🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۶۵۰ : تو آن ماهی که در گردون نگنجی

(ثبت: 196902)

تو آن ماهی که در گردون نگنجی

تو آن آبی که در جیحون نگنجی

تو آن دری که از دریا فزونی

تو آن کوهی که در هامون نگنجی

چه خوانم من فسون ای شاه پریان

که تو در شیشه و افسون نگنجی

تو لیلیی ولیک از رشک مولی

به کنج خاطر مجنون نگنجی

تو خورشیدی قبایت نور سینه است

تو اندر اطلس و اکسون نگنجی

تویی شاگرد جان افزا طبیبی

در استدلال افلاطون نگنجی

تو معجونی که نبود در ذخیره

ذخیره چیست در قانون نگنجی

بگوید خصم تا خود چون بود این

تو از بی‌چونی و در چون نگنجی

چنین بودی در اشکمگاه دنیا

بگنجیدی ولی اکنون نگنجی

مخوان در گوش‌ها این را خمش کن

تو اندر گوش هر مفتون نگنجی

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا