🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۳۴ : این همه مستی ما مستی مستی دگرست

(ثبت: 164061)

این همه مستی ما مستی مستی دگرست

وین همه هستی ما هستی هستی دگرست

خیز و بیرون ز دو عالم وطنی حاصل کن

که برون از دو جهان جای نشستی دگرست

گفتم از دست تو سرگشتهٔ عالم گشتم

گفت این سر سبک امروز ز دستی دگرست

تا صبا قلب سر زلف تو در چین بشکست

هر زمان بر من دلخسته شکستی دگرست

کس چو من مست نیفتاد ز خمخانهٔ عشق

گر چه در هر طرف از چشم تو مستی دگرست

تا برآمد ز بناگوش تو خورشید جمال

هر سر زلف تو خورشید پرستی دگرست

چون سپر نفکند از غمزهٔ خوبان خواجو

زانکه آن ناوک دلدوز ز شستی دگرست

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا