🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
درود مانای عزیز چه شعری ...شروع طوفانی داشت و در آخر با غمی بزرگ به
عادل دانشی در همراه با سکوتی آرام
درود بر شما استاد سپیدی زیبا و ایهام دار سرودید مانای عزیز نقد رو به خوبی
فرامرز عبداله پور در زِ دستِ زلفِ سیاهش ملالی اَسْت دلم
سلام و درود استاد طارق عزیز خیلی ممنون وتشکر ازحضور همیشه سبزتان 🙏⚘🌹 زنده باشید به مهر
اعضا تایید شده: 1780
تعداد اشعار: 26785
تعداد مطالب: 2897
تعداد کل نظرات و نقدها:147266
ز جوش عشق تو میخانه در بغل دارم
بهشتی از دل دیوانه در بغل دارم
ز تیر ناز تو دایم چو سینه ترکش
شب دراز پریخانه در بغل دارم
غم جهان نتواند به گرد من گردید
که شیشه در کف و پیمانه در بغل دارم
خراب حالی من دورباش چشم بدست
وگرنه گنج چو ویرانه در بغل دارم
از آن به جستن من پا ز سر کند غواص
که چون صدف در یکدانه در بغل دارم
چو رفته است مرا از خمار دست از کار
ازین چه سود که میخانه در بغل دارم
در انتظار بهارند اهل ظاهر و من
بهاری از دل دیوانه در بغل دارم
به فکر سنگدلان در نماز مشغولم
درون کعبه صنمخانه در بغل دارم
به دام می کشدم لذت گرفتاری
و گرنه از دل خود دانه در بغل دارم
چو چشم اگر چه به ظاهر دو دست من خالی است
هزار گوهر یکدانه در بغل دارم
جواب آن غزل است این که گفته است مطیع
کلید کعبه و بتخانه در بغل دارم
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :
درود .سپاسگزارم .آموختم از کلامتان 🙏🌹
سلام با اجازه اگر بتوانید دو نکته را در سروده رعایت بفرمایید شعرتان فرازمندنر میشود! یک: ارتباطِ دو مصراع
طارق خراسانی در همراه با سکوتی آرام
سلام مانای عزیز از نقد زیبایت دانستم به حقیقت شعر بخوبی پی برده ای برای دخترم سارا
معصومه بیرانوند در همراه با سکوتی آرام
سلام و درود بر شما خیلی جالب بود و پر معنا
مهرداد مانا در همراه با سکوتی آرام
و بالاخره شعر سپید واقعی را از این قلم خواندم . شعری کوتاه که مانند
بستن فرم