🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۹۴۵ : رزق وسیع در قدم میهمان توست

(ثبت: 173236)

رزق وسیع در قدم میهمان توست

هر کس که میهمان تو شد میزبان توست

نعمت شود زیاده به قدر زبان شکر

نخلی است این که ریشه آن در دهان توست

گر سایه ای به سوخته جانی فکنده ای

در آفتابروی جزا سایبان توست

آسودگی نتیجه ترک علایق است

پوشیدن نظر ز جهان دیده بان توست

در خاک و خون ترا نکشیده است تا زبان

در خامشی گریز که دارالامان توست

تیر دعای صافدلان نیست نارسا

هر نارسایی که بود در کمان توست

هر چند از رکاب تو دور افتاده ایم

دست ز کاررفته ما در عنان توست

غربت نمی کشی ز وطن هر کجا روی

از زیر بال خویش اگر آشیان توست

صائب ز نغمه تو شکرزار شد جهان

گفتار، حق خامه شیرین زبان توست

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا