🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۴۴۵ : یک شعله شوخ است که دیدار نماید

(ثبت: 175737)

یک شعله شوخ است که دیدار نماید

گاه از شجر طور وگه از دار نماید

گاهی چو تبسم ز لب غنچه بخندد

گاهی چو خلش از مژه خار نماید

سر حلقه تسبیح شود گه چو موذن

چون تاب گه از رشته زنارنماید

توفیق کلاه نمدفقر نیابد

هر کس که به ما طره دستار نماید

تا یافته بلبل که در آن بزم رهم نیست

گل را به من از دور به منقار نماید

شد دست ودل مشتریان در پی یوسف

گوهر چه درین سردی بازارنماید

طوطی بچشانم به تو شیرین سخنی را

گر رو به من آن باعث گفتار نماید

عیاری زلف است پریشانی ظاهر

پر کاری چشم است که بیمارنماید

صائب سخن تازه من آب حیات است

کی روی به هر تشنه دیدارنماید

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا