🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۴۱۲ : ریخت دندان و هوای می و پیمانه بجاست

(ثبت: 172703)

ریخت دندان و هوای می و پیمانه بجاست

مهره برچیده شد و بازی طفلانه بجاست

دل سیاه است اگر گشت بناگوش سفید

پا اگر نیست بجا، لغزش مستانه بجاست

خارخاری به دل از عمر سبکرو مانده است

مشت خار و خسی از سیل به ویرانه بجاست

آسیا گر چه برآورد ز بنیادش گرد

هوس نشو و نما در گره دانه بجاست

نسبت شوق به هجران و وصال است یکی

رفت ایام گل و شورش دیوانه بجاست

یار نوخط شد و آغاز جنون است مرا

شمع خاموش شد و گرمی پروانه بجاست

چشم من بر در و دیوار حرم افتاده است

نگذارند مرا گر به صنمخانه، بجاست

گر چه در خواب گران عمر سر آمد صائب

همچنان رغبت شیرینی افسانه بجاست

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا