🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۴۵ : دل دادم و کار برنیامد

(ثبت: 162707)

دل دادم و کار برنیامد

کام از لب یار برنیامد

با او سخن از کنار گفتم

در خط شد و کار برنیامد

دل گفت حدیث بوسه میکن

اکنون که کنار برنیامد

در معنی بوسهٔ تهی هم

گفتم دو سه بار برنیامد

بس کردم ازین سخن که چندان

نقدی به عیار برنیامد

از هرکه به کوی او فروشد

جز من به شمار برنیامد

در راه غمش دواسبه راندم

یک ذره غبار برنیامد

مقصود نیافت هر که در عشق

خاقانی وار بر نیامد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا