🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۰۳ : گر تو پنداری به حسن تو نگاری هست نیست

(ثبت: 192463)

گر تو پنداری به حسن تو نگاری هست نیست

ور تو پنداری مرا بی‌تو قراری هست نیست

ور تو گویی چرخ می‌گردد به کار نیک و بد

چرخ را جز خدمت خاک تو کاری هست نیست

سال‌ها شد که بیرون درت چون حلقه‌ایم

بر در تو حلقه بودن هیچ عاری هست نیست

بر در اندیشه ترسان گشته‌ایم از هر خیال

خواجه را این جا خیالی هست آری هست نیست

ای دل جاسوس من در پیش کیکاووس من

جز صلاح الدین ز دل‌ها هوشیاری هست نیست

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا