🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۶۷ : بی صحبت تو جهان نخواهم

(ثبت: 167794)

بی صحبت تو جهان نخواهم

بی خشنودیت جان نخواهم

گر جان و روان من بخواهی

یک دم زدنت امان نخواهم

جان را بدهم به خدمت تو

من خدمت رایگان نخواهم

رضوان و بهشت و حور و عین را

بی روی تو جاودان نخواهم

بر من تو نشان خویش کردی

حقا که جز این نشان نخواهم

بیگانه بود میان ما جان

بیگانه درین میان نخواهم

من عشق تو کردم آشکارا

عشق چو تویی نهان نخواهم

هر گه که مرا تو یار باشی

من یاری این و آن نخواهم

تو سودی و دیگران زیانند

تا سود بود زیان نخواهم

اکنون که مرا عیان یقین شد

زین پس بجز از عیان نخواهم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا