🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
درود مانای عزیز چه شعری ...شروع طوفانی داشت و در آخر با غمی بزرگ به
عادل دانشی در همراه با سکوتی آرام
درود بر شما استاد سپیدی زیبا و ایهام دار سرودید مانای عزیز نقد رو به خوبی
فرامرز عبداله پور در زِ دستِ زلفِ سیاهش ملالی اَسْت دلم
سلام و درود استاد طارق عزیز خیلی ممنون وتشکر ازحضور همیشه سبزتان 🙏⚘🌹 زنده باشید به مهر
اعضا تایید شده: 1779
تعداد اشعار: 26794
تعداد مطالب: 2906
تعداد کل نظرات و نقدها:147266
بوی پیراهن زلیخا را کجا روشن کند؟
شمع هیهات است پای خویش را روشن کند
چشم بر راهند در کنعان دو صد امیدوار
تا نسیم پیرهن چشم که را روشن کند
می کند تأثیر در آهن دلان هم حرف سخت
چشم سوزن را اگر آهن ربا روشن کند
از نسیم صبح چون خورشید روشن تر شود
هر چراغی را که آه گرم ما روشن کند
نیست دلسوزی درین ظلمت سرا از رهبران
گرم رفتاری مگر راه مرا روشن کند
کار مردم نیست غیر از جستجوی عیب هم
تا به عیب خود خدا چشم که را روشن کند
سوختم از رشک، تا کی در حضور چشم من
آن خودآرا خانه آیینه را روشن کند؟
می کند فانوس، صائب پرده داری شمع را
چهره آیینه رویان را حیا روشن کند
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :
درود .سپاسگزارم .آموختم از کلامتان 🙏🌹
سلام با اجازه اگر بتوانید دو نکته را در سروده رعایت بفرمایید شعرتان فرازمندنر میشود! یک: ارتباطِ دو مصراع
طارق خراسانی در همراه با سکوتی آرام
سلام مانای عزیز از نقد زیبایت دانستم به حقیقت شعر بخوبی پی برده ای برای دخترم سارا
معصومه بیرانوند در همراه با سکوتی آرام
سلام و درود بر شما خیلی جالب بود و پر معنا
مهرداد مانا در همراه با سکوتی آرام
و بالاخره شعر سپید واقعی را از این قلم خواندم . شعری کوتاه که مانند
بستن فرم