلت من رهنمای من |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۰۲ : آرد به وجد سوختگان را نوای من |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۰۳ : شد خشک از گشودن لب آبروی من |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۰۴ : نازکترست از رگ جان گفتگوی من |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۰۵ : زین گریه ها که هست گره در گلوی من |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۰۶ : هر شبنمی است دیده بینا درین چمن |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۰۷ : گریان ز کوی او دل ما می رود برون |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۰۸ : از تن خجل ز شرم گنه رفت جان برون |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۰۹ : هر تیره دل کجا شنود بوی پیرهن؟ |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۱۰ : افشان خال بر رخ آن دلربا ببین |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۱۱ : در انتهای کار خود از ابتدا ببین |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۱۲ : آن چشم مست و غمزه هشیار را ببین |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۱۳ : ما از صفای سینه بی کینه بر زمین |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۱۴ : بی درد مشکل است سخن گفتن این چنین |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۱۵ : با درد بود صاف دل ساغر مستان |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۱۶ : صاف است به گردون دل بی کینه مستان |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۱۷ : تا از خودی خود نبریدند عزیزان |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۱۸ : حیرت زدگان را نشود خواب پریشان |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۱۹ : سیلاب حواس است نظرهای پریشان |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۲۰ : از ریگ توان روغن بادام گرفتن |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۲۱ : گر محو ز خاطر شود اندیشه مردن |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۲۲ : بی آب نگردد گهر حسن ز دیدن |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۲۳ : خونابه درد از دل غم پیشه طلب کن |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۲۴ : اندیشه زاد از سر بی مغز بدر کن |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۲۵ : در عشق اگر صادقی از قرب حذر کن |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۲۶ : دزدیده در آن ابروی پیوسته نظر کن |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۲۷ : از زلف پر از پیچ و خم یار حذر کن |
21 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۲۸ : جانا که ترا گفت که ترک می و نی کن؟ |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۲۹ : ای دل به خرابات حقیقت گذری کن |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۳۰ : لب تشنگی حرص ندارد جگر من |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۳۱ : هر چند به ظاهر چون روان در بدنم من |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۳۲ : از داغ بود چهره افروخته من |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۳۳ : یک چند خواب راحت بر خود حرام گردان |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۳۴ : اشکی که از ندامت ریزند باده خواران |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۳۵ : دارد متاع یوسف در هر گذر صفاهان |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۳۶ : چون غنچه هر که ننشست در خار تا به گردن |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۳۷ : ای قامت بلندت معراج آفریدن |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۳۸ : ای خطت رهنمای سوختگان |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۳۹ : گوشه آن نقاب را بشکن |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۴۰ : مکن منع تماشایی ز دیدن |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۴۱ : رهن می ناب شد، جبه و دستار من |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۴۲ : پاک کن از لوح جهان زنگ من |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۴۳ : شد گلستان خارخار من به من |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۴۴ : روز چگونه شب شود، زلف گشا که همچنین |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۴۵ : لاله رنگ از خون دل شد نرگس سیراب او |
21 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۴۶ : من که در فردوس افتادم به نقد از یاد او |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۴۷ : دیده روشن می شود از خط عنبر یار او |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۴۸ : بوسه ریزد گاه حرف از لعل شکربار او |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۴۹ : عشق سلطان و زمین میدان، فلک چوگان در او |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۵۰ : آتشین رویی که شد آیینه دل آب ازو |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۵۱ : عشق صیادی است گردون حلقه فتراک او |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۵۲ : هر که را دل آب شد از روی آتشناک او |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۵۳ : می دود هر کس ز خود بیرون به استقبال او |
21 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۵۴ : دلنشین افتاده است از بس که خط و خال او |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۵۵ : زهر آب زندگانی می شود در جام او |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۵۶ : خضر اگر در خواب بیند خنجر مژگان او |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۵۷ : از نگاه گرم گردد آفتابی روی او |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۵۸ : قسمت آیینه محرومی است از دیدار تو |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۵۹ : نیست ممکن برگرفتن دیده از دیدار تو |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۶۰ : می خورد خون فراغت تشنه آزار تو |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۶۱ : می زند ناخن به دل خار سر دیوار تو |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۶۲ : جرم اندک را نبخشد رحمت بسیار تو |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۶۳ : می کشد گردن هدف از اشتیاق تیر تو |
21 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۶۴ : نیست صید لاغر من قابل نخجیر تو |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۶۵ : صد زبان در پرده درد غنچه خاموش تو |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۶۶ : می چکد آب حیات از سبزه زار خط تو |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۶۷ : از پریشانی نیندیشد گدای زلف تو |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۶۸ : ای بهار آفرینش خط چون ریحان تو |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۶۹ : خون رغبت را به جوش آرد لب میگون تو |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۷۰ : می شود روشن چراغ از چهره رنگین تو |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۷۱ : گر چه شد از سرنوشت من نگارین پای تو |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۷۲ : از کدامین باغ سوزد عاشق شیدای تو؟ |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۷۳ : ای بهار آفرینش گرده سیمای تو |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۷۴ : ای قیامت پیش خیز قامت رعنای تو |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۷۵ : جوش غیرت می زند خون حنای پای تو |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۷۶ : بس که تندی کرد با پهلونشینان خوی تو |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۷۷ : ای زبان شعله از زنهاریان خوی تو |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۷۸ : برنمی آید کسی با خوی یک پهلوی تو |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۷۹ : نافه چین را گریبان پاره سازد موی تو |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۸۰ : دوست را از دیگران ای عاشق شیدا مجو |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۸۱ : نیست همدوشی به نخل قامت او، شان سرو |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۸۲ : عقده ای نگشود آزادی ز کارم همچو سرو |
81 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۸۳ : رزق ما نظاره خشکی است از بالای سرو |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۸۴ : محو چون خواهی شد آخر محو آن رخسار شو |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۸۵ : قانع از رزق پریشان با دل صدپاره شو |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۸۶ : خوشدلی می خواهی از هوش و خرد بیگانه شو |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۸۷ : تلخرو از هر نسیم سهل چون دریا مشو |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۸۸ : از گرانجانی گران بر خاطر دنیا مشو |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۸۹ : در برون رفتن ز بزم زندگی کاهل مشو |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۹۰ : در کهنسالی ز مرگ ناگهان غافل مشو |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۹۱ : از نسیم ای ساکن بیت الحزن غافل مشو |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۹۲ : بی طلب زنهار بر خوان کسان مهمان مشو |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۹۳ : غافل از داغ جنون ای دیده روشن مشو |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۹۴ : چو بنشیند، شود صد کوه تمکین همنشین با او |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۹۵ : نگردد بی صفا از خط لب گوهرنثار او |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۹۶ : جنون گنجی است گوهرخیز، زنجیر اژدهای او |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۹۷ : چه خوش باشد که گردد دیده روشن از عذار تو |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۹۸ : چه باشد حاصل مرغ چمن ای گلعذار از تو؟ |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۶۴۹۹ : بهار آفرینش را نگاری نیست غیر از تو |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۰۰ : زهی گردون کف بی مغزی از دریای عاشق تو |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۰۱ : ندارد اختیار در گشودن باغبان تو |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۰۲ : من آن بخت از کجا دارم که پیچیم بر میان تو |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۰۳ : خط شبرنگ با لعل لب جانان زند پهلو |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۰۴ : زمین از اشک پرشورم به طوفان می زند پهلو |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۰۵ : هر که چون شبنم گل پاک بود گوهر او |
84 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۰۶ : برخوری زان لب میگون که ز اندیشه او |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۰۷ : کشت بی خوشه خجالت کشد از روی درو |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۰۸ : نه خط است این که دمید از لب جان پرور تو |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۰۹ : چشم را خیره کند پرتو زیبایی تو |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۱۰ : چرب نرمی ز رقیبان ستمکار مجو |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۱۱ : کی دوبین می شود از سایه تماشایی سرو؟ |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۱۲ : از سر کوی قناعت به در شاه مرو |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۱۳ : ای دل غافل از اسباب جهان دست بشو |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۱۴ : بیا که سوخت مرا هجر بی مروت تو |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۱۵ : عنان به طول امل داده ای دریغ از تو |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۱۶ : ز کعبه سنگ به دل می زند خلیل از تو |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۱۷ : رسید خانه زین عاقبت به کام از تو |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۱۸ : زمین نشسته به خاک سیاه از غم تو |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۱۹ : ز گل فزود مرا خارخار خنده تو |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۲۰ : چه دل گشایدم از باغ و بوستان بی تو؟ |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۲۱ : شکفتگی نشود سبز در چمن بی تو |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۲۲ : زبان چو پسته شود سبز در دهن بی تو |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۲۳ : ز من شکیب به قدر دل فگار بجو |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۲۴ : چو از تو دیده و دل کامیاب شد هر دو |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۲۵ : مشو چو موج شلاین به هر کنار و برو |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۲۶ : ز شرم قد بلند تو آب گردد سر |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۲۷ : ز جلوه های صنوبرقدان ز راه مرو |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۲۸ : روزی که پسته دید لب همچو قند او |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۲۹ : شد خط مشکبار عیان از عذار او |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۳۰ : خطت که رفت در بغل هاله ماه ازو |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۳۱ : میخانه ای که شوق تو باشد مدام او |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۳۲ : از گرد خط گرفته مباد آفتاب تو |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۳۳ : چون سر زند ز مشرق زین آفتاب تو |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۳۴ : از بس ز خون ما شده گلگون عقیق تو |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۳۵ : خون لاله لاله می چکد از رنگ آل تو |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۳۶ : نتوان در آب و آینه دیدن مثال تو |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۳۷ : از بس که سرکش است قد چون نهال تو |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۳۸ : ای فتنه سایه پرور سرو روان تو |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۳۹ : تا کرد تیغ غمزه حمایل نگاه تو |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۴۰ : ای شاخ گل شکسته طرف کلاه تو |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۴۱ : در خون نشست لاله ز چشم سیاه تو |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۴۲ : مپسند پر ز داغ کنم از جفای تو |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۴۳ : کردم اگر چه هر دو جهان رونمای تو |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۴۴ : در هیچ پرده نیست، نباشد نوای تو |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۴۵ : ای دل گشاد کار خود از آن و این مجو |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۴۶ : دام و کمند گردن دلهاست آرزو |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۴۷ : یک صافدل در انجمن روزگار کو؟ |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۴۸ : خط بر عذار ساده نباشد مباش گو |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۴۹ : از اهل حق اگر نظری یافتی بگو |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۵۰ : شد رعشه پیری پر و بال طلب تو |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۵۱ : وحشی تر از آهوست نشان قدم تو |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۵۲ : چون شبنم روشن گهر با خار و گل یکرنگ شو |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۵۳ : ای دل ز اوضاع جهان بیگانه شو بیگانه شو |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۵۴ : چشمی که فتاد بر لقای تو |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۵۵ : خامش گویا بود چشم سخنگوی تو |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۵۶ : بوالهوس از خط نظر پوشید زان روی چو ماه |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۵۷ : نفس ظلمانی نمی دارد محابا از گناه |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۵۸ : می کند دل را سیه چندان که خواب صبحگاه |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۵۹ : حسن را از چشم بد شرم و حیا دارد نگاه |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۶۰ : چون به یاد شرم می افتم در اثنای نگاه |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۶۱ : از مزار اهل حق جز دولت عقبی مخواه |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۶۲ : از سر عشاق در زیر فلک سامان مخواه |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۶۳ : تا ز خط پشت لب جان بخش جانان شد سیاه |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۶۴ : تا مه روی تو پرتو بر جهان انداخته |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۶۵ : لعل او را بین به دلها بی حجاب آویخته |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۶۶ : یارب از عرفان مرا پیمانه ای سرشار ده |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۶۷ : صبح شد برخیز مطرب گوشمال ساز ده |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۶۸ : این چه خورشیدست یارب از افق تابان شده؟ |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۶۹ : نوبهارست این به احیای گلستان آمده؟ |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۷۰ : عمر خود صرف نصیحت ساختم بی فایده |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۷۱ : در گلستان برگ عیش اندوختم بی فایده |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۷۲ : بی توام در دل شراب ناب می گردد گره |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۷۳ : در گلویم اشک رنگارنگ می گردد گره |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۷۴ : در دل من رشته آمال می گردد گره |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۷۵ : در دل از نادان فزون صاحب هنر دارد گره |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۷۶ : رحم کردن بر ستمکاران، ستم بر عالمی است |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۷۷ : بی تأمل بر بساط پاکبازان پا منه |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۷۸ : بر دل ارباب حاجت دست خود بی زر منه |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۷۹ : دل ز غفلت چون خودآرایان به رنگ و بو منه |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۸۰ : از دل سودایی ما آسمان رنگ است کوه |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۸۱ : تیشه زد بر پای خود هر کس که زد بر پای کوه |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۸۲ : صباحت آب در گلزارش از جوی گهربسته |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۸۳ : به ساغر نقل کرد از خم شراب آهسته آهسته |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۸۴ : به مطلب می رسد جویای کام آهسته آهسته |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۸۵ : به من شد نرم آن نامهربان آهسته آهسته |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۸۶ : نه تبخاله است بر گرد دهان یار افتاده |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۸۷ : مدان از بی نیازی طبع من گر سرکش افتاده |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۸۸ : مگر در باغ راه جلوه جانانه افتاده؟ |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۸۹ : شنیدم آه گرمی با تو گستاخانه سرکرده |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۹۰ : که یارب گرم در رخسار آن نازک میان دیده؟ |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۹۱ : می دهد عشق به شمشیر صلا بسم الله |
165 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۹۲ : خنکی در اسد از مهر جهانگیر مخواه |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۹۳ : سرو من طرح نو انداخته ای یعنی چه؟ |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۹۴ : یارب آشفتگی زلف به دستارش ده |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۹۵ : چه شبی بود که آن نرگس خواب آلوده |
18 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۹۶ : به ستم کی رود از جای دل غم دیده؟ |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۹۷ : به جان رسید دل روشنم ز بخت سیاه |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۹۸ : ز آستان تو کرد آن که پای ما کوتاه |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۶۵۹۹ : بمیر تشنه، منه پای بر کناره چاه |
22 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۰۰ : چگونه زان گل رعنا دو چشم بردارم؟ |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۰۱ : گر از طعام تن عام می شود فربه |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۰۲ : ز رفتن تو ز جسم ضعیف جان رفته |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۰۳ : به صد دلیل نرفتن ره خدای که چه؟ |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۰۴ : بر آن عذار نه زلف مشوش افتاده |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۰۵ : رخی به شبنم می همچو برگ لاله بده |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۰۶ : نه سرخ چهره خورشید را شفق کرده |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۰۷ : عرق به برگ گلت می دود شتاب زده |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۰۸ : ز خط عذار تو تا عنبرین نقاب شده |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۰۹ : به هر کجا که خوری باده تن به خواب مده |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۱۰ : ز بس لب تو به ابرام می دهد بوسه |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۱۱ : بریده نعل ز عشق که بر جگر لاله؟ |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۱۲ : روشن ز نور صدق بود جان صبحگاه |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۱۳ : از اشک ماست پاکی دامان صبحگاه |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۱۴ : در جسم خاکسار مرا جان سوخته |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۱۵ : لاله است این که از جگر خاک سرزده؟ |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۱۶ : ای عالم از ظهور صفاتت عیان شده |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۱۷ : خط غبار گرد رخ یار آمده |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۱۸ : جام صبوح خورده ز خلوت برآمده |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۱۹ : تا سبزه خط از لب جانان برآمده |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۲۰ : چون غافل است دل ز حق از دل چه فایده؟ |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۲۱ : آن را که نیست دلبری از دل چه فایده؟ |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۲۲ : محجوب را ز صحبت جانان چه فایده؟ |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۲۳ : در دور خط به حرف رسیدن چه فایده؟ |
73 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۲۴ : کی بخت خفته وا کند از کار ما گره؟ |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۲۵ : بگشا ز بال همت عالی مکان گره |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۲۶ : در دل چو غنچه چند کنی رنگ و بو گره؟ |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۲۷ : ای راز نه فلک ز جبینت عیان همه |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۲۸ : هر چند هست مشرق دیدار آینه |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۲۹ : تا کرد خانه از رخ او روشن آینه |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۳۰ : ساقی قدحی از می اسرار مرا ده |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۳۱ : تا سرو ترا راه به گلزار فتاده |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۳۲ : از توبه شود سرکشی نفس زیاده |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۳۳ : زلفی که بر آن طرف بناگوش فتاده |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۳۴ : از حسن تو یک رقعه به گلزار رسیده |
21 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۳۵ : از ناله نسیمیش به بستان نرسیده |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۳۶ : تا دیده خود کرد چو دستار شکوفه |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۳۷ : در مجمع ما نیست کسی را غم خانه |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۳۸ : ای چشم تو خونریزتر از دور زمانه |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۳۹ : دلگیر نیست از تن، جانهای زنگ بسته |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۴۰ : عشق اختیار دل را از دست ما گرفته |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۴۱ : بیگانگی ز حد رفت ساقی می صفا ده |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۴۲ : آن خوش پسر برآمد از خانه می کشیده |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۴۳ : چون چنگ هر رگ من، دارد سری به ناله |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۴۴ : خراب گشت ز می زاهد شراب ندیده |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۴۵ : به جرم این که کله کج نهاده است شکوفه |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۴۶ : مباش از سخن سخت در شکست پیاله |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۴۷ : به حوالی دو چشمش حشم بلا نشسته |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۴۸ : کشد گر به صورت ز دل صد زبانه |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۴۹ : ای که از شغل عمارت غافل از دل گشته ای |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۵۰ : کیستم من، مشت خار در محیط افتاده ای |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۵۱ : بوسه ای قیمت ازان لبها به صد جان کرده ای |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۵۲ : با لباس عنبرین امروز جولان کرده ای |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۵۳ : می فشانم آستین بر افسر گوهرنگار |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۵۴ : از نمکدان تو محشر گرد بیرون رانده ای |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۵۵ : در تمام عمر اگر یک روز عاشق بوده ای |
185 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۵۶ : ای در آتش از هوایت نعل هر سیاره ای |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۵۷ : می کشد دل را ز دستم دلربای تازه ای |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۵۸ : نیست در مغز زمین چون گردبادم ریشه ای |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۵۹ : ای جهانی محو رویت، محو سیمای که ای؟ |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۶۰ : ای ز روی آتشینت هر دل آتشخانه ای |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۶۱ : ای زمین از سبحه ذکر تو کمتر دانه ای |
94 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۶۲ : هر که دارد با پریزادان معنی خلوتی |
21 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۶۳ : از شراب لعل تا رخسار را افروختی |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۶۴ : یک نفس فارغ ز وسواس تمنا نیستی |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۶۵ : دوش با ما سرگران بودی چه در سر داشتی؟ |
68 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۶۶ : سرو من گر بر سر خاک شهیدان آمدی |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۶۷ : زاهد از خشکی سبکروحانه بیرون آمدی |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۶۸ : هر کجاگیری گلی در آب معمار خودی |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۶۹ : هر دو عالم یک قدم باشد به پای بیخودی |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۷۰ : پیش اغیار از بهار تازه رو گلشن تری |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۷۱ : بی تأمل زینهار از نقطه دل نگذری |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۷۲ : گر به چشم پاک در صنع الهی بنگری |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۷۳ : می کند تن هم دل بی تاب را گردآوری |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۷۴ : دل چسان غم های جانان را کند گردآوری؟ |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۷۵ : فرصتی کو تا دل از دنیا کنم گردآوری؟ |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۷۶ : چون گل رعنا در ایام بهاران سعی کن |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۷۷ : از فنای پیکر خاکی چرا خون می خوری؟ |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۷۸ : یاد دارد تخت شاهان قلزم خضرا بسی |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۷۹ : زیر پای چرخ کجرفتار چون خوابد کسی؟ |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۸۰ : دل چه افتاده است در این خاکدان بندد کسی؟ |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۸۱ : تکیه چند از ضعف بر دوش عصا دارد کسی؟ |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۸۲ : شوق اگر شهپر شود پروا نمی دارد کسی |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۸۳ : چند ازان آرام بخش جان جدا باشد کسی؟ |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۸۴ : چند در ایام گل عزلت گزین باشد کسی؟ |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۸۵ : بر زبان و دل چو کج باشد نبخشاید کسی |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۸۶ : بیش ازین آتش مزن در عالم ای جان کسی |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۸۷ : گر چه در سیر بهشتم از گل روی کسی |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۸۸ : مستی و خمیازه بر خون دل ما می کشی |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۸۹ : سنگ را در جذبه از دست فلاخن می کشی |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۹۰ : دانه ما در ضمیر خاک بودی کاشکی |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۹۱ : خاک ما در گوشه میخانه بودی کاشکی |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۹۲ : تابش برق و حیات مختصر باشد یکی |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۹۳ : بندگی کردن پسندیده است با آزادگی |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۹۴ : نیست نقشی دلپذیر عشق غیر از سادگی |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۹۵ : شهره می سازد سخن را در جهان استادگی |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۹۶ : سرفرازی را نباشد جنگ با افتادگی |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۹۷ : بی نیازست از دلیل و رهنما افتادگی |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۹۸ : نیست اکسیری به عالم بهتر از افتادگی |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۶۶۹۹ : نیست جز داغ عزیزان حاصل پایندگی |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۰۰ : جلوه برقی است نور آفتاب زندگی |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۰۱ : من گرفتم برنیارد موج شمشیر از نیام |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۰۳ : گریه تلخ است صهبای ایاغ زندگی |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۰۲ : چشم خونبارست ابر نوبهار زندگی |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۰۴ : بر سر آب است بنیاد جهان زندگی |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۰۵ : کی کند غافل دل آگاه را خوابیدگی؟ |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۰۶ : چاره از من می کند پرهیز از بیچارگی |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۰۷ : خط حجاب آن رخ گلرنگ شد یکبارگی |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۰۸ : عقل و هوش و دین نگردد جمع با دیوانگی |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۰۹ : سر فرو نارد به گردون اختر دیوانگی |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۱۰ : گر چه خالی کردم از خون صد ایاغ از تشنگی |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۱۱ : شب که مغزم را به جوش آورد شور بلبلی |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۱۲ : قطره ای از قلزم توحید باشد هر دلی |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۱۳ : ابر مظلم تیره گرداند جهان را در دمی |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۱۴ : تا نسوزد، عود در مجمر ندارد آدمی |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۱۵ : گر به کار خویشتن چون شمع بینا بودمی |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۱۶ : کاش من از روز اول بوالهوس گردیدمی |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۱۷ : گر سر دنیا نداری تاجدار عالمی |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۱۸ : جامه زرین نگردد جمع با سیمین تنی |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۱۹ : برد شبنم را برون از باغ، چشم روشنی |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۲۰ : ای ز رویت برق عالمسوز در هر خرمنی |
17 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۲۱ : گریه ها در چشم تر دارم تماشاکردنی |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۲۲ : حیرتی از چشم مست یار دارم دیدنی |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۲۳ : بی تائمل صرف نقد وقت در دنیا کنی |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۲۴ : چند اسباب اقامت جمع در عالم کنی؟ |
114 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۲۵ : تا به کی دل را سیاه از نعمت الوان کنی؟ |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۲۶ : ای که فکر چاره بیماری دل می کنی |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۲۷ : در عمارت زندگانی چند باطل می کنی؟ |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۲۸ : من به حال مرگ و تو درمان دشمن می کنی |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۲۹ : پشت پا زن بر دو عالم تا فلک پیما شوی |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۳۰ : صبر کن بر آب تلخ و شور تا گوهر شوی |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۳۱ : ترک عجب و کبر کن تا قبله عالم شوی |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۳۲ : سرمپیچ از داغ تا سرحلقه مردان شوی |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۳۳ : سر به جیب فکر بر تا از فلک بیرون شوی |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۳۴ : شکوه ای دارم به شرط آن که پنهان بشنوی |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۳۵ : خنده بیجا مزن تا طعن بیجا نشنوی |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۳۶ : خار دیوارست چون از اشک شد مژگان تهی |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۳۷ : جام هیهات است از صهبا کند پهلو تهی |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۳۸ : از بلند و پست نبود چاره تا گرد رهی |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۳۹ : چمن را داغ دارد رویت از گلهای پی در پی |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۴۰ : نباشد دولت بیدار را چون انقلاب از پی؟ |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۴۱ : مرا از عشق داغی بر دل افگار بایستی |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۴۲ : مرا باغ و بهاری از می گلفام بایستی |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۴۳ : مکن طول امل را پیروی تا پیشوا گردی |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۴۴ : تو آن هوش از کجا داری که از خود بی خبر گردی؟ |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۴۵ : به ظاهر نیست عشق را اگر بر دست و پا بندی |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۴۶ : چراغ گل اگر در زیر بال بلبلان بودی |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۴۷ : نمی آییم چون یوسف به چشم هر خریداری |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۴۸ : ز مطلب در حجابی تا نظر بر مدعا داری |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۴۹ : نمی آید ز دل با جلوه مستانه خودداری |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۵۰ : به ظاهر گر دریغ از نامرادان روی خود داری |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۵۱ : اگر چون نرگس نادیده بر کف جام زر داری |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۵۲ : گر اندک نیکیی از دستت آید در نظر داری |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۵۳ : مکن تقصیر در افسوس تا جان در بدن داری |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۵۴ : مکن با تلخکامان رو ترش تا شکری داری |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۵۵ : زمین از دامن تر عالم آب است پنداری |
65 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۵۶ : ز شیرینی عتاب او شکرخندست پنداری |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۵۷ : ز زهرچشم او رگ در تنم مارست پنداری |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۵۸ : فروغ زندگانی برق شمشیرست پنداری |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۵۹ : ز وحشت چرخ بر من حلقه دام است پنداری |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۶۰ : خرد در سر مرا در خم فلاطون است پنداری |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۶۱ : ز زلف پرشکن بتخانه چین است پنداری |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۶۲ : مجو چون غافلان از عالم اسباب بیداری |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۶۳ : ندارد سرو این گلزار تاب شیون ای قمری |
104 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۶۴ : ز دل بیرون نرفت از قرب جانان داغ مهجوری |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۶۵ : گره در سینه هر کس که باشد گوهر رازی |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۶۶ : از موج گریه ما بر فلک اختر کند بازی |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۶۷ : مرا چون دیگران گرزان که اسبابی نشد روزی |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۶۸ : چه در طول امل از حرص بی باکانه آویزی؟ |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۶۹ : ز عاشق حرف درد و داغ پرس، از دل چه می پرسی |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۷۰ : فلک یک حلقه چشم است اگر صاحب نظر باشی |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۷۱ : چون طفلان کس به هر افسانه تا کی واکند گوشی؟ |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۷۲ : ازان پیچیده ام همچو صدا در ظرف خاموشی |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۷۳ : نگه چون شمع درگیرد ز روی روشن ساقی |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۷۴ : حجاب جسم را از پیش جان بردار ای ساقی |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۷۵ : به شکر این که داری دست بر میخانه ای ساقی |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۷۶ : ز جویای سخن گر این چنین گردد جهان خالی |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۷۷ : مکن با ارتکاب جرم اظهار پشیمانی |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۷۸ : کرامت کن مرا ای ابر رحمت چشم گریانی |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۷۹ : اگر چه دارد از الفاظ چندین ترجمان معنی |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۸۰ : خودآرا را برابر می کند با خاک خودبینی |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۸۱ : به این پستی فراز چرخ جای خویش می خواهی |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۸۲ : جنونم پهن شد صبر از من شیدا چه می خواهی؟ |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۸۳ : درون دل بود یار از جهان گر چه می خواهی؟ |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۸۴ : به ظاهر گر به چشمم ای سمن سیما نمی آیی |
55 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۸۵ : چرا هرگز به سر وقت من بیدل نمی آیی؟ |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۸۶ : چرا از سینه ای آه سحر بیرون نمی آیی؟ |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۸۷ : نمی باید ترا مشاطه ای بهر خودآرایی |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۸۸ : ز خوبان قامت جانان علم باشد به یکتایی |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۸۹ : شنیدم بلبل خود را ستایش کرده ای جایی |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۹۰ : مرا افکنده رخسار عرقناکش به دریایی |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۹۱ : که غیر از سنگ طفلان می کند دیوانه آرایی؟ |
17 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۹۲ : به توحید خدا همچون الف گویاست تنهایی |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۹۳ : ندارم یاد خود را فارغ از عشق بلاجویی |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۹۴ : چهره را صیقلی از آتش می ساخته ای |
88 |
1 |
غزل شمارهٔ ۶۷۹۵ : تا ز رخسار چو مه پرده برانداخته ای |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۹۶ : تا رخ از باده گلرنگ برافروخته ای |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۹۷ : روی دل با همه کس در همه جا داشته ای |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۹۸ : دست اگر در کمر راهبر دل زده ای |
69 |
|
غزل شمارهٔ ۶۷۹۹ : طعمه مور شوی گر چه سلیمان شده ای |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۰۰ : شوخ و میخواره و شبگرد و غزلخوان شده ای |
71 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۰۱ : در کدامین چمن ای سرو به بار آمده ای؟ |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۰۲ : دلربایانه دگر بر سر ناز آمده ای |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۰۳ : ای که از بی بصران راه خدا می طلبی |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۰۴ : نی خود را بشکن گر شکری می طلبی |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۰۵ : می گزد راحتم ای خار مغیلان مددی |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۰۶ : چه ثمر می دهد آن دل که نه آبش کردی؟ |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۰۷ : نیست چون صبح ترا جز نفس معدودی |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۰۸ : عیب صاحب هنران چند به بازار آری؟ |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۰۹ : اگر از موج خطر چشم به ساحل داری |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۱۰ : پرده بردار ز رخسار که دیدن داری |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۱۱ : رخصت بوسه اگر از لب جامی داری |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۱۲ : هر کس از اهل نظر را به بیانی داری |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۱۳ : کوش تا دل به تماشای جهان نگذاری |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۱۴ : بیخبر شو ز جهان گر خبری می گیری |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۱۵ : تا کی از خواب گران پرده دولت سازی؟ |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۱۶ : چه بر این آتش هستی چو دخان می لرزی؟ |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۱۷ : نیست پروای بهارم، من و کنج قفسی |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۱۸ : بوسه از کنج لب یار نخورده است کسی |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۱۹ : در سر مرده دلان شور ندیده است کسی |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۲۰ : غوطه در خاک زند دل ز گریبان کسی |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۲۱ : خارخاری به دل افتاده ز مژگان کسی |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۲۲ : آنچه من یافتم از چهره زیبای کسی |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۲۳ : نه چنان دانه دل سوخت ز سودای کسی |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۲۴ : چند در فکر سرا و غم منزل باشی؟ |
40 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۲۵ : سینه باغی است که گلشن شود از خاموشی |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۲۶ : سوختی در عرق شرم و حیا ای ساقی |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۲۷ : قطره را بحر نماید سفر یکرنگی |
80 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۲۸ : می وصل تو به کم حوصله ها ارزانی |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۲۹ : دل نبندند عزیزان جهان در وطنی |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۳۰ : چه شود گر به پیامی دل من شاد کنی؟ |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۳۱ : تا کی اندیشه این عالم پرشور کنی؟ |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۳۲ : از سر صدق اگر سینه خود چاک کنی |
53 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۳۳ : دل چون شیشه خود گر تهی از باده کنی |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۳۴ : تا تو چون شانه دل چاک مهیا نکنی |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۳۵ : از خودی چشم بپوشان اگر اهل دینی |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۳۶ : چند چون چشم هوسناک به هر سو بینی؟ |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۳۷ : چه به هر سوی چو کوران به عصا می بینی؟ |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۳۸ : خاک شو خاک ازان پیش که بر باد روی |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۳۹ : به خبر چند تسلی ز رخ یار شوی؟ |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۴۰ : غنچه را راه در آن چاک گریبان ندهی |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۴۱ : بی حجابانه به آغوش کجا می آیی؟ |
86 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۴۲ : رخ برافروخته دیگر به نظر می آیی |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۴۳ : عیش فرش است در آن محفل روح افزایی |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۴۴ : باش در ذکر خدا دایم اگر جویایی |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۴۵ : بهار گشت ز خود عارفانه بیرون آی |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۴۶ : مباش معجب و خودبین که در بلا افتی |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۴۷ : تو تا ز هستی خود بی خبر نمی افتی |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۴۸ : ز خط سیه رخ چون لاله زار خود کردی |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۴۹ : اگر مقید کسب هوا نمی گردی |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۵۰ : دل مرا به نگاهی ز من برآوردی |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۵۱ : هزار عقد محبت به این و آن بندی |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۵۲ : اگر سرای جهان در خور سزا بودی |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۵۳ : اگر نسیم سحرگاه مهربان بودی |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۵۴ : غم دو دیده پر خون ما کجا داری؟ |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۵۵ : ز برگریز، دل بی قرار ازان داری |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۵۶ : دگر چه شد که به عشاق سرگران بودی؟ |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۵۷ : هزار حیف که از رهگذار بی بصری |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۵۸ : درین حدیقه پر میوه تا جگر نخوری |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۵۹ : دگر چه شد که ز حالم خبر نمی گیری |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۶۰ : مآل تیغ زبان نیست غیر سربازی |
39 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۶۱ : اگر به جسم درین تیره خاکدان باشی |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۶۲ : کجاست دولت آنم که یار من باشی؟ |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۶۳ : قدم برون مگذار از حصار خاموشی |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۶۴ : اگر چه هست به ظاهر خراب درویشی |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۶۵ : قرار گیر به دارالقرار درویشی |
62 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۶۶ : حضور فرش بود در جهان درویشی |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۶۷ : قدم برون مگذار از سرای درویشی |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۶۸ : ازان همیشه بود تازه روی درویشی |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۶۹ : ز عشق شد همه غم های بی شمار یکی |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۷۰ : گذشت عمر و تو مست شراب گلرنگی |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۷۱ : ز ماه رنگ نبازد کتان بیرنگی |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۷۲ : نیی که جیب و کنار از شکر کند خالی |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۷۳ : زبان شکوه اگر همچو خار داشتمی |
26 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۷۴ : تو قدر درد و غم جاودان چه می دانی؟ |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۷۵ : مکش چو تنگدلان آه از پریشانی |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۷۶ : ز من مدار توقع سخن از انجمنی |
22 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۷۷ : چه خون که در جگر ماه و آفتاب کنی |
46 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۷۸ : به محفلی که رخ از باده لاله زار کنی |
67 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۷۹ : بر این مباش که خون در دل نیاز کنی |
42 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۸۰ : چرا به سلسله زلف او نظر نکنی؟ |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۸۱ : برون نیامده از خویشتن سفر نکنی |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۸۲ : صفای وقت درین خاکدان چه می خواهی؟ |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۸۳ : دل عزیز به این تیره خاکدان چه دهی؟ |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۸۴ : همین نه در نظر ای سیمبر نمی آیی |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۸۵ : فکنده شور محبت مرا به صحرایی |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۸۶ : گرفته است مرا در میان تماشایی |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۸۷ : ز حسن شوخ تو نظاره تماشایی |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۸۸ : نماند دشت جنون را رمیده آهویی |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۸۹ : ای آن که دل به ابروی پیوسته بسته ای |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۹۰ : ای آن که دل به دولت بیدار بسته ای |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۹۱ : از زهر چشم، چشم من زار بسته ای |
31 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۹۲ : طومار عمر طی شد و غافل نشسته ای |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۹۳ : ای صید پیشه ای که دل از ما گرفته ای |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۹۴ : روی زمین به زلف معنبر گرفته ای |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۹۵ : از مردمان اگر چه کناری گرفته ای |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۹۶ : در خاک و خون کشید مرا ترک زاده ای |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۹۷ : ای آن که دل به عمر سبکرو نهاده ای |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۹۸ : از دل مپرس، خانه به سیلاب داده ای |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۶۸۹۹ : من کیستم، چو پل دل خود آب کرده ای |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۰۰ : با زهر چشم خنده هم آغوش کرده ای |
25 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۰۱ : تا چهره گلگل از می گلفام کرده ای |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۰۲ : بی پرده رو در آینه ما نکرده ای |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۰۳ : دارم ز اشک گرم دل تاب خورده ای |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۰۴ : ای دل چه در قلمرو میخانه مانده ای |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۰۵ : چون آب در لباس گل و خار بوده ای |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۰۶ : ای کوه بیستون که چنین سرکشیده ای |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۰۷ : ای غنچه لب که سر به گریبان کشیده ای |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۰۸ : آتش به خرمن از گل باغی ندیده ای |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۰۹ : ما را بس است سلسله جنبان اشاره ای |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۱۰ : آن را که هست گردش چشم غزاله ای |
21 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۱۱ : ای شمع طور از آتش حسنت زبانه ای |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۱۲ : ای جان به قید گنبد خضرا چگونه ای؟ |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۱۳ : طفلی کز او مراست تمنای آشتی |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۱۴ : ای زلف مشکبار تو از رحمت آیتی |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۱۵ : ای حسن خط ز مصحف روی تو آیتی |
60 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۱۶ : ای دل مرا به عالم امکان چه می بری؟ |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۱۷ : حیف است عمر صرف تماشا کند کسی |
75 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۱۸ : بر مردم زمانه چه رحمت کند، کسی؟ |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۱۹ : قطع نظر چگونه ز جانان کند، کسی؟ |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۲۰ : تا کی به هر مشاهده از جا رود کسی؟ |
24 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۲۱ : تا کی غبار خاطر صحرا شود کسی؟ |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۲۲ : حیف است حرف عشق ز ما نشنود کسی |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۲۳ : آن را که نیست ذوق وصال شکستگی |
41 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۲۴ : تیغ تو در نیام کند قطع زندگی |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۲۵ : آسودگی مجو ز گرفتار زندگی |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۲۶ : صائب ز طول بیش بود عرض راه تو |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۲۷ : ای گل ز شوخ چشمی اغیار غافلی |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۲۸ : کوچکدلی است مایه تسخیر عالمی |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۲۹ : تا کی ز کف عنان توکل رها کنی؟ |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۳۰ : تا کی ز جهل چاره حرص از طلب کنی؟ |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۳۱ : چند از بهار عشق قناعت به خس کنی؟ |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۳۲ : گر فکر زاد آخرت ای دوربین کنی |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۳۳ : بر خاک راه اگر گذری مشکبو کنی |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۳۴ : در پیری ارتکاب می ناب می کنی |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۳۵ : دایم ستیزه با دل افگار می کنی |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۳۶ : زین گریه دروغ که ای پیر می کنی |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۳۷ : هرگاه رخ ز باده عرقناک می کنی |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۳۸ : زیر سپهر خواب فراغت چه می کنی؟ |
28 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۳۹ : تسکین دل به زلف پریشان چه می کنی؟ |
22 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۴۰ : لنگر درین خراب برای چه می کنی؟ |
19 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۴۱ : پنهان رخ چو ماه برای چه می کنی؟ |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۴۲ : ای غافلی که در پی دینار می روی |
22 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۴۳ : ای بی خبر ز خود به تماشا چه می روی؟ |
90 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۴۴ : چندان به خضر ساز که از خود بدر شوی |
47 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۴۵ : تا رهنورد وادی سودا نمی شوی |
82 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۴۶ : دل را اگر چه نیست ز دلدار آگهی |
35 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۴۷ : گر درد طلب رهبر این قافله بودی |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۴۸ : یک روز گل از یاسمن صبح نچیدی |
91 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۴۹ : دستی به سر زلف خود از ناز کشیدی |
21 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۵۰ : چون رشته به همواری اگر نام برآری |
44 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۵۱ : دل آب کند برق جلالی که تو داری |
50 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۵۲ : محراب نظرهاست کمانی که تو داری |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۵۳ : خون می چکد از تیغ نگاهی که تو داری |
61 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۵۴ : با اهل دل ای گردش افلاک چه داری؟ |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۵۵ : زنهار دل خویش به عالم نگذاری |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۵۶ : ای آه جگرسوز ز شست تو خدنگی |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۵۷ : حیف است درین فصل دماغی نرسانی |
87 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۵۸ : ظلم است که درمان خود از درد ندانی |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۵۹ : ای جاده سودای تو هر رشته آهی |
33 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۶۰ : در سینه عشاقی و از سینه جدایی |
63 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۶۱ : با زلف تو دم می زند از نافه گشایی |
34 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۶۲ : ما صلح نمودیم ز گلزار به بویی |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۶۳ : خرابم کرده چشم نیم مستی |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۶۴ : زمین از ترکتاز او غباری |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۶۵ : هوا را گر به فرمان کرده باشی |
37 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۶۶ : به روی گرم اگر تابنده باشی |
52 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۶۸ : اگر بی پرده خود را دیده باشی |
70 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۶۷ : اگر دل از علایق کنده باشی |
101 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۶۹ : تجلی سنگ را نومید نگذاشت |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۷۰ : تو دست افشانی جان را چه دانی؟ |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۷۱ : مکن ای بی وفا ناآشنایی |
36 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۷۲ : گر بگذری ز هستی آرام جان بیابی |
30 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۷۳ : تا کی ز دود غلیان دل را تباه سازی؟ |
27 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۷۴ : افتاده کار ما را با یار شوخ و شنگی |
29 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۷۵ : اکسیر شادمانی است خاک دیار طفلی |
23 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۷۶ : از بس که خوش عنان است سیلاب زندگانی |
43 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۷۷ : آن را که نیست قسمت از روزی خدایی |
56 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۷۸ : یا غمم را شمار بایستی |
74 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۷۹ : تلخ منشین شراب اگر داری |
48 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۸۰ : دلفروزست جام خاموشی |
49 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۸۱ : نمی آید از من دگر بردباری |
32 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۸۲ : ورق تا نگردانده باد خزانی |
137 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۸۳ : منزه ز لاف است حیران معنی |
59 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۸۴ : تا چند مرا از خود ای دوست جدا داری؟ |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۸۵ : هر چند که مهر شرم بر درج دهن داری |
45 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۸۶ : در نظر هر که داد عشق تواش سروری |
58 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۸۷ : خاک سیه روز را شمع شبستان تویی |
66 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۸۸ : حرف آن لب در میان افکنده ای |
64 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۸۹ : کشتی تن را شکستم یللی |
57 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۹۰ : پا به ادب نه که زخم خار نیابی |
51 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۹۱ : مرکز عیش است آن دهان که تو داری |
79 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۹۲ : ای از خراباتت زمین درد ته پیمانه ای |
54 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۹۳ : با دختر رز دگر نشستی |
38 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۹۴ : رویی به طراوت قمر داری |
76 |
|
غزل شمارهٔ ۶۹۹۵ : دارد از خط گل رخسار تو فرمان خدایی |
97 |
|