🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
درود و عرض ارادت ممنونم زنده باشید🙏🏼
موسی عباسی مقدم در تسلیم حادثه
سلام استاد حجت گرامی بسیار عالی وزیباست
مهدی سیدحسینی در ای باخبر ز حال خراب ندارها
سپاس از حضور گرمتون جناب عباسی لطف کردید🌷🌷
مهدی سیدحسینی در شهر
درود🌷🌷
درود جناب عباسی زیباست ان شاءالله رقص قلمتان را بیشتر شاهد باشیم 🌷🌷
اعضا تایید شده: 1775
تعداد اشعار: 26657
تعداد مطالب: 2893
تعداد کل نظرات و نقدها:146848
شعرپاک تولد این عزیزان را تبریک میگوید:
چنین گویند مردی بود قصاب
بخیلی کز بخیلی بود در تاب
زکوه سیم و زر هرگز ندادی
وگر دادی بسی منت نهادی
جگربندی نهاده بود در پیش
خریداریش آمد سخت درویش
سوالش کرد آن درویش در بند
که چند میفروشی این جگربند
بدو گفتا که ای درویش بیمار
زکاتم گشت واجب چار دینار
بخر از من بدین مقدار این را
زکاتم این بود بردار این را
چو درمانده بد آن درویش حیران
بدان مایه زکات از وی خرید آن
گرفت و روی خود سوی هوا کرد
بر آن قصاب بسیاری دعا کرد
ولی زان پس بگفت ار بیع آنست
خداوندا تو میدانی گرانست
زکوتی باشد کانچنان به تزویر
جزای آن چه باشد ویل و زنجیر
زکوتی کانچنان باشد تمامت
چه سنجد آن به میزان قیامت
برد جان پدر تزویر بگذار
مکش همچون خران بیفایده بار
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (1):
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (1):
حمید گیوه چیان در نامه ی اشتیاق
درود مجدد جناب مانا خیلی خیلی از لطف شما ممنونم که با صبر و حوصله به
سلام حمیدجان در این مورد یک داستان کوتاه برایتان تعریف می کنم : روزی یک نفر از
حمید گیوه چیان در نامه ی اشتیاق
درود جناب مانای عزیز از اینکه وقتتان را میگیرم عذرخواهی میکنم اما بدلیل اینکه شما مطالعات
سلام افلاطونیان معتقد بودند که ورای این عالم که مجاز است ، عالم دیگری نیز هست
سپاس گذار رحمت و زحمتی هستم که کشیدید خانم عبدلی عزیز و بی تردید سعی
بستن فرم