🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۱۴۱ : محو رخ زیبای تو فارغ ز جهان است

(ثبت: 173432)

محو رخ زیبای تو فارغ ز جهان است

بیداری حیرت زدگان خواب گران است

پوشیدن چشم از دو جهان سود نبخشد

مادام که دل در بر سالک نگران است

تا دست برآورده ام از خرقه تجرید

بر پیکر من بند قبا بند گران است

پیداست چو ابر تنک جلوه خورشید

در پرده چشمی که خیال تو نهان است

چون سیل، طلبکار ترا سنگ ملامت

در قطع بیابان طلب، سنگ فسان است

در مشرب من خلوت اگر خلوت گورست

بسیار به از صحبت ابنای زمان است

صائب مکن اندیشه جان در سفر عشق

کاین مرحله را ریگ روان خرده جان است

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا