🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۲۲ : سنبلش برگ ارغوان بگرفت

(ثبت: 164149)

سنبلش برگ ارغوان بگرفت

سبزه‌اش طرف گلستان بگرفت

برشکر طوطیش نشیمن کرد

بر قمر زاغش آشیان بگرفت

دور از آن روی بوستان افروز

لاله را دل ز بوستان بگرفت

چون شبش گرد ماه خرمن کرد

آه من راه کهکشان بگرفت

هندوی قیرگون او بکمند

قیروان تا بقیروان بگرفت

چون زتنگ شکر شکر می‌ریخت

سخنش تنگ در دهان بگرفت

دل بیمار من بخونخواری

خوی آن چشم ناتوان بگرفت

آتش طبع و آب دیدهٔ من

همچو باد صبا جهان بگرفت

خواجو از جان خسته دل برداشت

زانکه بی او دلش ز جان بگرفت

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا