🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 با کمال میل

(ثبت: 260257) خرداد 5, 1402 

 

آن ناگهان که جز تو دلم ناگهان نداشت
روی سرم زمین خدا آسمان نداشت

مانند ابروان تو البتّه نزد من
رنگین‌کمان دیگری این کهکشان نداشت

دامان تو، وَ دست من، از آن زمان به بعد
والله، کم ملازمتی این به آن نداشت

در ناکجا برای خودم پرسه می‌زدم
آنجا که جرعه جرعه دل از آه امان نداشت

جانم چه شد؟ چگونه؟ چرا؟ ماجرا چه بود؟
از فرط عشق در تن من آشیان نداشت

چشمانم- آنچنان که نگاهت برای من-
یک ذره، ای همیشه تبسُّم زبان نداشت

پروا نداشتم که بدزدم تو را، عجب!!!
از من چنین جنون به خدا کس گمان نداشت

من با طلوعِ چشمِ تو سرشار می‌شدم
از حیرتی که حدّ و کران بیکران نداشت

قلبم بغیر چاه زنخدانت آه، آه
باور کنی و یا نکنی، جمکران نداشت

لاجرعه سرکشیدمش ای ماه دمبدم
جز خون دل فراق تو چون شوکران نداشت

دل باختم چگونه به تو؟ با کمالِ میل
وقتی که سود، عشق توام جز زیان نداشت

 

 

 

نقدها
  1. درود حضرت استاد سخن…..حروفچین هنگام حروفچینی کتابی در چاپخانه «پندنیوش» را به غلط «پندنوش» چیده است…..به ضرس قاطع عرض می کنم : در همه ی تاریخ شعر و ادب پارسی از هزارواندی سال پیش تاکنون که بگردیم به نظر نمی رسد حتی برای یک بار در بیتی یا فرازی از شعری «پندنوش» دیده شود ؛ چون اصطلاح یا عبارت یا لغتی غلط است ؛ مگر این که جلو «پند» باده ای …شرابی….میی چیزی بگذاریم ؛ مثلآ:

    باده ی پند نوش تا که تو را
    بنشانند صدر هر مجلس…..
    ………………………..
    شراب پندنوش ای یار زیرک
    که سرمستی تو را بسیار آرد….
    یا:
    ای می پندنوش حالت خوش
    در همه کارها مجالت خوش….

    و قس علی هذا….

    از فیض نظر محروم نفرمایید

    • درود بر حضرت دوست جناب استاد خوش‌عمل کاشانی
      بله صد در صد با نظر حضرتتان موافقم و 《پند نیوش》صحیح است به قول پروین اعتصامی:
      گوش ما موعظت نیوش نبود
      ورنه هر ذرّه‌ای دهانی داشت
      و حکیم فردوسی گفته است:
      ز گیتی همی پند مادر نیوش
      یا:
      به هر نیک و بد پند دانا نیوش
      یا :
      سخن از خردمند مردم نیوش
      و اصلا در تاریخ ادبیات فارسی سابقه ندارد که شاعری و یا سخنوری در مورد پند و اندرز 《نوشیدن》 را به جای 《نیوشیدن》 بکار گرفته باشد
      گوش ما موعظت نیوش نبود
      ورنه هر ذره‌ای زبانی داشت

نظرها 10 
  1. طلعت خیاط پیشه

    خرداد 5, 1402

    احسنت استاد ارجمند
    جناب ابراهیم حاج محمدی
    مثل همیشه زیبا سروده اید.
    من با طلوع چشم ِ تو سرشار می شدم
    از حیرتی که حّد و کران بیکران نداشت
    👏🌺👏🌸👏🌺👏🌸👏💐🌿🍃

  2. معین حجت

    خرداد 5, 1402

    دستمریزاد استاد گرامی …
    بسیار فاخر و دلنشین👏👏👏💐💐💐

  3. محمدعلی رضاپور

    خرداد 5, 1402

    دل باختم چگونه به تو؟ با کمال میل

    سلام و درود و خدا قوت

  4. درود دوستان در دو سه مصرع سهو القلم رخ داده بود از آنجا که ویرایش کردم ولی فی الفور اصلاح نشد و ظاهرا ویرایش منوط به تایید مدیر سایت است کامل غزل را اینجا باز نویسی می کنم:
    آن ناگهان که جز تو دلم ناگهان نداشت
    روی سرم زمین خدا آسمان نداشت

    مانند ابروان تو البتّه نزد من
    رنگین‌کمان دیگری این کهکشان نداشت
    دامان تو، وَ دست من، از آن زمان به بعد
    والله، کم ملازمتی این به آن نداشت

    در ناکجا برای خودم پرسه می‌زدم
    آنجا که جرعه جرعه دل از آه امان نداشت

    جانم چه شد؟ چگونه؟ چرا؟ ماجرا چه بود؟
    از فرط عشق در تن من آشیان نداشت

    چشمانم- آنچنان که نگاهت برای من-
    یک ذره، ای همیشه تبسُّم زبان نداشت

    پروا نداشتم که بدزدم تو را، عجب!!!
    از من چنین جنون به خدا کس گمان نداشت

    من با طلوعِ چشمِ تو سرشار می‌شدم
    از حیرتی که حدّ و کران بیکران نداشت

    قلبم بغیر چاه زنخدانت آه، آه
    باور کنی و یا نکنی، جمکران نداشت

    لاجرعه سرکشیدمش ای ماه دمبدم
    جز خون دل فراق تو چون شوکران نداشت

    دل باختم چگونه به تو؟ با کمالِ میل
    وقتی که سود، عشق توام جز زیان نداشت

  5. استادجان.چند روز پیش برای من چنین اتفاقی افتاد که از طریق «تماس با ما» اطلاع دادم. با توضیحاتی که داده شد اثر بعد از ویرایش فورآ استقرار یافت……

    • درود حضرت دوست و استاد عزیز . طبیعتا باید به نحوی باشد که ویرایش‌ها زمان‌بر نباشد

  6. سیمین حیدریان

    خرداد 6, 1402

    درودتان باد
    👏👏👏🌹🌹🌹