🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۱۵ : به تنگ همچو شرر از بقای خویشتنم

(ثبت: 169684)

به تنگ همچو شرر از بقای خویشتنم

تمام چشم ز شوق فنای خویشتنم

ره گریز نبسته است هیچ کس بر من

اسیر بند گران وفای خویشتنم

چرا ز غیر شکایت کنم، که همچو حباب

همیشه خانه خراب هوای خویشتنم

سفینه در عرق شرم من توان انداخت

ز بس که منفعل از کرده‌های خویشتنم

ز دستگیری مردم بریده‌ام پیوند

امیدوار به دست دعای خویشتنم

ز بند خصم به تدبیر می‌توان جستن

مرا چه چاره، که زنجیر پای خویشتنم

به اعتبار جهان نیست قدر من صائب

عزیز مصر وجود از نوای خویشتنم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا