🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۴۹ : رسید یار و ندیدیم روی یار افسوس

(ثبت: 204989)

رسید یار و ندیدیم روی یار افسوس

گذشت روز و شب ما به انتظار افسوس

گذشت عمر گرانمایه در فراق دریغ

نصیب غیر شد آخر وصال یار افسوس

گریست عمری آخر ز بیوفائی چرخ

ندید روی تو را چشم اشکبار افسوس

خزان چو بگذرد از پی بهار می‌آید

خزان عمر ندارد ز پی بهار افسوس

به خاک هاتف مسکین گذشت و گفت آن شوخ

ازین جفاکش ناکام صد هزار افسوس

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا