🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۲۷۹ : دولت حسن ز خط زیر و زبر می گردد

(ثبت: 174570)

دولت حسن ز خط زیر و زبر می گردد

این ورق از نفس سوخته بر می گردد

چشم خورشید که در خیره نگاهی مثل است

در گلستان تو پوشیده نظر می گردد

ماه شبگرد من از خانه چو آید بیرون

ماه از هاله نهان زیر سپر می گردد

بر نظر منت پیراهن یوسف دارد

هر نگاهی که ز رخسار تو بر می گردد

در نگیرد سخن عشق به ارباب هوس

آتش افسرده ازین هیزم تر می گردد

در ته سنگ ملامت دل سودایی ما

کبک مستی است که در کوه و کمر می گردد

بیقراری است مرا باعث آرامش دل

لنگر کشتی من موج خطر می گردد

شوق چون قافله سالار شود رهرو را

پای خوابیده پر و بال دگر می گردد

سخن از غور سخن سنج گرامی گردد

قطره در حوصله بحر گهر می گردد

خجلت بی ثمری قد مرا کرده دو تا

شاخ هر چند خم از جوش ثمر می گردد

گوهر از خجلت اظهار طمع آب شود

آبرو جمع چو گردید گهر می گردد

در شکرزار قناعت نبود تلخی عیش

خاک در حوصله مور شکر می گردد

منه انگشت به گفتار بزرگان صائب

تیر بر چرخ مینداز که بر می گردد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا