🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۰۵۵ : از چشم ودل کی آن گل سیراب بگذرد

(ثبت: 175347)

از چشم ودل کی آن گل سیراب بگذرد

خودبین کجا ز آینه وآب بگذرد

در سینه های صاف نگیرد قرار دل

زود از بساط آینه سیماب بگذرد

چون آب شور کام جهان تشنگی فزاست

سیراب تشنه ای که ازین آب بگذرد

در جوی شیر کاسه به خون جگر زند

از می کسی که شب مهتاب بگذرد

ظلم است زندگانی روشندلان چو شمع

جایی بغیر گوشه محراب بگذرد

بر قرب دل مبند که با ربط آفتاب

در کان مدار لعل به خوناب بگذرد

پیری به صد شتاب جوانی ز من گذشت

پل را ندیده ام که ز سیلاب بگذرد

گیرنده است پنجه خونهای بیگناه

چون ناوک تو از دل بیتاب بگذرد

چو موسم شباب دم صبح شیب را

صائب روا مدار که در خواب بگذرد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا