🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۸۶ : ایا صبا گرت افتد بکوی دوست گذار

(ثبت: 164413)

ایا صبا گرت افتد بکوی دوست گذار

نیازمندی من عرضه ده بحضرت یار

ببوس خاک درش وانگه ار مجال بود

سلام من برسان و پیام من بگزار

بگو که ایمه نامهربان مهر گسل

نگار لاله رخ سرو قد سیم عذار

دل شکسته که در زلف سرکشت بستم

بیادگار من خسته دل نگه می‌دار

مرا زمانه ز بی مهری از تو دور افکند

زهی زمانهٔ بد مهر و چرخ کژ رفتار

نبودمی نفسی بی نوای نغمهٔ زیر

کنون بزاری زارم قرین نالهٔ زار

نه همدمی که برآرم دمی مگر ناله

نه محرمی که بگویم غمت مگر دیوار

شبی که روز کنم بیتو از پریشانی

شود چو زلف سیاه تو روز من شب تار

فراق نامه خواجو کسی که برخواند

به آب دیده بشوید سیاهی از طومار

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا