🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۱۷ : دل دست به کافری بر آورد

(ثبت: 180413)

دل دست به کافری بر آورد

وآیین قلندری بر آورد

قرائی و تایبی نمی‌خواست

رندی و مقامری بر آورد

دین و ره ایزدی رها کرد

کیش بت آزری بر آورد

در کنج نفاق سر فرو برد

سالوس و سیه گری بر آورد

از توبه و زهد توبه‌ها کرد

مؤمن شد و کافری بر آورد

تا دردی درد بی‌دلان خورد

صافی شد و دلبری بر آورد

عطار چو بحث حال خود کرد

تلبیس و مزوری بر آورد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا