🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۵۰ : از باد صبا در سر زلفش چو خم افتد

(ثبت: 164177)

از باد صبا در سر زلفش چو خم افتد

صد عاشق دلسوخته در بحر غم افتد

مشتاق حرم گر بزند آه جگر سوز

آتش بمغیلان و دخان در حرم افتد

در هر طرفت هست بسی خسته و مجروح

لیکن چو منت عاشق دلخسته کم افتد

چون قصهٔ اندوه فراق تو نویسم

گر دم بزنم آتش دل در قلم افتد

پیش لب ضحاک تو بس فتنه وآشوب

کز مار سر زلف تو در ملک جم افتد

هنگام سحر گر بخرامی سوی بستان

چون زلف کژت سرو سهی در قدم افتد

خم در قد چون چنبر خواجو فتد آن دم

کز باد صبا در سر زلف تو خم افتد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا