🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۲۴ : در آن زلف سیه دلهای خونین می شود پیدا

(ثبت: 171615)

در آن زلف سیه دلهای خونین می شود پیدا

درین سنبلستان آهوی مشکین می شود پیدا

به دامن می رسد چاک گریبان گلعذاران را

به هر محفل که آن دست نگارین می شود پیدا

به هر صورت که باشد عشق دل را می دهد تسکین

که بهر کوهکن از سنگ شیرین می شود پیدا

سیه روزی ندارد عشق او چون من که مجنون را

ز چشم شیر، شمع از بهر بالین می شود پیدا

به نومیدی مده از دست خود دامان شب ها را

که از خاک سیه گلهای رنگین می شود پیدا

گرانی های غفلت لازم افتاده است دولت را

که در جوش بهاران خواب سنگین می شود پیدا

سبکروحانه سر کن گر سبکباری طمع داری

که در دل کوه غم از کوه تمکین می شود پیدا

ز حرف عشق، صائب می روند افسردگان از جا

اگر در مرده ها جنبش ز تلقین می شود پیدا

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا