🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۶۲۸ : حسن دارد در سواری شوکت و شان دگر

(ثبت: 175920)

حسن دارد در سواری شوکت و شان دگر

جلوه را در خانه زین هست میدان دگر

روی شرم آلود او را دیده بان در کارنیست

می کند هر قطره خوی کارنگهبان دگر

من که با اسلام کار خویش یکرو کرده ام

غمزه کافر نباشد، نامسلمان دگر

جان رسمی زندگی را تلخ بر من کرده بود

از دم تیغ شهادت یافتم جان دگر

طوق منت بر نتابد گردن آزادگان

ترک احسان از کریمان است احسان دگر

از گریبانش برآید آفتاب بی زوال

هر که جز دامان شب نگرفت دامان دگر

گر چه ساقی و شراب وشیشه وساغر یکی است

هر حبابی را درین بحرست دوران دگر

گر چه هر شیرینیی دل می برد بی اختیار

شهد گفتار ترا صائب بود شان دگر

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا