🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 و در قالب سروش

(ثبت: 248886) تیر 8, 1401 

@@@@@@@@@@

صبح تا شب خدا خدا می‌کرد
خویشتن را ز خود رها می‌کرد
تا بگوید خدا به او لبّیک!

@@@@@@@@@@

حلق آویز کرده حاشا را
حظ بَرَد حظ مگر تماشا را
دلش امّا دریغ نابیناست!

@@@@@@@@@@

ناخودآگاه، ناگهان تابید
عشق از سمتِ بی‌کران تابید
و چنین شد که من شدم مجنون

@@@@@@@@@@

چشم از دل اگر حیا می‌کرد
غُصّه‌ای، کی دل اشتها می‌کرد
کار امّا گذشته‌است از کار

@@@@@@@@@@

《مَدّ‌ِ》ما چون به روی 《لین》می‌ریخت
از عَرَق‌های ما جَبین می‌ریخت!
فَقِنَا رَبّنَا عَذَابَ النَّارِ

@@@@@@@@@@

الامان از عذابِ لاکردار
آدمی را کند ز خود بیزار
من دچارم، دچار باور کن

@@@@@@@@@@

به زمین خورده آسمان انگار
رخت بر بسته از جهان انگار
از همین رو زمان عزادار است

@@@@@@@@@@

با خودش مثل این که لج کرده‌ست
به تکبّر کلاه کج کرده‌ست
می‌دود سمتِ ناکجا آباد

@@@@@@@@@@

دُبِّ اکبر به دُبّ اصغر بست
گوشِ خود را به عرعرِ خر بست
از خدا با سماع بر‌می‌گشت‌

@@@@@@@@@@

رود را جنب و جوش می‌زیبد
موج‌ها را خروش می‌زیبد
سگِ اصحابِ کهف را فردوس

@@@@@@@@@@

پا به تنبانِ شیرِ نر می‌کرد
گوشِ خر را به نعره کر می‌کرد
خواب می‌دید شاهِ شاهان‌است

@@@@@@@@@@

چشمِ موسی به کوهِ طور افتاد
تا که ظلمت به چنگِ نور افتاد
روشنایی برهنه می‌رقصد

@@@@@@@@@@

 

 

 

 

نقدها
  1. بازخوانی سروشی از استاد ابراهیم حاج محمدی

    شعر سروش، اکنون در بین بسیاری از اهالی شعر و ادبیات فارسی، معروفیتی پیدا کرده و آوازه ی آن از مرزهای ایران گذشته است و سرایندگانی در دیگر کشورها نیز دارد.
    این جایگاه با ورود استاد مسلم ادبیات فارسی، جناب ابراهیم حاج محمدی، بیش از پیش معتبر شده بویژه به این دلیل که جناب استاد حاج محمدی – که پیشینه ی توانمندی در سرایش انواع قالب های شعر فارسی در کارنامه ی ادبی خود دارند- بخوبی و مهارت کم نظیری از عهده ی سرایش سروش هم برآمده و افتخاری بر آن افزوده اند.
    نگارنده تا حال، چندین سروش ناب از جناب استاد، خوانده و فعلا یکی از آنها را برای بازخوانی انتخاب نموده است یعنی این سروش:

    چشمِ موسی به کوهِ طور افتاد

    تا که ظلمت به چنگِ نور افتاد

    روشنایی برهنه می‌رقصد

    (استاد ابراهیم حاج محمدی).

    مصراع اول – با تمام کوتاهی اش – تلمیحی است که خواننده را می بَرَد به بطن ماجرای حضرت موسی و دیدار با نور خداوندی در کوه طور.

    مصراع دوم، بیانگر عظمت معنوی آن نور تجلی خداوند است که حتی موسی، با تمام عظمتش، ظلمتی در برابر آن می باشد و جالب، این که: از ترکیب “چنگ نور” در این جا استفاده شده است تا گویا افزون بر رساندن مفهوم نگرانی و هراس موسی، اشاره به این باشد که احکام و اوامر الهی – هرچند ممکن است بظاهر دشوار باشند (مخصوصا برای مردم عادی مانند مخاطبان) – آنها راه های رهاننده از ظلمت اند.
    ظلمت، وقتی به چنگ نور بیافتد، دیگر چیزی از آن باقی نمی ماند و تمام وجودش را نور فرا خواهد گرفت و چه تعبیر و تصویر زیبایی از ملاقات موسی با نور کوه طور در این مصراع دوم، به کار رفته است؛ اما اوج این سروش زیبا و ژرف در مصراع پایانی است که نسبت به مصراع های قبلی، برجستگی غیر قابل انکاری دارد و این مصراع تمام کننده، تنها با سه واژه، بار شاهکار بودن اثر را بر دوش می کشد:
    “روشنایی، برهنه می رقصد.”

    واژه ی “روشنایی”، بی شک، نقشی کلیدی در داستان موسی و کوه طور دارد و ابعاد ظاهری و باطنی شایان تفسیری.

    واژه ی “برهنه” در همسایگی دو واژه ی روشنایی و می رقصد،
    تداعی کننده ی مفاهیم بزرگی است:
    روشنایی برهنه یعنی روشنایی محض،
    پس هرچند هر روشنایی ای ممکن است نشانه ای از خداوند باشد، این روشنایی، متفاوت است و بجای این که فقط نشانه باشد، جلوه است – همان طور که ماجرایش در قرآن شریف آمده –
    و برای این روشنایی، در این سروش ژرف، صفت برهنه به کار رفته است که افزون بر این بار معنایی، استعاره ای بر اساس شخصیت پردازی هم در خود دارد.
    واژه ی سوم و پایانی را ببینیم:
    “می رقصد”.
    چند مفهوم در این واژه می توان پیدا کرد؟
    می رقصد، چه چیزی؟ روشنایی برهنه ای از جانب خدا به پیامبر‌ش موسی در تنهایی شبی ظلمانی.
    آتش فراوان مقدسی در جنب و جوش است و این حرکت زیبای آتش با فعل تصویری “می رقصد” بیان شده.
    زمان فعل هم حال است با این که در دو مصراع قبلی که بیان داستان اصلی بود، فعل را در زمان گذشته دیدیم.
    می رقصد در زمان حال یعنی این رقص آتش، ادامه دارد بلکه بی پایان است و اشاره به این که شاید برای هریک از ما، رقص روشنایی در کوه طور زندگی، ممکن باشد.
    نکته ی دیگر، این که: “برهنه می رقصد” بار سنگین بیان حقیقتی عرفانی و حتی شرعی را بر دوش دارد اما بصورتی خوشایند برای طبع زمینی مخاطبان، این کار را به انجام می رساند همان طور که شراب و ساغر و ساقی، بطور سنتی، قرن ها مفاهیم عرفانی را بیانگر بوده اند.
    این سروش زیبا و ژرف، یکی از بهترین سروش های سروده شده تا این لحظه است و فراوان می توان درباره ی آن سخن گفت.
    فعلا به همین اندازه بسنده می کنیم و به تکرار آن:

    چشم موسی به کوه طور افتاد

    تا که ظلمت به چنگ نور افتاد

    روشنایی برهنه می رقصد.

نظرها 14 
  1. سیاوش آزاد

    تیر 8, 1401

    سلام زنده باشید

  2. درودتان استاد🌷🌷🌷

  3. علی معصومی

    تیر 8, 1401

    درودها
    🌺🌿🌺🌿🌺🌿

    و چه زیبا سروش می گویی
    از سر ذوق و هوش می گویی
    افرین بر تو و سرودن تو

    ◇◇◇
    🍃🌺

    • درود بر شما🙏🙏🙏🙏🙏و سپاسگزارم🌹🌷🌷🌷🌷پایدار باشید و تندرست 🌺🌺🌺🌺

  4. سلام و درود و عرض ادب
    جناب استاد حاج محمدی عزیز
    شعر سروش به سرایش های ناب تان
    پر افتخار تر شده.
    بسیار زیبا سروده اید بویژه سروش آخر، شاهکار است.
    پیروز و بهروز باشید در پناه خدای مهربان ❤️🙏

  5. مسعود آزادبخت

    تیر 8, 1401

    سلام و احترام جناب حاج محمدی ادیب
    سروش های زیبایی بود
    و استفاده بردیم از نقد جناب رضاپور
    برقرار باشید
    🌹🌹🌹

  6. زهرا آهن

    تیر 9, 1401

    درود بر شما استاد گرانقدر
    آفرین‌ها بر این قلم توانمند هنرمند
    بسیار لذت بردم از سروده تان
    در پناه خداوند خوبی‌ها پایدار باشید🌷🌷🌷🌷

  7. درود فراوان🌿🌺🌺🌺🍃

  8. مهدی سیدحسینی

    تیر 10, 1401

    درود جناب حاج محمدی
    بهره بردم با آرزوی سلامتی و توفیق الهی 🌷🌷

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا