🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۴۸ : بهار روی تو بازار مشتری بشکست

(ثبت: 164075)

بهار روی تو بازار مشتری بشکست

فریب چشم تو ناموس سامری بشکست

رخ تو پردهٔ دیبای ششتری بدرید

لب تو نامزد قند عسکری بشکست

قد تو هوش جهانی بچابکی بربود

خط تو توبهٔ خلقی بدلبری بشکست

چو حسن روی تو آوازه در جهان افکند

دل فرشته و هنگامهٔ پری بشکست

چو شام زلف تو مشاطه از قمر برداشت

رخ تو رونق خورشید خاوری بشکست

دلم ببتکده می‌رفت پیش ازین لیکن

خلیل ما همه بتهای آزری بشکست

چو برگ نسترن از شاخ ضمیران بنمود

بعشوه گوشهٔ بادام عبهری بشکست

ببرد گوی ز مه طلعتان دور قمر

چو بر قمر سر چوگان عنبری بشکست

بنوک ناوک آه سحرگهی خواجو

طلسم گنبد نه طاق چنبری بشکست

ز بسکه می‌کند از دیده سیم پالائی

بچهره قیمت بازار زرگری بشکست

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا