🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۴۰ : چون تو جانان منی جان بی تو خرم کی شود

(ثبت: 180536)

چون تو جانان منی جان بی تو خرم کی شود

چون تو در کس ننگری کس با تو همدم کی شود

گر جمال جانفزای خویش بنمایی به ما

جان ما گر در فزاید حسن تو کم کی شود

دل ز من بردی و پرسیدی که دل گم کرده‌ای

این چنین طراریت با من مسلم کی شود

عهد کردی تا من دلخسته را مرهم کنی

چون تو گویی یا کنی این عهد محکم کی شود

چون مرا دلخستگی از آرزوی روی توست

این چنین دل خستگی زایل به مرهم کی شود

غم از آن دارم که بی تو همچو حلقه بر درم

تا تو از در در نیایی از دلم غم کی شود

خلوتی می‌بایدم با تو زهی کار کمال

ذره‌ای هم‌خلوت خورشید عالم کی شود

نیستی عطار مرد او که هر تر دامنی

گر به میدان لاشه تازد رخش رستم کی شود

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا