🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۰۶ : ای دل ز دلبران جهانت گزیده باز

(ثبت: 180602)

ای دل ز دلبران جهانت گزیده باز

پیوسته با تو و ز دو عالم بریده باز

خورشید کز فروغ جمالش جهان پر است

هر روز پیش روی تو بر سر دویده باز

هر شب سپهر پردهٔ زربفت ساخته

رویت به دست صبح به یکدم دریده باز

بدری که در مقابل خورشید آمدست

از خجلت رخت به هلالی رسیده باز

در پای اسب خیل خیال تو آفتاب

زربفت هر شبانگهیی گستریده باز

از شوق ابروی و رخ تو ماه ره نورد

صد ره تمام گشته و صد ره خمیده باز

گر زاهد زمانه ببیند جمال تو

از دامن تو دست ندارد کشیده باز

چون از برای روی تو خون می‌خورد دلم

آن خون از آن نهاد به روی و به دیده باز

لعل شکر فروش تو بخشیده یک شکر

عطار را ز دست مشقت خریده باز

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا