🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۶۵ : به مهر روی تو در آفتاب نتوان دید

(ثبت: 164392)

به مهر روی تو در آفتاب نتوان دید

ببوی زلف تودر مشک ناب نتوان دید

دو چشم مست تو دیشب بخواب می‌دیدم

ولی چه سود که آن جز بخواب نتوان دید

اگر چه آب رخت عین آتشست ولیک

فروغ آتش رویت در آب نتوان دید

چو ماه مهر فروزت به زیر سایهٔ شب

به هیچ روی مهی شب نقاب نتوان دید

رخ تو در شکن زلف پرشکن دیدم

اگر چه در شب تار آفتاب نتوان دید

خواص چشمهٔ نوشت که جوهر روحست

بیار باده که جز در شراب نتوان دید

دل شکستهٔ خواجو خراب گشت و وراست

که گنج عشق تو جز در خراب نتوان دید

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا