🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۲۷۴ : مررت بدر فی هواه بحار

(ثبت: 196157)

مررت بدر فی هواه بحار

راوه بدر و فی الدلال و حاروا

و شاهدت ماء شابه الروح فی الصفا

و یعشق ذاک الماء ما هو نار

و للعشق نور لیس للشمس مثله

فظل دلیل العاشقین و ساروا

عروس الهوی بدر تلالا فی الدجی

علیها دماء العاشقین خمار

ظللت من الدنیا علی طلب الهوی

اضاء لنا غیر الدیار دیار

فشاهدت رکبانا قریحا مطیهم

و کان لهم عند المسیر بدار

فقلت لهم فی ذاک قالوا لفی الهوی

لمن فر من هذا الدیار دمار

و ان شئت برهانا فسافر ببلده

یقال لها تبریز و هی مزار

فیشتم اهل العشق من ترباته

و للروح منها زخرف و سوار

تروح کلیل مظلم فی هوائه

و ترجع مسرورا و انت نهار

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا