🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۰۲۳ : رود چگونه به این ضعف کار من از پیش ؟

(ثبت: 176315)

رود چگونه به این ضعف کار من از پیش ؟

که من به پای نسیم سحر روم ازخویش

شود عیار بد ونیک در سفر ظاهر

یکی است تیر کج و راست تا بود درکیش

عجب که برق فنا گرد من تواند یافت

چنین که جلوه اومی برد مرا از خویش

مشو ز ساقی یاقوت لب به می قانع

مده به مطلب جزئی کریم راتشویش

لب سؤال سزاوار بخیه بیشترست

عبث به خرقه خود بخیه می زند درویش

زکاوش مژه او حلاوتی دارم

که جوی شهد بود درنظر مرا هر نیش

به خوردن دل خود همچو ماه قانع شو

که دربساط فلک نیست رزق بی تشویش

همان ز شرم کرم چهره اش عرق ریزست

کریم اگر دو جهان را دهد به یک درویش

دلم به فقر و غنا ازقرار خویش نگشت

به خشکی وتری آب گهر نشد کم و بیش

عیار ناله صائب مپرس از بیدرد

نمک چه کار کندبادلی که نبود ریش ؟

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا