🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

بخش ۱۵۲ – باز جواب گفتن آن امیر ایشان را

(ثبت: 203679)

گفت نه نه من حریف آن میم

من به ذوق این خوشی قانع نیم

من چنان خواهم که هم‌چون یاسمین

کژ همی‌گردم چنان گاهی چنین

وارهیده از همه خوف و امید

کژ همی‌گردم بهر سو هم‌چو بید

هم‌چو شاخ بید گردان چپ و راست

که ز بادش گونه گونه رقصهاست

آنک خو کردست با شادی می

این خوشی را کی پسندد خواجه کی

انبیا زان زین خوشی بیرون شدند

که سرشته در خوشی حق بدند

زانک جانشان آن خوشی را دیده بود

این خوشیها پیششان بازی نمود

با بت زنده کسی چون گشت یار

مرده را چون در کشد اندر کنار

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا