🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۱۵۶ : در غم یار، یار بایستی

(ثبت: 197901)

در غم یار، یار بایستی

یا غمم را کنار بایستی

زانچ کردم کنون پشیمانم

دل امسال پار بایستی

دل من شیر بیشه را ماند

شیر در مرغزار بایستی

تا بدانستیی ز دشمن و دوست

زندگانی دو بار بایستی

دشمن عیب‌جوی بسیارست

دوستی غمگسار بایستی

ماهی جان ما که پیچانست

بر لب جویبار بایستی

چون رضای دل تو در غم ماست

یک چه باشد؟ هزار بایستی

یار لاحول گوی را چه کنم

یار شیرین عذار بایستی

خوک دنیاست صید این خامان

آهوی جان شکار بایستی

همره بی‌وفا همی‌لنگد

همره راهوار بایستی

صد هزاران سخن نهان دارم

گوش را گوشوار بایستی

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا