🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۹۲۵ : من و حسنی که نیل چشم زخم از آسمان دارد

(ثبت: 174216)

من و حسنی که نیل چشم زخم از آسمان دارد

کند در لامکان جولان و در هر دل مکان دارد

چسان مجنون نظر بردارد از چشم غزالانش؟

که گرگش حسن یوسف کاروان در کاروان دارد

درین محفل زبخت سبز، گل روشندلی چیند

که چون شمع از گداز جسم خود آب روان دارد

نباشد گر وطن، غربت گوارا می شود بر دل

قفس را تنگ بر من خارخار آشیان دارد

نپردازد به لیلی حیرت مجنون درین وادی

که پروای سر و سامان، که فکر خانمان دارد؟

به لنگر می توان گل چید ازین دریای پرشورش

وگرنه کشتی ما بال و پر از بادبان دارد

زبیدردی مدان گر عاشق صادق بود خندان

که صبح از پرتو خورشید تب در استخوان دارد

زحرف راست می سوزند دایم راستان صائب

که صبح صادق از خورشید آتش در دهان دارد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا