🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۴۳ : دلم بی وصل جانان جان نخواهد

(ثبت: 164370)

دلم بی وصل جانان جان نخواهد

که عاشق جان بی جانان نخواهد

دل دیوانگان عاقل نگردد

سر شوریدگان سامان نخواهد

روان جز لعل جان افزا نجوید

خضر جز چشمهٔ حیوان نخواهد

طبیب عاشقان درمان نسازد

مریض عاشقی درمان نخواهد

اگر صد روضه بر آدم کنی عرض

برون از روضهٔ رضوان نخواهد

ورش صد ابن یامین هست یعقوب

بغیر از یوسف کنعان نخواهد

اگر گویم خلاف عقل باشد

که مفلس ملکت خاقان نخواهد

کجا خسرو لب شیرین نجوید

چرا بلبل گل خندان نخواهد

دلم جز روی و موی گلعذاران

تماشای گل و ریحان نخواهد

بخواهد ریخت خونم مردم چشم

بلی دهقان بجز باران نخواهد

از آن خواجو از این منزل سفر کرد

که سلطانیه بی سلطان نخواهد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا