🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۳۶۶ : دود دل ما نشان سوداست

(ثبت: 192389)

دود دل ما نشان سوداست

وان دود که از دلست پیداست

هر موج که می‌زند دل از خون

آن دل نبود مگر که دریاست

بیگانه شدند آشنایان

دل نیز به دشمنی چه برخاست

هر سوی که عشق رخت بنهاد

هر جا که ملامت‌ست آن جاست

ما نگریزیم از این ملامت

زیرا که قدیم خانه ماست

در عشق حسد برند شاهان

زان روی که عشق شمع دل‌هاست

پا بر سر چرخ هفتمین نه

کاین عشق به حجره‌های بالاست

هشیار مباش زان که هشیار

در مجلس عشق سخت رسواست

میری مطلب که میر مجلس

گر چشم ببسته‌ست بیناست

این عشق هنوز زیر چادر

این گرد سیاه بین که برخاست

هر چند که زیر هفت پرده‌ست

پیداست که سخت خوب و زیباست

شب خیز کنید ای حریفان

شمعست و شراب و یار تنهاست

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا