🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۲۳۵ : نگاری را که می‌جویم به جانش

(ثبت: 194108)

نگاری را که می‌جویم به جانش

نمی‌بینم میان حاضرانش

کجا رفت او میان حاضران نیست

در این مجلس نمی‌بینم نشانش

نظر می‌افکنم هر سو و هر جا

نمی‌بینم اثر از گلستانش

مسلمانان کجا شد نامداری

که می‌دیدم چو شمع اندر میانش

بگو نامش که هر کی نام او گفت

به گور اندر نپوسد استخوانش

خنک آن را که دست او ببوسید

به وقت مرگ شیرین شد دهانش

ز رویش شکر گویم یا ز خویش

که کفو او نمی‌بیند جهانش

زمینی گر نیابد شکل او چیست

که می‌گردد در این عشق آسمانش

بگو القاب شمس الدین تبریز

مدار از گوش مشتاقان نهانش

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا