🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۵۴۹۵ : نظر را تا چراغ گوشه محراب خود کردم

(ثبت: 176787)

نظر را تا چراغ گوشه محراب خود کردم

تماشای فروغ گوهر نایاب خود کردم

چه سازد با دل دریا کش من تلخی عالم

مکرر بحر را در کاسه گرداب خود کردم

ندارد خواب عاشق ورنه من افسانه عالم

به کار چشم بیدار و دل بیخواب خود کردم

از آن است تاج شاهان پایتخت اعتبار من

که از دریا قناعت چون گهر با آب خود کردم

ز خواب مرگ چون نبود مرا امید بیداری

که من در روزگار زندگانی خواب خود کردم

خودی پیچیده بود از قبله حق روی من صائب

نمازم رد نشد تا پشت بر محراب خود کردم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا