🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
نایِ تغزل در خیابان غرق فریاد
شیرین به تن کرده لباس رزم فرهاد
تا خون مهسایان، نمادِ انقلاب است
کاتش فکنده در میانِ کاخ ِ بی داد
در کوچه ها دیگر سکوت شب شکسته
“زن، زندگی، آزادی”ام منشور آحاد
از خط قرمز ها گذر کردیم….. زیرا
در صحنه ی دانشکده هر لحظه رخداد
دیگر وسط بازی ندارد جای توجیه
تکلیف را روشن نموده نسلِ هشتاد
بذرِ نفاقت، فرصتِ رویش ندارد
خط خورده ماهِ بهمن و تندیس خرداد
باید جهان دیگری از نو بسازیم
بر استخوان های نظامِ سست بنیاد
پینوشت
گل یخ غمگین است
که چرا بازارش
این چنین گشته کساد
نگران است که چرا
ضربانِ دلِ خاک
تا سرشاخه فراز آمده باز
روی هر ساقه
جوانه پیداست
بوی فصلِ دگری می آید
به گمان بوی ِ
بهــــــــــــــــــــار
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (8):
مهر 22, 1401
سلام و درود
دستمریزاد .
یادآوری معضل اجتماعی ….
تقدیمی : 🌸
گر چه غمگین یخ گلی دیدی دلا
با کسادی رونقی بازارها
مضطرب حالی شود ذوبی ز شرم
سرد ایامی به گرمی جابه جا
ولی اله بایبوردی
22 / 07 / 1401
💐💐💐🍃💐💐💐
پاسخ
آبان 5, 1401
درودو سپاس چناب بایبوردی
حضورتان را عزیز می دارم و از محبتها و تقدیمتان سپاسگزارم
🙏🙏🙏🙏
پاسخ
مهر 22, 1401
سلام و درود فراوان بر استاد بزرگوارم پدر مهربانم.
بسیار خوشحالم که توفیق خوانش اشعار زیبای شما را دارم.
برای شما آرزوی سلامتی و شادکامی دارم.
مراقب خودتون باشید.
با هو.🌹🌿
پاسخ
مهر 22, 1401
درودو سپاس بر عزیز بزرگوارم
سرکار خانم صالح
حضورتان مایه ی مسرت است و محبتهایتان قابل تقدیر و تشکر و کوچکنوازیتان را ارج می نهم
برایتان بهترین هارا آرزو دارم
🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
مهر 22, 1401
بوی فصلِ دگری می آید
به گمان بوی ِ
بهــــــــــــــــــــار
درود استاد جمعی گرانقدر
راستش غزلتان به دلم ننشست به چند دلیل:
اول انتخاب قافیه انتهایی (د) که یک صامت انسدادی است و به زعم من شعری که موضوعش رهایی است نباید به لحاظ شنیداری مکررا در پایان هر بیت و در انتهای کار به انسداد ختم شود.
دوم انتخاب واژگان است که هوشمندی و ظرافت طبع همیشگی استاد را در آن نمی بینم
سوم شعر در مرز شعرگونگی و شعارگونگی به زعم نگارنده ی این سطرها بیشتر به سمت شعارگونگی رفته است البته کاملا می فهمم که گاهی فشار شرایط به گونه ای است که شاعر زبردستی چون شما هم دلش می خواهد فریاد باشد و شعار سر دهد … در چنین شرایطی شاید به جای شاعرانگی اثر باید شجاعت اثر را ستود و بر آن تعظیم کرد
🌷🌷🌷🌷🌷
پاسخ
مهر 24, 1401
درودو سپاس بر استاد بزرگوار و شاعر ارزنده ام
سرکارخانم فریبا نوری
حضور ارزشمنتان را ارج می نهم و محبتهایتان را قدردانم
گرچه هیچ وقت مایل نبوده و نیستم که با نظر عزیزانی که
روی سروده هایم کامنت می گذارند اگر با نظرم مخالف بودند
مخالفبه مقابله ویا در مقام پاسگویی برآیم بخصوص وقتی که
نظرشان دلی باشد و پای دوست داشتن ویا دوست نداشتن درمیان باشد.
ولی چون برای دوست نداشتن ویا به دل ننشستنان “دلیل” ارایه کرده اید
ناچار شدم من نیز دلایلم را خدمتتان عرض کنم
1 ـــ مطلع غزل خودش اعلام می دارد که غزل “غرق فریاد” است و در
فریاد ،نباید انتظار لطافت و ظرافت داشت.
2 ــــ این غزل بیشتر برای سر و اندیشه است تا دل و اکثر کارهایی که برای سر انجام می شود به احتمال زیاد بر دل نمی نشیند چون دل و سر معمولا در دو قطب مخالف هستند
3 ــــ این غزل یک روایت است و دچار گزافه گویی هم نگردیده و تصاویرشان همان است که در خیابانها جاری وساری وقابل رؤیت است
ممکن است صدایش بلند باشد ولی شعار نیست.
4 ـــ شعار جایی لازم می شود که بخواهند ایجاد برانگیختگی کنند وما
در شرایطی هستیم که این مراحل را پشت سرگذاشته است
5 ــــ در مورد اینکه فرمودید ” قافیه انتهایی د” درست متوجه نشدم
چون ما قافیه ابتداعی نداریم و در این غزل هم قافیه های میانی ندارد
که بتوان گفت ذوقافیه است و قافیه میانی دارد . قبول دارم که حرف
” د ” یکی از حروف انسدادی است ولی در ایجا فقط این حرف دال نیست
که نقش بازی می کند بلکه ” آد” است که خودنمایی می نماید و صدای “آ ”
دارای آن چنان قدرت انفجاری است که حرف دال را خفه کرده است
در انتها امیدوارم که به همین زودی ها شرایطی مهیا گردد که بتوان غزلهای دلنشین هم سرود و خواهشمندم اگر به بیراهه رفته ام مرا از گمراهی برهانید
برایتان بهترین هارا آرزو دارم 🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
مهر 24, 1401
سلام بر جناب جمعی نازنین
🔷️🔷️🔷️
🌿🌺🌿🌺🌿
پاسخ
مهر 25, 1401
درود و سپاس بر استاد بزرگوارم جناب معصومی کوچکنوازیتان را ارج می نهم 🙏🙏🙏
پاسخ
مهر 25, 1401
درودی دوباره استاد جمعی عزیز
سپاس بسیار از توضیحاتتان
در مورد قافیه انتهایی، منظورم حرف پایانی قافیه بود که به نظر من چون آخرین صدایی است که در پایان هر بیت شنیده می شود فریاد موجود در صدای آ را با انسداد موجود در صدای د تخفیف می دهد.در سایر موارد نگاهم با شما همسوست و
این شعر قطعا یک منیفست شیوا و گویا از زبان مردمیست که نیازمند تحول و آرزومند آزادی، برابری و زندگی هستند.
🌷🌷🌷🌷
پاسخ
مهر 25, 1401
درودو سپاس و و باز هم سپاس و دیگر هیچ
🙏🙏🙏🙏🙏🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
مهر 24, 1401
سلام و درود و خدا قوت
امید که با عقلانیت مسؤولان، این غائله ختم بخیر بشود!
زیبا سروده اید جناب جمعی عزیز🙏🌹🙏
پاسخ
مهر 25, 1401
درودو سپاس جناب رضاپور بزرگوار
از حضور و محبتهایتان سپاسگزارم 🙏🙏🙏🙏🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
مهر 24, 1401
درود استاد
پاسخ
مهر 25, 1401
درودو سپاس بر عزیز بزرگوارم سرکار خانم
ایزد سرشت
حضورتان را ارج می نهم بزرگوار
🙏🙏🙏🙏🌹🌹🌹🌹
پاسخ
مهر 25, 1401
درودها جناب جمعی
شعر اجتماعی بروز و عمیقی را میهمان قلم شما بودم
و امیدوارم همیشه تندرست و پایدار باشید
دستمریزاد 💐💐💐💐💐
پاسخ
مهر 25, 1401
درودو سپاس جناب اصلانی
حضورتان را ارج می نهم و محبتهایتان را قدردانم
برایتان بهترین ها را آرزو دارم
🙏🙏🙏🙏🙏
پاسخ
مهر 25, 1401
درودها برشما حضرت استاد جمعی عزیز وارجمندم خرسندم بعداز مدت طولانی میخوانم از قلم همیشه زیباتون
زیبا بود و بهموقع
امیدوارم بیشتر از قلم زیبای شما بخونیم
بذرِ نفاقت، فرصتِ رویش ندارد
خط خورده ماهِ بهمن و تندیس خرداد
عالی بود 🌺🌺❤️❤️
امروز هوای دل ما بارانیست
سامان جهان به سوی بی سامانیست
روزی که اسیر غم شود خنده ی ما
اعدام قلم به جرم نافرمانیست
نسرین_حسینی
بامهر وارادت 🌺🌺❤️❤️
پاسخ
مهر 25, 1401
درودو سپاس بزرگوار
حضورتان را قدردانم گرامی
🌹
پاسخ
مهر 26, 1401
عرض سلام و ادب حضور استاد توانمند و ژرف اندیش جناب جمعی بزرگوار.
از تراوش قلم زرنگارتان سروده ای زیبا و فاخر خواندم.
امید که روزی برسد که دیگر دغدغه و اضطرابی در دل مهسایان نباشد.
بریده ای از “بوی مهر” تقدیم حضورتان:
باز آمد بوی مهر مهربان
بوی جشن دلنشین مهرگان
باز می آید نوای مدرسه
های هوی بچه های مدرسه
باز می آید صدای زنگ ، زنگ
زنگ شاد صبحگاهان قشنگ
یادم آمد نامهای مهر و ماه
حک میشد بر تن تخته سیاه
مهر زیبا چهره ای خندان داشت
چشم یاری در دل از آبان داشت!!
اضطرابی در دل رویا نبود
بار غم در چهره سیما نبود!!
کودکی های فریبایش بخیر
طره ی افشان مهسایش بخیر!!
…
…
🌾🌾🌾🌱🌾🌾🌾
پاسخ
مهر 26, 1401
بوی فصل دگری می آید
به گمان بوی بهار .
درود بر شما. عالی بود👏
به امید روزهای روشن ✌️🌸🌹
پاسخ
بستن فرم