🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۳۷ : یار ثابت قدم اینک ز سفر باز آمد

(ثبت: 164264)

یار ثابت قدم اینک ز سفر باز آمد

وگر از پای درافتاد بسر باز آمد

ظاهر آنست کزین پس گهر ارزان گردد

که چو دریا شد و چون کان گهر باز آمد

آنکه در رستهٔ بازار وفا زر می‌زد

در رخ خویش نظر کرد و ز زر باز آمد

گر چه طوطی ز شکر نیک بتنگ آمده بود

دگر از آرزوی تنگ شکر باز آمد

بلبل مست نگر باز که چون باد بهار

بهوای سمن و سنبل تر باز آمد

شمع کومجلس اصحاب منور می‌داشت

با دلی تافته و سوز جگر باز آمد

خاکساری که شدآب رخش از گریه برود

همچو آتش شد و چون باد سحر باز آمد

مدتی گر بضرورت ز نظر غایب گشت

مفکنیدش ز نظر چون به نظر باز آمد

هر که او را قدمی بود چو خواجو را دید

گفت کان یار قدم‌دار دگر باز آمد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا