🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۶۴۱ : من چو در گور درون خفته همی‌فرسایم

(ثبت: 194911)

من چو در گور درون خفته همی‌فرسایم

چو بیایی به زیارت سره بیرون آیم

نفخ صور منی و محشر من پس چه کنم

مرده و زنده بدان جا که تویی آن جایم

مثل نای جمادیم و خمش بی‌لب تو

چه نواها زنم آن دم که دمی در نایم

نی مسکین تو با شکرلب خو کرده‌ست

یاد کن از من مسکین که تو را می پایم

چون نیابم مه رویت سر خود می بندم

چون نیابم لب نوشت کف خود می خایم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا