🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۹۴۵ : چسان گستاخ گیرم بوسه ازلعل می آشامش؟

(ثبت: 176237)

چسان گستاخ گیرم بوسه ازلعل می آشامش؟

که رنگ از بوسه خورشید می بازد لب بامش

نماید سرمه را بیهوشدارو نرگس مستش

عرق راچشم قربانی کند رخسار گلفامش

ازان حسن تمام اجزا کسی چون چشم بردارد؟

که دریک کاسه دارد نقل و می چشم چو بادامش

به حرفی چون دهان شکوه مارا نمی بندد؟

لب لعلی که کار بوسه می آید زدشنامش

تمنای رهایی دارم از صیاد بیرحمی

که گیراتربود ازخون ناحق حلقه دامش

به فکر ما خمار آلودگان ساقی کجا افتد؟

که می گردد می نارس ز تمکین کهنه در جامش

سگ لیلی ز آهو صد بیابان است وحشی تر

من مجنون به مشت استخوانی چون کنم رامش ؟

نباشد هرکه راامروز در خاطر غم فردا

شب آدینه اطفال باشد جمله ایامش

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا