🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۸۶ : جان من جان مرا چون ضرر از بیماریست

(ثبت: 164113)

جان من جان مرا چون ضرر از بیماریست

نظری کن که بجانم خطر از بیماریست

حال من نرگس بیمار تو داند زآنروی

که در او همچو دل من اثر از بیماریست

هرطبیبی که علاج دل بیمار کند

تو مپندار که او را خبر از بیماریست

تا جدا مانده‌ام از روی تو ای سیمین بر

رنگ روی من بیدل چو زر از بیماریست

چه شود گر به عیادت قدمی رنجه کنی

که فغانم همه شب تا سحر از بیماریست

من پرستار دو چشم خوش بیمار توام

گرچه بیمار پرستی بتر از بیماریست

تا دلم فتنهٔ آن نرگس بیمار تو شد

بر من این واقعه نوعی دگر از بیماریست

چشم بیمار تو پیوسته چو در چشم منست

دل پر درد مرا ناگزر از بیماریست

ایکه از چشم تو در هر طرفی بیماریست

قامتم چون سر زلفت مگر از بیماریست

عیب خواجو نتوان کردن اگر بیمارست

هر کسی را که تو بینی گذر از بیماریست

همه بیماری او روز و شب از نرگس تست

ورنه پیوسته مر او را حذر از بیماریست

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا