🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۷۷ : ترک من ترک من گرفت و خطا کرد

(ثبت: 164204)

ترک من ترک من گرفت و خطا کرد

جامهٔ صبر من برفت و قبا کرد

همچو زلف سیاه سرکش هندو

بر سر آتشم فکند و رها کرد

صبح رویش بدید و سورهٔ والشمس

از سرصدق در دمید و دعا کرد

خط زنگارگون آن بت چین را

هر که مشک تتار خواند خطا کرد

بدرستی که در حدیث نیاید

آنچه غم با دل شکسته ما کرد

آنکه بیرون ازو طبیب نداریم

دردمان کی شنیدئی که دوا کرد

اشک می‌خواست تا برون جهد از چشم

خون دل کام او برفت و روا کرد

چون بروز وصال شکر نکردم

اخترم در شب فراق سزا کرد

نیست برجای خویش مرغ سلیمان

باز گوئی مگر هوای سبا کرد

بر حدیث صبا چگونه نهم دل

زانکه با دست هر سخن که صبا کرد

سرو سیمین من ز صحبت خواجو

گر نه آزاد شد کناره چرا کرد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا