🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۱۸۱ : آسمان کهنه سبویی است ز میخانه عشق

(ثبت: 176473)

آسمان کهنه سبویی است ز میخانه عشق

بحر یک قطره تلخی است زپیمانه عشق

مکن ازداغ شکایت که ازین روزنه ها

می رسد پرتو خورشید به کاشانه عشق

عقل با مهره گل نرددغا می بازد

دل صد پاره بود سبحه صد دانه عشق

روی در دامن صحرای جنون آورده است

کعبه از حسن خدا داد صنمخانه عشق

جام عقل است که در میکده طرح افتاده است

بوسه فرسود نگردد لب پیمانه عشق

عشق ازان شوختر افتاده که پنهان گردد

چون شررمی جهد از سنگ برون دانه عشق

همه در خواب غرورند حریفان صائب

به چه امید کسی سر کند افسانه عشق؟

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا