🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۶۷۵ : درین دو هفته که زاینده رود سرشارست

(ثبت: 172966)

درین دو هفته که زاینده رود سرشارست

پلی است آن طرف آب، هر که هشیارست

چسان ز سیر چمن خاطرم گشاده شود؟

که بوی گل به دماغ ضعیف من بارست

دل آرمیده بود تا شمرده است نفس

چمن صحیح بود تا نسیم بیمارست

عرق ز روی تو آتش به زیر پا دارد

عجب نباشد اگر همچو اشک، سیارست

به خارخار هوس دامن تو در گروست

وگرنه بادیه عشق بی خس و خارست

به وصل دلبر کنعان رسیدن آسان نیست

متاع این سفر از چشم همچو دستارست

ز درد خویش ندارم خبر، همین دانم

که هر چه جز دل خود می خورم زیانکارست

جهان به مجلس مستان بیخرد ماند

که در شکنجه بود هر کسی که هشیارست

به مجمعی که فتادی بساز با یاران

که در نماز جماعت شتاب بیکارست

مخور فریب مسیحا و چاره سازی او

که شربت دل بیمار، چشم بیمارست

نظر به کعبه و بتخانه نیست عاشق را

که طفل، شوخ چو افتاد خانه بیزارست

به طبع تازه صائب فسردگی مرساد!

که در بهار و خزان خامه اش گهربارست

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا