🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
درود و سپاسگزارم که به مهر خواندید 🙏🌺
درود .بزرگوارید
بیا به خاطره هایم شبی به مهمانی کنونکه حال مرا خوبِ خوب می دانی
گوشه ی چشم تو را دیدن و دیوانه شدن پای از این غمزه مستانه کشیدن سخت
اعضا تایید شده: 1780
تعداد اشعار: 26785
تعداد مطالب: 2897
تعداد کل نظرات و نقدها:147256
به عارض تو که رنگ نگاه می ریزد؟
که زهر ازان مژه های سیاه می ریزد
ستاره در قدم صبح آفتاب شود
خوشا دلی که در آن جلوه گاه می ریزد
مرا ز خار ملامت کسی که ترساند
به راه کاهربا برگ کاه می ریزد
توان ز دست و دل سرد یافت حال مرا
ز برگهای خزان دیده آه می ریزد
شکسته ای که گرفتار خط مشکین است
چو خامه از مژه خون سیاه می ریزد
نفس دریغ مدار از نفس گداختگان
ترا که تا به کمر زلف آه می ریزد
طمع مدار ز دندان ثبات در پیری
که این ستاره درین صبحگاه می ریزد
خطای اهل هوس را صواب می داند
همان که خون مرا بی گناه می ریزد
نفس درازی صائب ز سینه چاک است
به قدر شق ز قلم مد آه می ریزد
کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :
کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :
درود .سپاسگزارم .آموختم از کلامتان 🙏🌹
سلام با اجازه اگر بتوانید دو نکته را در سروده رعایت بفرمایید شعرتان فرازمندنر میشود! یک: ارتباطِ دو مصراع
طارق خراسانی در همراه با سکوتی آرام
سلام مانای عزیز از نقد زیبایت دانستم به حقیقت شعر بخوبی پی برده ای برای دخترم سارا
معصومه بیرانوند در همراه با سکوتی آرام
سلام و درود بر شما خیلی جالب بود و پر معنا
مهرداد مانا در همراه با سکوتی آرام
و بالاخره شعر سپید واقعی را از این قلم خواندم . شعری کوتاه که مانند
بستن فرم