🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۳۴۰ : بوسه چون محروم از آن لبهای خندان بگذرد؟

(ثبت: 173631)

بوسه چون محروم از آن لبهای خندان بگذرد؟

مور ما چون تلخکام از شکرستان بگذرد؟

می رساند رشته نسبت به آن زلف دراز

چشم من چون از سر خواب پریشان بگذرد؟

طوق هستی بر گرفت از گردنم داغ جنون

مهر چون طالع شود صبح از گریبان بگذرد

خاک می مالد به لب تیغش زننگ خون من

آه اگر این حرف در بزم شهیدان بگذرد

شوق چون پا در رکاب بیقراری آورد

کاروان شبنم از ریگ بیابان بگذرد

ما سبکروحان حریف ناز مرهم نیستیم

دوست می داریم زخمی را که از جان بگذرد

دور باشی نیست حاجت قهرمان عشق را

شیر ره وا می کند چون از نیستان بگذرد

چشمه زمزم نمک در دیده خود ریخته است

تا مبادا غافل آن سرو خرامان بگذرد

اصفهان چشم جهان گر نیست صائب از چه رو

سرمه نتوانست از خاک صفاهان بگذرد؟

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا