🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 زندگی نامه

(ثبت: 257848) فروردین 11, 1402 

زندگی نامه
به سالِ يك هزار و سيصد و سی هجری شمسی(27/9/1330)

هنوز آذر درونِ مجمرِ پاييز روشن بود
كه آن پيكرتراشِ عالمِ هستی
مرا از كوره ی خلقت، برون آورد
و در يك گوشه ی شيراز
چو تنديسی رهايم كرد
اگرچه با طبيعت هم نفس،
مانوس با تاريخ
طبيعت خوانی و كنکاش در تاريخ
نمی زد آن چنان چنگی به دل
ميلم رياضي بود.
ولی گه گاهكی، كلكِ خيال انگيز،
ميانِ پنجه ها،
آن هم تفنن وار، ور می رفت
نمی شد باورم روزی، قلم اين سان
مرصع گونه زلفی را زند شانه
كجا؟ يادم نمی آيد
ولی سالِ هزار و سيصد و پنجاه
فروغی شعله وش، از دور پيدا شد
فضای تيره ام را روشنی بخشيد
سپس در سايه روشنها،
برفتم در پی نيما
ولی او مردِ كوهستان وُ
بر بالا چكادِ كوه ماوايش
و من چونان نحيفی پای در گِل
توشه نا كافی
در اين اثنا دو چشمانم
به شخصِ ثالثی
بعد از فروغ و يوش روشن شد
گمان فصل زمستان بود!
سلامم را برادروار پاسخ گفت
نمی دانم به قول احمد شاملو
غمِ نان بود، يا حسی دگر
قافيه تنگ آمد
گشايش را درِ دانشكده ديدم
بخواندم برق را
تا بلكه با آن نورِ مصنوعی،
كنم روشن، رهِ گمگشته ی خودرا
ولی دل، در طلب می بود
نورِ پرفروغی را
به هر رو
تا به سالِ يك هزار و سيصد و هشتاد و یک
از شاعری دو رو مهندس وار سر كردم
در اين ايام، رفيقم حافظ و گه گاه سعدی بود
چه شد؟
آيا غمِ نان شد فراموشم؟
فراغِ بال حاصل شد؟
و يا سرخوردم از تكنيك؟
دوباره در پيِ شعر و ادب راهی شدم،
تا بلكه جويم دلبرِخود را
ولی اين بار با چشمانِ باز و
ذوقكی سرشار
و بی شك “حكمت “ی*** در كار
در اين جا می كنم اقرار
نبودش گر چنين گرما نفس
ويراستار و همسری لب ريز از ايثار
گمان يخ می زدم،
در وادی سرما
به تعبيرِ سپهری،
در دلِ معراج آهن ها
كه نای ناله ی آيينه ها
خاموش و دست سنگ پرهيبت
اگر در دفتر شعرم،
نوای دلنشين ديديد
عطرش، حاصل منزل
و نظمش از من و بی وزنی اش
جورِ زمان باشد
و در آخر تشكر
پورِيزدان ***را
كه حقی بر من و امثال من دارد
همايون ***باد، اين مشعل
كه هر پنجشنبه ***ها
روشن كند كاشانه ما را

پینوشت :

اقرار
این خامه ز بس خام است ، جز تو نتوان پختن
وان نامــــــه ی بد نامی ، جز تو نتوان شستن
این حس ِغریبــــم را ، باید به قریبی گفت
شایسته نمی بینم ، جز تو به کسی گفتن
حس گفتم و دردش دان ، آلوده و رازآلود
هم محرم و هم مرهم ، جز تو نتوان جستن
هر لحظه که با نامت ، دستی به قلم بردم
یک غنچه ی راز ِتو ، شد راهی ِبشکفتن
با آنکه نی ام جبری ، آزاده ی ِآزاده
مطلق به تو تسلیم و امر ِتو تو پذیرفتن
باید قلم ِعقلم ، از جوهر ِتو نوشد
بل جوهر ِجودت را ، چون جوهریان سفتن
این دفتر ِشعرم گر ، با نام ِتو شد بیدار
شایسته تر از آن به ، با نام ِتو هم خفتن

بر گرفته از کتاب بهار تا برگریزان انتشارت دایره المعارف ایران پرفسور حسن امین شاعر و محقق
در سال 1380

کلماتی که با علامت *** در زندگینامه مشخص شده اند به قرار زیرند
1 ــ حکمت، یکی از دوستانم، شاعر استهباناتی است.
2 ــ ” پور یزدان ” نام فامیل یزدانپور شاعر و گوینده ی مشهور رادیو تلویزون شیراز و مسؤل صفحه ی شعر و ادبیات روز های پنجشنبه روزنامه خبر جنوب شیراز.
3 ــ همایون : نام کوچک یزدانپور است.

 

 

 

نقدها
  1. عباس خوش عمل کاشانی

    فروردین 11, 1402

    درودها جناب جمعی عزیز.از خوانش دو شعرتان حظّی را که بایست بردم….اما در برشی از شعر نیمایی می فرمایید: «در این اثنا دو چشمانم….» همانگونه که مستحضرید «دو چشمانم» جمع الجمع است.البته برخی از قدمای کاردرست ما هم در شعر و نثرشان از جمع الجمع استفاده کرده اند.به نظر کمین اگر بفرمایید «در این اثنا دو چشم من»به سلاست و ظرافت و صحت نزدیکتر است و مخلّ وزن هم نیست….
    و اما در شعر سنتی تان دو گانگی قافیه دیده می شود.کلمات پختن و شستن و جستن با کلمات گفتن و بشکفتن و خفتن و …همقافیه نیست….بیش از این مصدع نمی شوم.توفیقاتتان فزونتر باد.

    • غلامحسین جمعی

      فروردین 11, 1402

      درودو سپاس بر استاد بزرگوارم جناب کاشانی حضور سبز و همراه با محبت و دقت نظرتان را ارج می نهم و در مورد ” دوچشمانم ” حق با شماست و به شیوه ی زبان ایتالیایی ها عمل نمودم که این کار را میکنند و این خرد هم بیماری شناسنامه ای دارم و ویروسش هم از قدما درم رسوخ کرده که حتما ویرایش میکنم
      و اما در مورد غزل با توجه به غزل زیر که از حضرت حافظ است ملاحظه بفرمایید .

      حال دل با تو گفتنم هوس است
      خبر دل شنفتنم هوس است
      طمع خام بین که قصه فاش
      از رقیبان نهفتنم هوس است
      شب قدری چنین عزیز شریف
      با تو تا روز خفتنم هوس است
      وه که دردانه‌ای چنین نازک
      در شب تار سفتنم هوس است
      ای صبا امشبم مدد فرمای
      که سحرگه شکفتنم هوس است
      از برای شرف به نوک مژه
      خاک راه تو رفتنم هوس است
      همچو حافظ به رغم مدعیان
      شعر رندانه گفتنم هوس است

      اگر در غزل فوق از حضرت حافظ حرف ” م” که مضاف قافیه است
      راحذف کنیم برمی خوریم به افعال مصدری
      ” گفتن ــ شنفتن ــ نهفتن ــ خفتن ــ سفتن ــ شکفتن ــ رفتن ــ گفتن ”
      که تقریبا همان قافیه های این خرد می باشد اگر حضرت حافظ هم
      اشتباه کرده اند پس خطای این حقیررا هم به بزرگواری خودتان ببخشید
      در انتظار رهنمودتان می مانم
      مهرتان افزون و ارادتم فزونتر باد

      🙏🙏🙏❤️❤️❤️🙏🙏🙏

      • طارق خراسانی

        فروردین 11, 1402

        سلام جناب جمعی بسیار عزیز
        مطلب استاد خوش عمل این است که :
        پختن و شستن و جستن را حضرتعالی با خفتن، بشکفتن … آورده اید
        در غزل حضرت حافظ قوافی چنین است :
        شنفتن
        نهفتن
        خفتن
        سفتن
        شکفتن
        رفتن
        گفتن
        در تمام قافیه ها حروف / ف/ ت/ ن/ وجود دارد
        اما در شستن حروف/ ش / س/ ت/ ن یا پختن/ پ / خ/ت/ن/ است و حق با استاد خوش عمل است.
        در پناه خدا ♥️

        • غلامحسین جمعی

          فروردین 11, 1402

          درودو سپاس اساد بزرگوار اتفاقا به همین خاطر است که سعی کردم در مصرع اول و دوم که مشخصات قافیه تعیین می گردد طوری نباشد که اشتراکاتی وجود داشته باشند ومجبور باشم در بقیه ابیات هم تکرارش کنم و دست و بال خود را نبندم . حتی در این فکر هم بودم که اگر “ن” مصدری را هم حذف کنیم قافیه حرف ” ت” به عنوان حرف ” روی” وجود داشته باشد . البته این نظر شخصی من است و شاید دیگران بر این باور نباشند
          که باید یک بررسی مجدد بنامیم البته این شعر هم مربوط به بیست و چندسال پیش است که در صفحه ی کتاب شعر
          “بهار تابرگریزان” وجود دارد و بدون یک بررسی مجدد در اینجا نشرش دادم به هر حال از توجه آن بزرگوار و همچنین جناب کاشانی صمیمانه قدردانی میکنم
          برایتان سالی خوب را آرزو دارم
          🙏🙏🙏🙏🙏🙏

نظرها 11 
  1. طارق خراسانی

    فروردین 11, 1402

    سلام و درود

    بسیار زیباست و لذت بردم

    در پناه خدا 🌱🌹👌👌👌👌👌🌹🌱

    • غلامحسین جمعی

      فروردین 11, 1402

      درودو سپاس بر استاد بزرگوارم جناب طارق خراسانی
      حضورتان را ارج می نهم و بهترین هارا برایتان ارزو دارم

      🙏🙏🙏🙏🙏🙏

  2. سیاوش آزاد

    فروردین 11, 1402

    سلام زنده باشید

    • غلامحسین جمعی

      فروردین 12, 1402

      درود و سپاس بزرگوار حضورتان را ارج مینهم 🙏🍃🙏🙏🙏

  3. محمدعلی رضاپور

    فروردین 11, 1402

    همایون باد این مشعل
    سلام و درود و ارادت

    • غلامحسین جمعی

      فروردین 12, 1402

      درود و سپاس بزرگوار تشکر و قدردان حضورتانم عزیز
      🙏🙏🙏🙏

  4. نسرین حسینی

    فروردین 11, 1402

    درودها برشما استاد ارجمندم جناب جمعی اندیشمند
    همچون همیشه زیبا بود ودلنشین
    قلمتون ماندگار
    از اینکه یادی کردید از پروفسور امین عزیز وارجمند بسیار سپاسگزارم بنده افتخاره شاگردی ایشان را دارم وکنار شما بزرگان میاموزم🌺🍃🌺

    سایه پرمهرتون مستدام 🌺🍃🌺💚💚

    • غلامحسین جمعی

      فروردین 11, 1402

      درودو سپاس بر غزلبانوی سایت و استاد بزرگوارم سرکار خانم حسینی
      حضور سبزتان که البته با حسن نیت آن عزیز نیز همراه است را قدر می نهم و سپاسگزار محبتهایتان هستم در مورد پرفسور سید حسن امین نمیدانم استاد دانشگاهتان بوده است و یا بخاطر عضویت دربنیاد جهانی سُخن گُستران سبزمنش است . ایشان را خیلی سال است می شناسم و مشترک مجله ی حافظ بودم که بعد از چندسالی بخاطر ممنوعیت فقط برای افرادی که مشترک بودند می فرستادند و کتاب” بهار تا برگریزان ” را ایشان نشر دادند منتها قبلا فرمودند که اول باید شعرتان را بخوانم وبعد تصمیم بگیرم برای انتشار بعد از مدتی که فایل ارسالی را خوانند فرمودند که
      پسندیدم و می خواهم مقدمه ای هم بر آن بنویسم و من خدمتشان عرض کردم پس اگر قرار شد شعری را مطرح کنید سراع مطالب بودار نروید که ارشاد مشکلی را بوجود بیاورد و
      یا سابقه ای در ارشاد نشود برای انتشار که ایشان قول دادند ولی نه تنها به قولشان عمل نکردند که در مقدمه بعد از تعریف و تمجید های بسیار عنوان نمودند که شاید بخاطر تلفیق شغلشان که مهندس برق هستند وشاعری می باشدکه وقتی تعدادی از اشعارشان را میخوانیددچار برق گرفتگی می شوید.و خیلی از کتابهایشان را به تعداد برایم می فرستادند و من ناچار به دوستان هدیه میکردم و پولش را برایشان می فرستادم .در ضمن ایشان یکی از استادان بودند که در دفاعیه دکتر روحانی رییس جمهور پیش در دانشگاه انگلیس شرکت داشتند و استاد ایشان نیز بودند و بعد از باز نشستگی هم استاد پروازی یکی از دانشگاهای چین بودند
      برایتان ارزوی سالی با ارامش و زیبا و شاعرانه دارم
      🙏🙏🙏🙏👏👏👏👏🙏🙏🙏

  5. وحید میرزابیگی

    فروردین 13, 1402

    من از زیبایی شعرش
    به وجد آمد همه طبعم
    خود حافظ به من دادش
    به دستم دفتر و قلم(میرزابیگی)
    بسیار زیبا🙏🌹🌹

  6. مهدی سیدحسینی

    فروردین 17, 1402

    درود جناب جمعی
    بهره بردم
    زیبا بود
    🌹🌹

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا